مناسبتها
سایت: | پایگاه اینترنتی ـ پژوهشی علوم اسلامی |
درس: | پایگاه اینترنتی ـ پژوهشی علوم اسلامی |
کتاب: | مناسبتها |
چاپ توسط: | |
تاریخ: | یکشنبه، 19 آذر 1402، 10:47 صبح |
فهرست
- 1. رسول الله صلی الله علیه و آله
- 2. امیر المومنین علیه السلام
- 2.1. فضیلت محل اجتماع افرادی که درباره فضائل امیر المومنین علیه السلام سخن میگویند
- 2.2. کسی جز خداوند متعال قادر به شمارش فضائل امیر المومنین علیه السلام نیست
- 2.3. ثواب نظر به روی مولا امیرالمومنین علیه السلام
- 2.4. امیر المومنین علیه السلام اولین ایمان اورنده به پیامبر صلی الله علیه و آله در روز الست
- 2.5. امیرالمومنین علی علیه السلام أخص مردم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و محبوبترینشان
- 2.6. خلقت نوری امیر المومنین علیه السلام
- 2.7. ولادت امیرالمومنین علی علیه السلام
- 2.8. مقامات ایمانی والدین حضرت امیرالمومنین علیه السلام
- 2.9. فضیلت لیلة المبیت دربیان امیر المومنین علیه السلام
- 2.10. امیرالمومنین علیه السلام در علم پیامبر صلی الله علیه و آله شریک هستند
- 2.11. امیرالمومنین علیه السلام محبوبترین فرد نزد خدا و رسولش صلی الله علیه و اله
- 2.12. علت نام گذاری حضرت علی علیه السلام به امیرالمومنین
- 2.13. بالاترین امتیاز امیرالمومنین علیه السلام در قران
- 2.14. پیامبر صلی الله علیه و آله در معراج مأمور شدند که حضرت علی علیه السلام را امیرالمومنین بنامند
- 2.15. معجزات امیرالمومنین علیه السلام ۱.تکلم با خورشید و رد الشمس
- 2.16. معجزات امیرالمومنین علیه السلام ۲.استجابت دعا
- 2.17. معجزات امیرالمومنین علیه السلام ۳.زنده کردن مردگان
- 2.18. معجزات امیرالمومنین علیه السلام ۴.قدرت بدنی عجیب
- 3. حضرت زهرا سلام الله علیها
- 3.1. آیات قرآنی که تأویلشان در روایات حضرت زهرا سلام الله علیها است
- 3.2. روایات مربوط به آیه۳سوره لیل و آیه ۱۹۵ آل عمران
- 3.3. روایات مربوط به آیه ۳۷ سوره بقره
- 3.4. روایات مربوط به آیه ۱۳ سوره دهر
- 3.5. روایت مربوط به آیه ۳۵ سوره نور
- 3.6. روایات مربوط به آیه ۲۴سوره ابراهیم
- 3.7. خلقت نوری حضرت زهرا سلام الله علیها
- 3.8. بانویی که چهار هزار سال قبل از حضرت آدم علیه السلام خلق شده اند
- 3.9. ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
- 3.10. شباهت حضرت زهرا سلام الله علیها به پدر بزرگوارشان
- 3.11. ملائکه در خدمت بانوی دوعالم
- 3.12. جایگاه حضرت زهرا سلام الله علیها در میان زنان برگزیده از منظر قرآن کریم
- 3.13. مصحف حضرت زهرا سلام الله علیها
- 3.14. انفاق های پربرکت حضرت زهرا سلام الله علیها
- 3.15. لباس پربرکت حضرت زهرا سلام الله علیها
- 3.16. غذا و زیورآلات و البسه بهشتی حضرت زهرا علیها السلام
- 3.17. غذای حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف از همان غذای آسمانی حضرت زهرا سلام الله علیها
- 3.18. چادر حضرت زهرا سلام الله علیها موجب نجات محبین بانو
- 3.19. کودکان شیعه که قبل از بلوغ از دنیا رفته اند حضرت زهرا سلام الله علیها تربیت میفرمایند
- 3.20. صلوات بر حضرت زهرا سلام الله علیها
- 3.21. سوال حضرت زهرا سلام الله علیها از پدر بزرگوارشان : یا رسول الله مادرم کجاست ؟
- 3.22. سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها به زنان مهاجر و انصار
- 3.23. کرامت خدمتگزار حضرت زهرا سلام الله علیها
- 4. امام حسن مجتبی علیه السلام
- 5. امام حسین علیه السلام
- 6. زیارت امام حسین علیه السلام
- 6.1. زیارت امام حسین علیه السلام بر هر مومنی واجب است
- 6.2. تاکید بر زیارت پیاپی امام حسین علیه السلام
- 6.3. فاصله زمانی زیارتهای امام حسین علیه السلام نباید بیش از سه سال باشد
- 6.4. تارک زیارت امام حسین علیه السلام
- 6.5. زیارت حضرت در زمان متوکل لعنت الله علیه
- 6.6. نجات از هول قیامت و رفتن به بهشت از جمله ثوابهای زیارت حضرت
- 6.7. درخواست هر خیری از خدا، برای زوار امام حسین علیه السلام توسط حضرت زهرا سلام الله علیها
- 6.8. اگر زائرامام حسین علیه السلام بداند که چه پاداشی دارد، خوشحالی وی از گریه اش بیشتر خواهد شد
- 7. امام سجاد علیه السلام
- 8. امام باقر علیه السلام
- 9. امام صادق علیه السلام
- 10. امام موسی کاظم علیه السلام
- 11. امام رضا علیه السلام
- 11.1. ولادت امام رضا علیه السلام
- 11.2. نص بر امامت امام رضا علیه السلام
- 11.3. برخی از فضائل اخلاقی امام رضا علیه السلام
- 11.4. احتجاجات امام رضا علیه السلام در بصره و کوفه
- 11.5. معجزات حضرت الف) خبر از غیب دادن
- 11.6. معجزه ی علم به همه زبان ها
- 11.7. ثواب زیارت امام رضا علیه السلام
- 11.8. برخی از عللی که مأمون لعنت الله علیه، امام رضا علیهالسلام را مسموم کرد
- 12. ولادت امام جواد علیه السلام
- 13. شهادت امام هادی علیه السلام
- 14. شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
- 15. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
- 15.1. ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
- 15.2. صفات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و نسب ایشان
- 15.3. علت نامگذاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به مهدی و قائم ال محمد
- 15.4. علت غیبت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
- 15.5. هرکس در غیبت کبری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ادعای رویت کند دروغگوست
- 15.6. فضیلت انتظار فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و برتری مردمان زمان غیبت
- 15.7. ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع نمیشود مگر بعد از اشکار شدن شقاوت شقی و شناخته شدن سعادتمند
- 15.8. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف درحالی قیام میکنند که زره پیامبر صلی الله علیه و آله را به تن دارند و سیزده هزار و سیصد و سیزده فرشته به سمت او پایین میآیند
- 15.9. بازگشت حضرت عیسی علیه السلام در زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
- 15.10. دجال و بعضی از اوصاف او و کشته شدن او به دست صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
- 15.11. کسانی که برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وقت تعیین کنند دروغگو هستند
- 15.12. الف)برخی از علائمی که هنگام ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رخ خواهد داد
- 15.13. ب)برخی از علائمی که هنگام ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رخ خواهد داد
- 15.14. بیعت با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در لحظه ظهورشان
- 15.15. رجعت
- 15.16. الف)برخی از آیات قران که تاویلشان قیام صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است (ليل۱,۲وشعرا۴ونمل۶۲)
- 15.17. ب)برخی از آیات قران که تاویلشان قیام صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است(اسرا۴و ملک۳۰)
- 15.18. ج)برخی از آیات قرآن که تاویلشان قیام صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است(الرحمن۴۱واسرا۵ و مدثر۸)
- 15.19. د)برخی از آیات قرآن که تاویلشان قیام صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است(صف۸،۹)
- 15.20. ه)برخی از آیات قرآن که تاویلشان قیام صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است(ذاریات۲۲وحدید۱۷ولقمان۲۰)
- 16. حضرت زینب علیها السلام
- 17. حضرت ابالفضل عباس علیه السلام
- 18. ماه مبارک رمضان
- 18.1. یکی از ادعیه ماه رمضان در استقبال ورود سال
- 18.2. برخی از فضائل ماه رمضان
- 18.3. بدعت بودن نماز تراویح (نماز جماعتی که اهل سنت در ماه رمضان میخوانند)
- 18.4. دهم رمضان رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها
- 18.5. رجعت حضرت خدیجه سلام الله علیها درحالی که حضرت محسن را به دست گرفته اند
- 18.6. برخی از مقامات حضرت خدیجه سلام الله علیها
- 18.7. برخی از فوائد و ثواب های روزه داری
- 18.8. برخی از اداب روزه
- 18.9. شب قدر،شب غفران و رحمت و نزول ملائکه
- 18.10. کدام شب ماه رمضان شب قدر است؟
- 18.11. آیا روح که در شب قدر نازل میگردد، همان جبرئیل است ؟
- 18.12. عظمت شب و روز قدر
- 18.13. تفسیر ایه انا انزلناه فی لیله القدر
- 18.14. فضیلت ده روز پایانی ماه مبارک رمضان
- 18.15. برخی از فضائل شب عید فطر
- 18.16. برخی از اعمال شب عید فطر
- 18.17. زکات عید فطر
- 19. ۸شوال سالروز تخریب بقیع
- 20. دحوا الارض
- 21. روز عرفه
- 22. عید غدیر
- 22.1. ایات قران درمورد واقعه غدیر الف) رعد آیه ۱۹
- 22.2. بیعت شکنان غدیر در قرآن ب) سوره بقره آیه ۹
- 22.3. سه دسته مردم در روز غدیر در آیات ج) سوره نجم
- 22.4. آیات قران درمورد واقعه غدیر د)مائده ۵۵ و ۶۷
- 22.5. آیات قرآن درباره امیرالمومنین علیه السلام ه)زخرف ۵۷_۶۱
- 22.6. آیات قرآن درباره امیرالمومنین علیه السلام ه)زخرف۵۷_۶۱
- 22.7. جشن ساکنان آسمان در روز غدیر
- 22.8. بشارت امیرالمومنین علیه السلام به پذیرندگان حدیث(واقعه) غدیر
- 22.9. علت طمع معاویه برخلافت عدم انجام عهد عید غدیر
- 22.10. مردم قبل از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله خود را درباره واقعه غدیر به غفلت زدند
- 22.11. تاکید مجدد پیامبر صلی الله علیه و آله بر عهد غدیر ۱۹ روز پیش از رحلتشان
- 22.12. عید غدیر بزرگترین عید مسلمانان
- 23. محرم
- 23.1. روز شهادت امام حسین علیه السّلام از سایر روزها بزرگ تر است.
- 23.2. چرا خداوند مانع دشمنان خود نشد تا بر ولیش امام حسین علیه السلام قاهر نشوند؟!
- 23.3. خداوند گناهان گریه کننده بر مصائب کربلا را قبل از ریزش اشکش می آمرزد.
- 23.4. لعن یزید سبب بخشش گناهان فراوان است.
- 23.5. جایگاه قاتلین امام حسین علیه السلام در جهنم
- 23.6. اولین کس از مردم که قاتل امام حسین را لعنت کرد
- 23.7. ثواب لعن قاتل امام حسین علیه السلام پس از نوشیدن آب
- 23.8. خطبه امام سجاد علیه السلام در مجلس یزید لعنت الله علیه
- 23.9. خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه
- 23.10. این امت خوشحالی را نخواهند دید تا قائم شما قیام کند
- 23.11. مطاعن معاویه لعنت الله علیه
- 24. حضرت حمزه سیدالشهدا
- 25. احادیث مهدویت که حضرت عبد العظیم حسنی راوی هستند
1. رسول الله صلی الله علیه و آله
1.1. وظیفه غسل و کفن پیامبر صلی الله علیه و آله بر عهده وصی ایشان
عبدالله بن مسعود گفت: از رسول خدا پرسیدم: ای رسول خدا چون وفات یابی چه کسی تو را غسل خواهد داد؟ فرمود: هر پیغمبری را وصی او غسل میدهد. گفتم: ای رسول الله! وصی تو کیست؟ فرمود: علی بن ابی طالب. پرسیدم: چند سال بعد از تو زندگی خواهد کرد؟ فرمود: سی سال. چنان که یوشع بن نون وصی موسی بعد از موسی سی سال زندگی کرد و صفوراء دختر شعیب که همسر موسی بود بر یوشع بن نون وصی موسی خروج کرد و گفت: من سزاوارتر از تو به جانشینی موسی هستم و یوشع بن نون با او پیکار کرد و لشکر او را کشت و او را اسیر کرد و بعد از اسیر کردن با او با نیکی و خوبی رفتار کرد. به راستی که دختر ابوبکر (عایشه) با چندین هزار نفر از امت من بر علی خروج خواهد کرد و علی با او پیکار میکند و مردان لشکر او را میکشد و او را به اسارت میگیرد و بعد از اسارت با او به خوبی رفتار خواهد کرد. و خداوند متعال در مورد آن زن فرمود: «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی» -. احزاب / ۳۳ -
{و در خانه هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهای خود را آشکار مکنید. } یعنی صفوراء دختر شعیب. -. اکمال الدین: ۱۸ و ۱۷ -
باب۲ مجلد۲۲ بحارالانوار حدیث۱۲
2. امیر المومنین علیه السلام
علی علیه السّلام فرمودند: من، بنده خدا و برادر رسول خدا هستم؛ و صدِّیق اکبر منم و جز دروغگو کسی بعد از من چنین ادّعایی نمی کند؛ هفت سال قبل از مردم نماز گزاردم. -. الخصال ۲: ۳۶ -
باب ۶۵ مجلد ۳۸ بحارالانوار حدیث ۶
2.1. فضیلت محل اجتماع افرادی که درباره فضائل امیر المومنین علیه السلام سخن میگویند
رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله میفرمود: هیچ قومی گرد نیامدند تا درباره فضیلت علی علیه السّلام سخن بگویند مگر اینکه فرشتگان از آسمان پایین آمده و آنها را احاطه کنند، و چون از هم جدا گشتند، آن فرشتگان به آسمان باز گردند. و دیگر فرشتگان خطاب به آنان میگویند: از شما بویی به مشام ما میرسد که از دیگر فرشتگان آن را استشمام نمی کنیم و رایحه ای خوشبو تر از آن ندیده ایم. که به آنها میگویند: نزد قومی بودیم که محمّد و اهل بیت او را یاد میکردنداز این رو از عطر آنها به ما تراوش شده از این رو معطّر شدیم، سپس میگویند: ما را هم به نزد آنها پایین ببرید، که پاسخ میشنوند: پراکنده شدند و هرکدام به خانههای خود رفتند. گویند: ما را به محل اجتماع آنها ببرید تا بدان مکان خود را معطّر کنیم.
باب ۶۴ مجلد ۳۸ بحارالانوار حدیث۷
2.2. کسی جز خداوند متعال قادر به شمارش فضائل امیر المومنین علیه السلام نیست
رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله فرمودند: همانا خدای متعال فضایلی برای برادرم علی بن ابی طالب علیه السّلام قرار داده که جزاو کسی قادر به شمارش آنها نیست، پس هرکس فضیلتی از فضایل علی علیه السّلام را با اقرار به آن ذکر کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را میآمرزد هرچند با گناه دو عالم قدم به قیامت گذاشته باشد. و هرکس فضیلتی از فضایل علی بن ابی طالب علیه السّلام را بنویسد، تا زمانی که اثری از آن نوشته برجاست، فرشتگان برای وی طلب آمرزش میکنند، و هر کس به فضیلتی از فضایل وی گوش فرا دهد، خداوند گناهان شنیداری او را میآمرزد، و هر کس به نوشته ای نگاه کرد که درباره فضایل او باشد، خداوند گناهان بصری وی را میآمرزد؛ سپس رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله فرمود: نظر به علی بن ابی طالب علیه السّلام عبادت است، و یاد او عبادت است و ایمان بنده ای جز به قبول ولایت او و بیزاری جستن از دشمنانش، پذیرفته نمی شود. -. امالی صدوق: ۸۴
باب ۶۴مجلد ۳۸ بحارالانوار حدیث ۴
2.3. ثواب نظر به روی مولا امیرالمومنین علیه السلام
حدیث اول : عمران بن حصین گوید: رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله فرمود: نظر کردن به رخسار علی بن ابی طالب علیه السّلام عبادت است. امالی شیخ طوسی: ۲۲۳ -
باب ۶۴ مجلد ۳۸ بحارالانوار حدیث ۱
حدیث دوم :حجر مذری گوید: در حالی وارد مکه شدم که ابوذر، جندب بن جناده در آن بود و در آن سال عمر بن خطاب به همراه جمعی از مهاجرین و انصار که علی بن ابی طالب علیه السّلام نیز در میان ایشان بود، به قصد گزاردن حج آمده بود. من به همراه ابوذر در مسجد الحرام نشسته بودیم که علی علیه السّلام نزد ما آمده و در مقابل ما به نماز ایستاد، پس ابوذر نگاهی به وی انداخت. گفتم: خدایت رحمت کند ای ابوذر، چنان به علی علیه السّلام نگاه میکنی که گویی نمی خواهی چشم از او برداری. گفت: این کار را میکنم چون شنیدم رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله میفرمود: نظر کردن به علی بن ابی طالب عبادت است، و نظر کردن مهربانانه و از روی رحمت به پدر و مادر عبادت است و نظر کردن به صحیفه- منظورشان قرآن است- عبادت است، و نظر کردن به کعبه عبادت است. -. امالی شیخ طوسی: ۲۹۰ -
باب۶۴ مجلد ۳۸ بحارالنوار حدیث ۳
حدیث سوم :مردی نزد رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله آمده عرض کرد: یا رسول الله، آیا ندیده ای فلانی با اندک کالایی سوار بر کشتی گشته و به چین سفر نموده و خیلی زود بازگشته و سودِ بسیار برده به گونه ای دوستانش به وی حسادت میورزند و در حق خویشاوندان و همسایگانش بخشش بسیار کرده است؟ رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله فرمود: مال دنیا هرچه بیشتر گردد، صاحبش بیشتر در معرض بلا قرار گیرد، از این رو بر ثروتمندان غبطه نخورید مگر کسانی که مال خود را در راه خدا ببخشند، لیکن آیا دوست دارید شما را از کسی آگاه کنم که سرمایه اش از دوست شما کمتر و زودتر از او بازگشته و سود بیشتری برده باشد و هرچه برای وی فراهم گشته جملگی در خزانه خدا محفوظ باشد؟ گفتند: آری یا رسول الله، فرمود: به این شخص که دارد به سمت شما میآید بنگرید! چون نگاه کردیم، مردی از انصار را دیدیم که جامه ای کهنه بر تن داشت. فرمود: از این مرد امروز به قدری خیر و طاعت بالا رفته که اگر بر همه اهل آسمانها و زمین پخش شود، کمترین بهره مند آن است که گناهانش آمرزیده شود و بهشت بر او واجب گردد. عرض کردند: با چه عملی یا رسول الله؟ فرمود: از وی بپرسید به شما خواهد گفت امروز چه کرده است. پس صحابه رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله به وی روی آورده و گفتند: بر تو گوارا باد آنچه را که رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله به تو مژده داد، امروز چه کرده ای که این همه ثواب برای تو نوشته شده است؟ آن مرد گفت: به یاد ندارم امروز کار خاصی کرده باشم جز اینکه در پی کاری از خانه بیرون آمدم و تأخیر کردم و ترسیدم که از دستم برود و با خود گفتم که نظر کردن به روی علی بن ابی طالب علیه السّلام را با آن حاجت عوض میکنم، زیرا از رسول صَلی الله علیهِ و آله شنیدهام که «نظر کردن به روی علی عبادت است» پس رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله فرمود: آری به خدا، عبادت است؛ و چه عبادتی است! ای بنده خدا، رفته بودی دیناری برای قوت خانواده ات به دست آوری لیکن آن را از دست دادی و به جای آن با محبت و اعتقاد به فضل او، به روی علی نظر کردی و این بهتر از آن است که همه دنیا پر از زر سرخ بود و به تو تعلّق داشت و تو آن را در راه خدا انفاق میکردی و به تعداد نفسهایی که در این راه کشیده ای، قطعاً شفیع هزار گناهکار میشوی که خداوند آنها را به شفاعت تو آزاد میکند. -. امالی صدوق: ۲۱۸-۲۱۷-
باب۶۴ مجلد ۳۸ بحارالانوار حدیث۵
https://islamiccourse.net/
2.4. امیر المومنین علیه السلام اولین ایمان اورنده به پیامبر صلی الله علیه و آله در روز الست
حدیث اول :بصائر الدرجات: امام باقر علیه السّلام گوید: رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله فرمود: اُمّت من در روز الست بر من عرضه شدند و در آن روز اوّلین کسی که به من ایمان آورد و تصدیقم نمود، علی علیه السّلام بود و چون به نبوت مبعوث شدم، اولین کسی بود که به من ایمان آورد، پس صدِّیق اکبر اوست. -. بصائر الدرجات:۲۳-
باب ۶۵ مجلد ۳۸ بحارالانوار حدیث۳۰
حدیث دوم : کشف الغمّۀ: از مناقب ابن مغازلی از ابن عباس رضی الله عنه در قول خدای تعالی: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» -. واقعه/ ۱۰ - {و سبقت گیرندگان مقدّمند} روایت کرده که گفت: یوشع بن نون در ایمان به موسی بر دیگران سبقت گرفت و صاحب آل یاسین در ایمان آوردن به عیسی بر دیگران سبقت گرفت و علی بن ابی طالب علیه السّلام در ایمان آوردن به محمّد صَلی الله علیهِ و آله بر دیگران سبقت گرفت و او أفضل .ایشان است
باب ۶۵ مجلد ۳۸ بحارالانوار حدیث۴۰
حدیث سوم:بشارۀ المصطفی: ابولیلی غفاری گفت: شنیدم رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله میفرمود: پس از من فتنه ای خواهد بود، اگر واقع شد، همراه علی بن ابی طالب باشید که او نخستین کسی است که روز قیامت مرا خواهد دید و با من مصافحه خواهد نمود و او صدِّیق اکبر و او فاروق این اُمّت است، حق را از باطل جدا میکند و او یعسوب مؤمنان است و مال، یعسوب منافقان. -. بشارۀ المصطفی: ۱۸۶ -
باب ۶۵ مجلد ۳۸ بحارالانوار حدیث۲۲
حدیث چهارم : تفسیر عیّاشی: از ابوبصیر از امام صادق علیه السّلام آورده است که فرمود: از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سؤال شد: ما را از افضل مناقب خودتان آگاه کنید. فرمود: بلی، من و عباس و عثمان بن أبی شیبه در مسجدالحرام بودیم، عثمان بن أبی شیبه گفت: رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله کلید داری کعبه را به من واگذار فرموده است؛ و عباس گفت: رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله سقایت را که زمزم باشد، به من واگذار نموده ولی ای علی، آن حضرت چیزی به شما نداده است! گوید: پس خداوند این آیه را نازل فرمود: «أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الحَْاجّ ِ وَ عِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الحَْرَامِ کَمَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ وَ جَاهَدَ فیِ سَبِیلِ اللَّهِ لَا یَسْتَوُنَ عِندَ الله» -. نسخه خطی. توبه/ ۱۹. شیبۀ بن عثمان صحیح است. - {آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد کردن مسجد الحرام را همانند [کار] کسی پنداشته اید که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد میکند؟ [نه، این دو] نزد خدا یکسان نیستند}.
باب ۶۵ مجلد ۳۸ بحارالنوار حدیث۳۶
حدیث پنجم :از مناقب از عبدالله بن مسعود آورده است که گفت: نخستین چیزی که از رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله دانستم زمانی بود که به همراه عموهایم وارد مکه شدم، پس ما را به عباس بن عبدالمطلّب راهنمایی کردند و ما به نزد وی رفتیم و او را نشسته در میان جمعی یافتیم، پس ما نیز در مجلس وی نشستیم، و در حالی که ما در مجلس وی نشسته بودیم ناگهان از سمت باب الصفا مردی وارد شد که صورتی سپید متمایل به سرخ داشت با موهای مجعدی که تا بناگوش وی میرسید، با بینی بلند کشیده، دندانهای برّاق، چشمان سیاه و بزرگ، با صورتی پرمو، با خط مویی باریک که از سینه تا ناف کشیده شده بود، درشت پنجه و نیکو رخسار که نوجوانی نابالغ و شاید بالغ به همراه داشت و پشت سر آنها بانویی قرار داشت که محاسن خود را پوشانده بود؛ آنها به سمت حجرالأسود رفته و آن مرد حجرالأسود را استلام نمود، سپس آن نوجوان حجرالأسود را استلام کرد و سپس آن زن استلام حجر نمود، آن گاه به همراه آن نوجوان و آن زن هفت بار کعبه را طواف کرد؛ پس گفتیم: یا ابا الفضل، ما چنین دینی را در میان ما ندیده بودیم، آیا اتفاقی افتاده است؟ گفت: این برادرزاده من محمّد بن عبدالله است و این نوجوان علی بن ابی طالب و آن زن همسر وی خدیجه بنت خویلد است، بر روی زمین کسی جز این سه نفر پیرو این دین نیست.
باب۶۵ مجلد ۳۸ بحارالانوار حدیث۴۰
2.5. امیرالمومنین علی علیه السلام أخص مردم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و محبوبترینشان
من مات علی حب آل محمد مات شهیدا و...(باب۱۸مجلد۶۵بحارالأنوارحدیث۷۶)
حدیث اول: مردی از عمر بن خطّاب درباره علی علیه السّلام پرسید، گفت: این خانه رسول خداست و این هم خانه علی بن ابی طالب علیه السّلام جایگاه صاحب این خانه نزد رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله نیز به همین شکل است.و
هرگاه رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله عطسه میفرمود، علی علیه السّلام میگفت: خداوند نامتان را بلند گرداند یا رسول الله. و رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله میفرمود: خداوند عزّت و شرف تو را متعالی گرداند یا علی.
و چون پیامبر صَلی الله علیهِ و آله به خشم میآمد، کسی جز علی علیه السّلام جرأت سخن گفتن با وی را نداشت.
باب ۶۷مجلد ۳۸ بحارالانوار حدیث۳
حدیث دوم : پیامبر صَلی الله علیهِ و آله فرمود: « نام و کنیه مرا با هم بر کسی نگذارید. من ابوالقاسم هستم، خدا عطا میفرماید و من تقسیم میکنم» و در روایتی آمده: « نام مرا به عنوان اسم بگذارید و کنیه مرا نیز ولی این دو را با هم جمع نکنید، اما علی علیه السّلام و فرزندش را از این امر مستثنی فرمود.
باب ۶۷ مجلد۳۸بحارالانوار حدیث۵
حدیث سوم : ابوالعلاء عطار با اسناد خود به عبد خیر از علی علیه السّلام آورده است که فرمود: خوشه ای موز به پیامبر صَلی الله علیهِ و آله هدیه شد، پس آن حضرت شروع کرد به پوست کندن موز و گذاشتن آن در دهان من، شخصی به وی عرض کرد: شما علی را دوست دارید؟ فرمود: مگر نمی دانستی علی از من است و من از او؟!
باب ۶۷ مجلد۳۸بحارالانوار حدیث ۳
حدیث چهارم : در روایت جابر آمده که آن حضرت به هیأت قبیله هوازن فرمود: سوگند به آنکه جانم در دست اوست باید نماز بخوانند و زکات بپردازند یا اینکه مردی را به سویشان خواهم فرستاد که همانند خودِ من است و قطعاً جنگجویان ایشان را خواهد کشت و زنان و فرزندانشان را به اسارت خواهد گرفت و او این است – و دست علی علیه السّلام را گرفت- و چون شرایط وی را پذیرفتند فرمود: اهل هیچ سرزمینی و هیچ اُمّتی از فرمان من سرپیچی نکردند مگر اینکه آنان را با تیر خدا علی بن ابی طالب نشانه گرفتم و او را به هیچ سریه ای نفرستادم مگر اینکه دیدم جبرئیل در سمت راست و میکائیل در سمت چپ او و فرشته ای در پیشاپیش و ابری بر سرش سایه افکند، تا اینکه خداوند محبوبم را پیروزی و نصرت نصیب فرماید. و خطیب در اربعین شبیه این روایت را از مصعب بن عبدالرحمان نقل کرده گوید: پیامبر صَلی الله علیهِ و آله به نمایندگان قبیله ثقیف فرمود... تا آخر روایت. و در روایتی دیگر آن حضرت این سخنان را به نمایندگان قبیله بنی ولیعه فرمود.
باب ۶۷ مجلد۳۸بحارالانوار حدیث ۵
حدیث پنجم : نقل است که عمرو بن ودّ در جنگ خندق زخمی بر سر علی علیه السّلام وارد کرد، پس نزد رسول خدا آمد و آن حضرت بر آن زخم دمید و آن را بست و بهبود یافت، و فرمود: تا کجا باشم آن گاه که این از این رنگین شود؟
باب ۶۷ مجلد۳۸بحارالانوار حدیث ۳
حدیث ششم : علی علیه السّلام در سفرها با پیامبر صَلی الله علیهِ و آله میخوابید. شبی تب موجب بی خوابی علی علیه السّلام شد و پیامبر صَلی الله علیهِ و آله نیز آن شب را بیدار ماند و تمام آن شب را به نماز یا بر بالین علی علیه السّلام گذراند بدین ترتیب که بعد از هر نمازی نزد علی آمده و حالش را میپرسید و به وی مینگریست تا اینکه صبح شد و آفتاب بالا آمد، پس فرمود: خداوندا، علی را شفا عنایت فرما و جامه عافیت بر تنش بپوشان که امشب بیماریش خواب را از چشم من ربود.
باب ۶۷ مجلد۳۸بحارالانوار حدیث ۳
2.6. خلقت نوری امیر المومنین علیه السلام
از عبدالله بن عباس درباره تفسیر آیه: «إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ المُْسَبِّحُون» -. صافات/۶۶-۶۵ - {در حقیقت، ماییم که [برای انجام فرمان خدا] صف بسته ایم. و ماییم که خود تسبیح گویانیم. } پرسید. ابن عباس گفت: در حضور رسول خدا صَلی الله علیه و آله بودیم که علی بن ابی طالب آمد. چون نگاه پیامبر صَلی الله علیهِ و آله بر وی افتاد به رویش لبخند زده و فرمود: مرحبا به کسی که خداوند او را چهل هزار سال قبل از آدم آفرید.
عرض کردم: یا رسول الله، مگر فرزند پیش از پدر هم متولّد میشود؟ فرمود: بلی، خداوند متعال مرا آفرید و علی را پیش از خلقت آدم در مدتی که گفتم آفرید. او نوری را خلق کرد و سپس آن را دو نیمه ساخت سپس قبل از خلق هرچیز مرا از یک نصف و علی را از نصف دیگر به وجود آورد «سپس اشیاء را آفرید و همه جا تاریک بود» پس خداوند آنها را از نور من و علی روشن ساخت آنگاه ما را سمت راست عرش قرار داد سپس فرشتگان را خلق کرد پس ما «لَا إلَه إلاّ الله» سر دادیم و فرشتگان نیز تهلیل گفتند و تکبیر گفتیم و فرشتگان نیز تکبیر گفتند. آنها این کارها را از من و علی آموختند. این بر علم سابق خدا گذشته بود که دوستدار من و علی به جهنّم نمی رود کما اینکه دشمن من و علی به بهشت نمی رود.
هان که خداوند فرشتگان را در حالی آفرید که آفتابههای نقره ای پر از آب حیات که همان آب فردوس است، در دست داشتند؛ هیچ شیعه ای از شیعیان علی یافت نمی شود مگر اینکه پدر و مادرش پاک و طاهر باشند و تقیّ و نقّی و مؤمن به خدا! و چون پدر هر یک از آنها با همسر خود نزدیکی کند، یکی از فرشتگانی که آفتابه ای پر از آب بهشت در دست دارند میآید و مقداری از آن آب را در ظرفی که در آن آب مینوشند میریزد؛ و چون از آن آب خورد، ایمان همچون گیاه در دل او رشد میکند. آنها پروردگارشان را نیک میشناسند و هم چنین پیامبر و وصیّشان علی علیه السّلام و دخترم زهرا و بعد از او حسن و حسین و إمامان دیگر که فرزندان حسین هستند.
عرض کردم: یا رسول الله، این إمامان چه کسانی هستند؟ فرمود: یازده نفر از نسل من که پدرشان علی بن ابی طالب است. سپس پیامبر صَلی الله علیهِ و آله ادامه داد: سپاس خداوندی را که محبت علی و ایمان را سبب یکدیگرقرارداد.
باب ۱ مجلد ۳۵بحارالانوار حدیث۲۵
2.7. ولادت امیرالمومنین علی علیه السلام
علل الشرائع، معانی الأخبار و غیبت نعمانی: یزید بن قعنب گوید: به همراه جمعی از قبیله عبدالعزّی و عباس بن عبدالمطلّب در مقابل بیت الله الحرام بودم که فاطمه بنت أسد مادر امیرالمؤمنین علیه السّلام در حالی که ۹ماهه باردار بود و سختی بارداری بر او هویدا بود، رو به کعبه کرده و گفت: پروردگارا! من به تو ایمان دارم و پیامبران و کتابهای آسمانی که با آنان فرستادی، ومن سخن جدّم ابراهیم خلیل را تصدیق میکنم و باور دارم، همان که بیت العتیق را بنا نهاد؛ پس تو را به حقّ کسی که این خانه را بنا نهاد و به حق نوزادی که در شکم دارم سوگند میدهم که زایمان را برمن آسان گردانی! یزید بن قعنب گوید: سپس دیدیم که دیوار کعبه از پشت شکافته شد و فاطمه وارد آن گردید و از چشمان ما نهان گشت و آنگاه دیوار به هم آمد. ماهم خواستیم قفل در را بگشاییم و وارد گردیم لیکن نشد پس دانستیم که این کار، به امر خدای عزّوجل صورت گرفته است. فاطمه چهار روز پس از به دنیا آوردن امیرالمؤمنین علیه السّلام در حالی که وی را در آغوش داشت، از کعبه بیرون آمده و گفت: من بر زنان پیش از خود برتری یافته ام، زیرا آسیه بنت مزاحم خداوند را نهانی در جایی که دوست نداشت پرستش شود مگر از روی ناچاری و اضطراب، عبادت میکرد و مریم بنت عمران نخل خشکیده را با دست خود آنقدر تکان داد تا نخل بر او رطب تازه فرو ریخت و او از آن رطب خورد و من وارد بیت الله الحرام شده و از میوههای بهشتی و برگهای آن خوردم و چون میخواستم بیرون آیم هاتفی به من گفت: ای فاطمه! او را «علیّ» بنام که بلند مرتبه است و خداوند علیّ أعلی میفرماید: من نام او را از نام خود مشتق نموده و به أدب خویش ادبش کردم و بر نهان علم خود آگاهش ساختم؛ اوست که بتها را در خانهام درهم خواهد شکست و اوست که برپشت بام خانهام أذان خواهد گفت و مرا تقدیس و تمجید خواهد کرد؛ پس خوشا به حال آن کس که او را دوست بدارد و فرمانش برد و وای بر آنکه با او دشمنی کند و از فرمانش سر بپیچد. -. علل الشرائع: ۶۵. معانی الأخبار: ۶۲. أمالی صدوق: ۸۰
باب ۱مجلد ۳۵بحارالانوار حدیث۱۱
2.8. مقامات ایمانی والدین حضرت امیرالمومنین علیه السلام
حدیث اول : از امام صادق علیه السّلام از پدرانش روایت شده است که روزی امیرالمؤمنین علیه السّلام در فضایی باز نشسته بودند و مردم در اطراف ایشان گرد آمده بودند که مردی از آن میان برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین شما هم اکنون دارای چنین مقام و منزلتی هستید ولی پدرت در آتش شکنجه میشود؟! امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: ساکت شو! خدا دهانت را خُرد کند! قسم به آنکه محمّد را به حق مبعوث فرمود اگر پدرم تمام گناهکاران روی زمین را شفاعت کند، قطعاً خداوند شفاعت وی را میپذیرد. پدرم در جهنم در حال شکنجه شدن باشد و پسرش قسمت کننده بهشت و دوزخ؟ قسم به آن که محمد را به حق به پیامبری مبعوث فرمود، نور پدرم در روز قیامت نور تمام خلایق را خاموش خواهد کرد، جز پنج نور: نور محمد صَلی الله علیهِ و سلَّم، نور من، نور حسن و حسین و نور نه تن از فرزندان حسین، زیرا نور پدرم از نور ماست که خداوند متعال آن را دوهزار سال پیش از خلقت آدم آفریده است.الاحتجاج:۱۲۲
باب۳ مجلد ۳۵ بحارالانوار حدیث ۳
حدیث دوم : از عبدالله بن عباس روایت است که: روزی علی بن ابی طالب علیه السّلام گریان نزد رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله آمد در حالی که میگفت: «إنا لله و إنا إالیه راجعون». رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله فرمود: چه شده یا علی؟ علی علیه السّلام گفت: یا رسول الله، مادرم فاطمه بنت أسد درگذشت.راوی گوید: رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله نیز گریست و سپس فرمود: علی، خدا مادرت را رحمت کند. او اگر برای تو مادر بود، برای من هم مادر بوده است، این عمامه و این دو پیراهن مرا ببر و او را با آنها کفن کن و به زنان سفارش کن به خوبی وی را غسل دهند و جنازه را در خانه نگاهدار تا من بیایم و بقیه کارها را برعهده گیرم.
راوی گوید: پیامبر صَلی الله علیهِ و آله ساعتی بعد آمد و فاطمه مادر علی را از خانه بیرون آوردند و آن حضرت بر وی چنان نمازی خواند که تا آن زمان برکسی خوانده نشده بود. سپس چهل تکبیر بر وی گفت آنگاه شخصاً وارد قبر شده، در آن دراز کشید بی آنکه حرکت یا صدایی از او سرزند. سپس فرمود: علی، حسن، وارد قبر شوید. پس آن دو وارد قبر شدند و چون کارهایی که فرمود انجام دادند. از آنها خواست از قبر خارج شوند و چون بیرون رفتند، پیامبر خود را بالای سر وی رسانده و گفت: یا فاطمه، من محمد سرور فرزندان آدم هستم و بدین نمی بالم، پس اگر نکیر ومنکر نزد تو آمدند و از پروردگارت پرسیدند، بگو: خدا پروردگار من است و پیامبرم محمد است و اسلام دین من است و قرآن کتاب من و پسرم إمام و ولیّ من. سپس فرمود: خدایا فاطمه را برقول حق استوار بدار. سپس از گور بیرون آمده و چند مشت خاک در قبر وی پاشید. آنگاه دست راست خود را بر دست چپ زد، آن را تکانده سپس فرمود: قسم به آنکه جان محمد در دست اوست، فاطمه صدای زدن دست راستم را بر دست چپ شنید.
پس عمّار یاسر عرض کرد: پدر و مادرم فدای تو باد یا رسول الله، نمازی بر وی خواندی که پیش از این برکسی نخوانده بودید؟! فرمود: ای أبا یقظان، او سزاوار این کار بود چون با من چنین رفتار میکرد. او را از ابوطالب فرزندان بسیار بود و خیر بسیار داشتند ولی دارایی ما اندک بود. او بچههای خود را گرسنه نگاه میداشت و مرا سیر میکرد، آنها برهنه بودند و مرا جامه میپوشاند آنها ژولیده موی بودند ولی مرا روغن میمالید. عرض کرد: چرا بر وی چهل تکبیر گفتی؟ فرمود: آری عمّار! به راست نگاه کردم دیدم چهل ردیف از فرشتگان صف کشیده اند از این رو برای هر صف یک تکبیر گفتم. عرض کرد چرا در گور او ساکت و بی حرکت دراز کشیدی؟ فرمود: مردم در روز قیامت برهنه برانگیخته میشوند، از این رو من در آن حال از خداوند طلب کردم که در آن روز وی را پوشیده برانگیزد، و قسم به آن که جان محمد در دست اوست از قبر او برنخاستم مگر زمانی که دیدم دو چراغ از نور بالای سر و دو چراغ از نور در کنار دستان و دو چراغ از نور در کنار پاهای وی پرتو افشانی میکنند و دو فرشته موکّل بر وی در قبر او حضور دارند و مشغول استغفار برای وی هستند تا روز قیامت فرا رسد. -. امالی صدوق: ۱۹۰-۱۸۹
باب ۳ مجلد ۳۵ بحارالانوار حدیث ۴
https://islamiccourse.net/
2.9. فضیلت لیلة المبیت دربیان امیر المومنین علیه السلام
ابن کوّاء به امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: وقتی خداوند از ابوبکر یاد کرده و فرمود: «ثانیِ َ اثْنَینْ ِ إِذْ هُمَا فیِ الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تحَْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»، -. توبه/ ۴۰ - {و او نفر دوم از دو تن بود، آن گاه که در غار [ثَور] بودند، وقتی به همراه خود میگفت: «اندوه مدار که خدا با ماست». } تو کجا بودی؟ أمیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: وای بر تو ابن کوّاء! آن زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله بُرد خود را بر روی من انداخته و من در بستر وی خوابیده بودم که مردان قریش با گرزهای خاردار خود به من حمله آوردند لیکن پیامبر صلی الله علیه و آله را نیافتند چون آن حضرت توانسته بود با این ترفند از خانه خارج شود؛ لذا به من حمله ور شدند و آنقدر با چوب هایشان مرا زدند که تمام بدنم زخمی و کبود شد، سپس قصد جانم را کردند که یکی از ایشان گفت:
امشب او را نکشید زیرا بعداً به او خواهیم پرداخت، اکنون محمد را پیش از آنکه از چنگ ما خارج شود، دریابید. لذا مرا با [زنجیر]آهن بسته و در اتاقی حبس کرده و در اتاق را قفل زدند و بدین ترتیب خیالشان از بابت من آسوده گشت و آن گاه در پی پیامبر صلی الله علیه و آله رفتند. در این هنگام صدایی از گوشه خانه شنیدم که میگفت: یا علی! پس درد بدنم آرام گرفت و ورمها خوابیده و از بین رفتند. سپس صدای دیگری شنیدم که میگفت: یا علی! که ناگاه متوجه بُریده شدن آهنی شدم که به پایم بسته بودند. آن گاه صدای دیگری به گوشم رسید که میگفت: یا علی! که ناگهان شاهد افتادن در اتاق بر اثر فرو ریختن آوار بالای آن شدم و بدین ترتیب در باز شد و من بیرون رفتم و این در حالی بود که آنها پیرزنی را پشت در گذاشته بودند که چشم از در بر نمی داشت و خواب نداشت، اما وقتی من از کنار او رد شدم، چنان به خواب سنگینی رفته بود که متوجه چیزی نمی شد.
باب۳۲ مجلد۳۶ بحارالانوار حدیث۷
2.10. امیرالمومنین علیه السلام در علم پیامبر صلی الله علیه و آله شریک هستند
حدیث اول : بصائر الدرجات: امام محمد باقر علیه السلام فرمود: جبرئیل با دو انار بهشتی بر پیامبر نازل شد. علی به پیامبر رسید و از دو اناری که در دستش بود سؤال پرسید. پیامبر فرمود: این یکی نبوت است که تو نصیبی از آن نداری اما این یکی علم است، سپس رسول خدا آن را شکافت و نصفی از آن را به علی داد و نصف دیگر را برای خود برداشت و فرمود: تو در این یکی که علم است شریک من هستی ومن هم درآن شریک تو هستم. امام فرمود: به خدا سوگند، رسول خدا حرفی را از جانب خداوند نیاموخت مگر آنکه آن را به علی یاد داد -. بصائر الدرجات: ۸۳ -.
باب ۹۵ مجلد۴۰بحارالانوار حدیث۵
حدیث دوم :منتخب البصائر: امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: خداوند متعال پیامبران اولو العزم را به واسطه علم بر دیگر پیامبران برتری داد و محمد صلی الله علیه و آله را بر آنها برتری داد و به ما هم علم آنها را به ارث داد و ما را بر آنها برتری داد. آنچه را که دیگر پیامبران نمی دانستند به پیامبر یاد داد و علم رسول خدا را به ما آموخت. و ما آن را برای شیعیان خود روایت کردیم که هر کس از شیعیان آن را قبول کند برترین آنها است و هرکجا ما باشیم شیعیانمان نیز با ما هستند.
سپس فرمود: شیر پستانها را میمکید و جوی عظیم را رها میکنید. از او سؤال شد: این جمله به چه معناست؟ فرمود: خداوند متعال به رسول خدا علم تمام پیامبران را وحی کرد و آنچه را که آنها نمی دانستند به او آموخت و رسول خدا تمام آن را به علی یاد داد، گفتم: یعنی علی عالمتر از بعضی از پیامبران است؟ فرمود: خداوند متعال گوشهای هر آنکس را که بخواهد باز میکند. میگویم: رسول خدا علم تمام پیامبران در برگرفت و گذشته از آن خداوند متعال چیزهایی را به او آموخت که دیگر پیامبران نمی دانستند. سپس پیامبر تمام آن را به علی آموخت. اما تو باز میپرسی: علی عالمتر از بعضی از پیامبران است؟! سپس این آیه « قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتاب -. النمل/ ۴۰ - »{ کسی که نزد او دانشی از کتاب [الهی] بود گفت} را خواند و انگشتانش را از هم جدا کرد و بر روی سینه اش قرار داد و فرمود: سوگند به خدا در نزد ما همه علم کتاب است -. مختصر البصائر: ۱۰۸
باب ۹۵ مجلد۴۰بحارالانوار حدیث۱۱
2.11. امیرالمومنین علیه السلام محبوبترین فرد نزد خدا و رسولش صلی الله علیه و اله
کتاب الاحتجاج: امام صادق از پدران بزرگوارش از علی علیهم صلوات الله روایت کرده که آن حضرت فرمود: به همراه رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله پس از اینکه نماز صبح را به جا آورد در مسجد بودیم، سپس آن حضرت برخاست و من هم با وی برخاستم و هرگاه پیامبری قصد داشت به جایی برود، مرا از قصد خود آگاه میفرمود، و چنانچه از آن جا دیر میآمد، خود به آنجا رفته تا از وی خبری به دست آورم، زیرا حتی برای یک ساعت هم تاب دوری وی را نداشتم، پس به من فرمود: من به خانه عایشه میروم. سپس او رفت و من هم به خانه فاطمه علیها السّلام آمدم. مدتی را با حسن و حسین سرگرم شدم در حالی که من و فاطمه به وجودشان خوشحال بودیم.
سپس برخاسته و به در خانه عایشه رفته و در زدم. عایشه پرسید: کیستی؟ گفتم: علی هستم. گفت: پیامبر صَلی الله علیهِ و آله خوابیده است. پس، از آن جا رفتم لیکن با خود گفتم چگونه پیامبر خوابیده و عایشه در خانه است؟ لذا دوباره برگشته و در زدم. عایشه پرسید: کیستی؟ گفتم: علی هستم. گفت: پیامبر مشغول کاری است. پس شرمگین از اینکه در زده بودم، برگشتم، اما احساس میکردم در سینهام چیزی هست که مرا بی تاب میکند لذا به سرعت بازگشته و در خانه را محکم زدم. پس عایشه به من گفت: کیستی؟ گفتم: علی هستم. ناگاه صدای رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله را شنیدم که فرمود: عایشه، در را برای وی بازکن. پس عایشه در را باز کرد و من وارد خانه شدم.
پس پیامبر صَلی الله علیهِ و آله به من فرمود: بنشین یا أباالحسن تا درباره وضعی که دارم با تو سخن بگویم یا اینکه تو بگو چرا دیر نزد من آمدی؟ عرض کردم: یا رسول الله، شما بفرمائید که سخن شما نیکوتر است. پس فرمود: یا أباالحسن، هنگامی که از تو جدا گشتم بسیار گرسنه بودم ولی درد گرسنگی را نهان داشتم، و چون وارد خانه عایشه شدم و مدتی نشستم چیزی برای خوردن نیافتم لذا دست بلند کرده و از خدای قریب مجیب کمک خواستم، ناگاه محبوبم جبرئیل علیه السّلام با این پرنده فرود آمد- و دست روی پرنده گذاشت که در مقابلش بود- و به من گفت: ای محمّد، خداوند عزّوجل به من وحی فرمود که این پرنده را که خوش خوراک ترین غذای بهشتی است، بگیرم و برای تو بیاورم. من خدا را بسیار سپاس گفتم و جبرئیل به آسمان رفت. سپس دست به آسمان بلند کرده و گفتم: خداوندا، بنده ای را روانه بفرما که تو و مرا دوست میدارد تا در خوردن این پرنده با من سهیم شود. اما بسیار صبر کردم و کسی را نیافتم که در خانه را بزند. سپس دستانم را به دعا بلند کرده و گفتم: خدایا، بنده ای که تو و مرا دوست میدارد و من و تو نیز او را دوست میداریم بفرست که این پرنده را با من بخورد. آن گاه در زدن و بلند شدن صدایت را شنیدم، پس به عایشه گفتم: علی را به خانه دعوت کن که وارد شدی و من همچنان خدا را سپاس میگفتم تا اینکه نزد من آمدی که تو، خدا و مرا دوست میداری و خدا و من نیز تو را دوست میداریم، پس بخور یا علی.
چون من و پیامبر صَلی الله علیهِ و آله آن پرنده را خوردیم، به من فرمود: یا علی، اکنون تو ماجرای خود را برایم تعریف کن. عرض کردم: یا رسول الله، از زمانی که شما را ترک کردم با فاطمه، حسن و حسین سرگرم و همگی خوشحال بودیم، سپس برخاسته به دنبالتان آمدم و در زدم. عایشه گفت: پیامبر صَلی الله علیهِ و آله خوابیده است. از این رو از راهی که آمده بودم، برگشتم. اما با خود گفتم چگونه ممکن است عایشه در خانه باشد و پیامبر خواب باشند؟ چنین چیزی ممکن نیست! از این رو برگشته و در زدم. عایشه به من گفت: کیستی؟ گفتم: علی هستم. گفت: پیامبر سرگرم کاری هستند. پس شرم کردم و برگشتم، اما چون به جایی رسیدم که بار اول از آن بازگشته بودم، دلم پر آشوب شد و نتوانستم صبر کنم و با خود گفتم، عایشه در خانه است و رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله مشغول کاری است؟ پس دوباره برگشته و آن چنان که شنیدی در زدم یا رسول الله. سپس شنیدم خودتان یا رسول الله به عایشه فرمودید که علی را به خانه دعوت کن.
پیامبر صَلی الله علیهِ و آله فرمود: حمیرا! همین را میخواستی؟! چرا چنین کردی؟ عرض کرد: یا رسول الله، دوست داشتم پدرم بیاید و از گوشت این پرنده بخورد. پیامبر صَلی الله علیهِ و آله به وی فرمود: این اولین کینه ای نیست که از علی به دل گرفته ای! من بر آنچه بر قلب تو درباره علی میگذرد آگاهم، تردید ندارم که با وی خواهی جنگید! عرض کرد: یا رسول الله، چگونه زنان با مردان جنگ کنند؟ به وی فرمود: عایشه، تو قطعاً با علی خواهی جنگید و چند نفر از صحابه من تو را در این کار همراهی خواهند کرد و تو را وادار به جنگ به او خواهند نمود و جریان جنگ تو با وی چنان خواهد بود که ورد زبان اوّلین و آخرین خواهد شد و علامت آن چنین است که تو سوار بر شیطان (منظور شتری است که عایشه در جنگ جمل بر آن سوار بود) گشته و پیش از رسیدن محل مورد نظر امتحان خواهی شد و سگان حوأب به تو پارس خواهند کرد و در آن جا تو اصرار به بازگشت میکنی و چهل نفر نزد تو شهادت خواهند داد که این سگهایی که پاس میکنند سگان حوأب نیستند، سپس تو به شهری میروی که مردمانش یاوران توأند و آن شهر دورترین شهرها از آسمان است و نزدیک ترینشان به آب و تو حتماً شکست خورده و به هدف نرسیده بازخواهی گشت و در چنین گیرو داری این مرد (علی علیه السّلام) تو را با کسانی از یارانش که به ایشان اعتماد دارد، بازخواهد گرداند. او برای تو بهتر از آن است که تو برای او بوده ای و او تو را هشدارخواهد داد که ورودت به این جنگ باعث خواهد شد در روز قیامت از من جدا گردی و علی اجازه دارد پس از من هریک از زنان مرا طلاق دهد؛ عرض کرد: یا رسول الله، کاش پیش از آنکه مرا بدان وعده دادی اتفاق بیفتد، بمیرم!
فرمود: هیهات هیهات، سوگند به آن که جانم در دست اوست، آنچه گفتم اتّفاق خواهد افتاد و گویی هم اکنون دارم آن را میبینم؛ سپس به من فرمود: برخیز علی، وقت نماز ظهر است، تا به بلال بگویم که اذان سر دهد، پس بلال اذان گفت و پیامبر به نماز ایستاد و من هم با وی نماز گزاردم و همچنان در مسجد ماندیم. -. الاحتجاج: ۱۰۵-۱۰۴ -
باب ۶۹ مجلد۳۸بحارالانوار حدیث۱
2.12. علت نام گذاری حضرت علی علیه السلام به امیرالمومنین
حدیث اول: ابو حمزه ثمالی گوید: از امام ابوجعفر محمّد بن علی باقر علیه السّلام پرسیدم: ای فرزند رسول خدا، چرا علی را «امیرالمؤمنین» مینامند و این نام نامی است که پیش از او کسی بدان نامیده نشده و بعد از او نیز کسی را نشاید؟ فرمود: زیرا او اطعام کننده علم است و این غذا تنها از او خواسته میشود و آن را از دیگری نتوان طلب کرد. گوید: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، چرا شمشیرش را «ذوالفقار» نامیده اند؟ آن حضرت علیه السّلام فرمود: زیرا با آن بر کسی ضربت وارد نکرد مگر اینکه وی را در این دنیا از خانواده و فرزندان و در آن دنیا از بهشت جدا نمود. - گوید: - پس عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، مگر همه شما قائم به حق نیستید؟ فرمود: بلی! عرض کردم: پس چرا حضرت قائم را «قائم» نامیده اید؟ فرمود: چون جدّم حسین علیه السّلام کشته شد، فرشتگان به درگاه خدای عزّوجل با ناله و زاری و شیون و گریه روی آورده و عرض کردند: ای خدا و ای سَرور ما، آیا از کسی که برگزیده و فرزند برگزیده و بهترین خلق تو را کشته غفلت میورزی؟ پس خدای عزّوجل به ایشان وحی فرمود: ای فرشتگان من، آرام باشید! به عزّت و جلال خودم سوگند، قطعاً از ایشان انتقام خواهم گرفت، هرچند مدتی بعد باشد. سپس امامانی که از نسل حسین علیه السّلام هستند را به ایشان نشان داد که موجب مسرّت فرشتگان گردید. در میان فرزندان ایشان، یکی قیام کرده و مشغول نماز بود، پس خدای عزّوجل فرمود: به دست آن «قائم» از ایشان انتقام میگیرم. -. علل الشرائع: ۶۴ -
باب ۵۴ مجلد۳۷بحارالانوار حدیث۸
حدیث دوم: کشف الیقین: ابراهیم ثقفی از اسماعیل بن صبیح از زیاد بن منذر از ابوداوود از بریده اسلمی گوید: هرگاه با رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله سفر میکردیم، علی علیه السّلام مسؤول مراقبت از وسایل آن حضرت میشد و چون در جایی فرود میآمدیم مراقب آنها بود و اگر نیاز به مرتّب کردن داشتند، آنها را مرتّب مینمود، و اگر کفش آن حضرت نیاز به تعمیر داشت، آن را وصله میکرد. چون در منزلی اطراق کردیم، علی علیه السّلام مشغول وصله کردن کفش پیامبر صَلی الله علیهِ و آله شد که ابوبکر وارد گردید، پس رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله فرمود:
برو به امیرمؤمنان سلام کن! عرض کرد: یا رسول الله، با زنده بودن شما؟! فرمود: با زنده بودن من! عرض کرد: او کیست؟ فرمود: آن که دارد کفش وصله میکند؛ سپس عمر آمد، پس رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله به وی فرمود: بر امیرمؤمنان سلام کن! بریده گوید: من هم از جمله کسانی بودم که با آنها بر پیامبر صَلی الله علیهِ و آله وارد شدم، لذا پیامبر صَلی الله علیهِ و آله به من نیز امر فرمود که به علی سلام کنم؛ لذا من هم همان طور که بقیه سلام کردند، به وی سلام کردم.
اسماعیل گوید: ابوالجارود از حبیب بن یسار و عثمان بن بسیط نظیر این حدیث را برای ما روایت کرده است. -. کشف الیقین: ۴۳ -
کشف الیقین: ابراهیم با سندی از عبدالله بن بُریده از پدرش از پیامبر صَلی الله علیهِ و آله مانند آن را روایت کرده است
باب۵۴ مجلد۳۷بحارالانوار حدیث۳۱
حدیث سوم :کشف الیقین: جابر جعفی گوید: ابو جعفر بن علی علیه السّلام فرمود: اگر مردم میدانستند از چه زمانی علی علیه السّلام «امیرالمؤمنین» نامیده شد، ولایت وی را انکار نمی کردند. عرض کردم: خداوند شما را رحمت کند، از چه زمانی علی علیه السّلام «امیرالمؤمنین نامیده شد؟ فرمود: از آن زمان که پروردگارت عزّوجل از پشت بنی آدم فرزندانشان را بیرون آورد و آنان را بر خودشان گواه گرفت و پرسید: آیا پروردگارتان نیستم و محمّد فرستاده من و علی امیرالمؤمنین؟ -. کشف الیقین: ۵۰ -
کشف الیقین: حسن بن حسین از یحیی بن ابی علاء از معروف بن خربوذ مکّی از امام ابوجعفر باقر علیه السّلام نظیر آن را نقل کرده است. -. کشف الیقین: ۵۵ -
کشف الیقین: محمّد بن عباس بن مروان با سندی از جابر مانند آن را روایت کرده است. -. کشف الیقین: ۸۱ -
کشف الیقین: سیّد فخّار بن محمّد با سندی از احمد بن زیاد مانند آن را روایت کرده است. -. کشف الیقین: ۱۳۶ -
مناقب ابن شهر آشوب: أمالی ابن سهل و کافی کلینی با اسنادهای خود نظیر آن را روایت کرده اند. -. مناقب آل ابی طالب ۱: ۵۴۸ -
باب ۵۴ مجلد۳۷بحارالانوار حدیث۳۸
2.13. بالاترین امتیاز امیرالمومنین علیه السلام در قران
سید مرتضی رحمة الله علیه مینویسد: استادم شیخ مفید نقل کرد که مأمون روزی به حضرت رضا علیه السّلام گفت: بزرگ ترین امتیاز امیرالمؤمنین علیه السّلام را که شاهدی از قرآن بر آن دلالت کند، برایم توضیح دهید.
حضرت رضا علیه السّلام امتیاز مباهله را که خداوند در قرآن میفرماید «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ» -. آل عمران / ۶۱ - {پس هر که در این [باره] پس از دانشی که تو را [حاصل] آمده، با تو محاجه کند، بگو: «بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. »} بیان کرد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای مباهله، امام حسن و امام حسین که فرزندانش بودند و فاطمه زهرا علیها السّلام را آورد که در این جا تعبیر زنانمان در آیه شده و امیرالمؤمنین را نیز آورد که او طبق آیه قرآن نفس پیامبر به شمار میرفت. در نتیجه ثابت شد که احدی از جهانیان با ارزش تر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وجود نداشت. در نتیجه طبق آیه قرآن، احدی از جهانیان نیز با ارزش تر از نفس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیست.
مأمون گفت: مگر در این آیه خداوند ابناء را به تلفظ جمع ذکر نکرده؟ اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فقط دو فرزندش را آورد و نساء را نیز به لفظ جمع فرموده و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فقط فاطمه علیها السّلام را تنها آورد. چرا نمی توان مدعی شد که منظور از «أَنْفُسَنا» واقعا نفس خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باشد نه دیگری؟ در نتیجه فضیلتی که شما از آیه استفاده کردید برای امیرالمؤمنین علیه السّلام ثابت نخواهد شد.
حضرت رضا علیه السّلام فرمود: این ادعای تو صحیح نیست یا امیرالمؤمنین! زیرا شخص دیگری را میخواند و صدا میزند نه خود را، چنان چه امرکننده به دیگری امر میکند نه به خود. و این صحیح نیست که واقعا خود را صدا زده باشد، چنان چه نمی شود امر به خود بکند.
وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مباهله مردی جز امیرالمؤمنین علیه السّلام را شرکت نداد، میفهمیم که نفس پیامبر در این آیه، امیرالمؤمنین علیه السّلام است و این امتیاز را در قرآن به او بخشید. مأمون گفت: وقتی جواب آمد، سؤال از بین میرود. -. الفصول المختارة من العیون و المحاسن ۱۷ - ۱۸
باب ۱۹ مجلد ۱۰ بحارالانوار حدیث۱۰
2.14. پیامبر صلی الله علیه و آله در معراج مأمور شدند که حضرت علی علیه السلام را امیرالمومنین بنامند
حدیث اول : امالی طوسی: از فحّام با سندی از عمرو بن حصیب برادر بُریدة بن حصیب آورده است: در حالی که من و برادرم بریده در محضر پیامبر صَلی الله علیهِ و آله بودیم، ابوبکر وارد شد و به رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله سلام کرد، پس آن حضرت به وی فرمود: برو و بر امیرالمؤمنین سلام کن. عرض کرد: یا رسول الله، چه کسی «امیرالمؤمنین» است؟ فرمود: علی بن ابی طالب. عرض کرد: این فرمان خدا و رسول اوست؟ فرمود: آری! سپس عمر وارد شده، سلام کرد. پس آن حضرت فرمود: برو و به امیرالمؤمنین سلام کن. عرض کرد: یا رسول الله، «امیرالمؤمنین» کیست؟ فرمود: علی بن ابی طالب! عرض کرد: این فرمان از جانب خدا و رسول اوست؟ فرمود: آری! -. امالی شیخ طوسی: ۱۸۲-۱۸۲ -
باب ۵۴ مجلد۳۷بحارالانوار حدیث۳
حدیث دوم : امالی طوسی: ابن صلت با سندی از علی علیه السّلام آورده است که رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله فرمود: چون مرا به معراج بردند و به سدرۀ المنتهی رسیدم، مرا در محضر پروردگارم عزّوجل نگاه داشتند، پس فرمود: یا محمّد، عرض کردم: لبیّک و سعدیک پروردگارا! فرمود: خلق مرا آزمودی، کدام را مطیع تر به خود یافتی؟ گوید: عرض کردم: پروردگارا، علی را! فرمود: راست گفتی ای محمّد، آیا جانشینی برای خود گرفته ای که از جانب تو رسالتت را ادا نماید و آنچه از کتاب مرا که نمی دانند به بندگانم بیاموزد؟ گوید: عرض کردم: تو خود یکی را برای من برگزین که انتخاب تو برای من نیکوتراست؛ فرمود: من علی را برای تو برگزیدم، پس او را برای خود خلیفه و وصی قرار ده! و علم و حلم خود را به او دادم، و او به راستی«امیرالمؤمنین» است که قبل و بعد از او کسی این سمت را نیافته و نخواهد یافت؛ ای محمّد، علی پرچم هدایت است و امام هرکس که مرا فرمان بُرده و نور اولیای من است و او همان کلمه ای است که پارسایان را ملزم کردهام آن را همراه خود داشته باشند؛ هر کس دوستش بدارد مرا دوست داشته و آنکه دشمنش بدارد مرا دشمن داشته است، پس ای محمّد، او را بدین بشارت ده. پس پیامبر صَلی الله علیهِ و آله عرض کرد: پروردگارا، او را بشارت دادهام و
علی علیه السلام فرمود: من عبد خدا هستم و در ید قدرت او قرار دارم، اگر مرا عذاب کند، به خاطر گناهان من است و در حق من ستمی روا نمی دارد و اگر آنچه را که خداوند برای من مقرر فرموده تحقق یاید، شایسته چنین کاری است؛ سپس پیامبر صَلی الله علیهِ و آله عرض کرد: خداوندا، قلب او را جلا ده و بهار او را ایمان به خودت قرار ده!
فرمود: ای محمّد، با وی چنین کردم که خواستی؛ لیک او را مختص به گرفتاریهایی خواهم کرد که تاکنون هیچ یک از اولیای خود را چنین مبتلا نکرده باشم. گوید: پیامبر صَلی الله علیهِ و آله عرض کرد: پروردگارا، او برادر و صحابی من است! فرمود: در علم من چنین گذشته است که بدین گرفتاریها امتحان میشود و دیگران بدو آزموده گردند. اگر علی نبود، نه دوستان من شناخته میشدند و نه دوستان پیامبرانم.
محمّد بن مالک گوید: پس با نضر بن مزاحم منقری ملاقات کردم و او از غالب جهنی از امام باقر علیه السّلام نظیر این روایت را برایم نقل کرد.
محمّد بن مالک گوید: پس با علی بن موسی بن جعفر علیهم السّلام دیدار نموده و این حدیث را برای وی بازگو نمودم، فرمود: مرا پدرم از پدرانش علیهم السّلام روایت کرد،... و سپس حدیث را به طور کامل نقل فرمود. -. امالی شیخ طوسی: ۲۱۹- ۲۱۸ -
باب ۵۴ مجلد۳۷بحارالانوار حدیث ۵
حدیث سوم: سلیم بن قیس گوید: نزد سلمان، مقداد و ابوذر نشسته بودم که مردی از کوفیان آمده، به قصد راهنمایی جستن نزد آنان نشست. پس سلمان به وی گفت: به کتاب خدا و علی بن ابی طالب علیه السّلام تمسّک بجوی که او ملازم کتاب خداست و از آن جدا نگردد، زیرا ما گواهی میدهیم که از رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله شنیدیم که فرمود: علی برگرد مدار حق میچرخد، هر کجا حق باشد او نیز با آن است و به راستی که علی صدّیق است و علی فاروق است که حق را از باطل جدا میکند؛ آن مرد گفت: پس مردم را چه میشود که ابوبکر را «صدّیق» و عمر را «فاروق» مینامند؟ سلمان گفت: مردم همان طور که جانشینی رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله و امارت بر مسلمانان را به آن دو نسبت دادند، این دو نام را نیز به آن دو نسبت دادند. رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله به ما و آن دو با هم امر فرمود که جملگی به علی بن ابی طالب علیه السّلام به عنوان امیرالمؤمنین سلام کنیم. -. الاحتجاج: ۸۳
باب ۵۴ مجلد۳۷بحارالانوار حدیث۶
2.15. معجزات امیرالمومنین علیه السلام ۱.تکلم با خورشید و رد الشمس
حدیث اول: از عیون المعجزات منسوب به سید مرتضی رضی الله عنه، از سُلَیم بن قیس هلالی روایت شده که گفت: شنیدم ابوذر جُندَب بن جُنادَه غفّاری گفت: محمد صلی الله علیه و آله را دیدم که شبی به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: وقتی فردا شد به سوی کوههای بقیع برو و در جای بلندی از زمین بایست، وقتی خورشید تابید به آن سلام کن. خدای تعالی به آن امر کرده که به خاطر آن چه در توست پاسخت را بدهد، وقتی فردا شد امیرالمؤمنین خارج شد و همراهش ابوبکر، عمر و گروهی از مهاجرین و انصار بودند تا این که به بقیع رسیدند. بر زمین مرتفعی ایستاد. وقتی خورشید طلوع کرد علی علیه السلام فرمود: سلام بر تو ای مخلوق جدید و مطیع فرمان خدا، صدا و پاسخ گوینده ای از آسمان را شنیدند که میگوید: و علیک السلام ای اول و ای آخر ای ظاهر و ای باطن، و ای کسی که بر همه چیز آگاهی. وقتی ابوبکر، عمر، انصار و مهاجرین سخن خورشید را شنیدند از هوش رفتند. سپس بعد از ساعاتی بیدار شدند و امیرالمؤمنین علیه السلام از آن محل بازگشته بود. با گروه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: تو میگویی علی علیه السلام بشری است مانند ما در حالی که خورشید با چیزی که خدا خود را به آن خطاب کرده، مخاطب قرار داد. رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: از آن چه شنیدید؟ گفتند: شنیدیم که میگوید: سلام بر تو ای اول. فرمود: راست گفته او اولین کسی که به من ایمان آورده. گفتند: شنیدیم که میگوید: ای آخر. فرمود: راست گفته او آخرین کسی از مردم است که با من وداع میکند، مرا غسل میکند کفن میپوشاند و در قبرم قرار میدهد. گفتند شنیدیم میگوید: ای ظاهر. فرمود: راست گفته باطن همه سرّ من از آن اوست. گفتند شنیدم میگوید: ای کسی که بر همه چیز آگاهی. فرمود: راست گفته او آگاه به حلال، حرام، واجبات، سنتها و از این قبیل است. همه بر خاستند و گفتند: به راستی که محمد صلی الله علیه و آله ما را در حیرت افکند و از در مسجد بیرون رفتند. ابو محمد العونی در این باره میگوید: پیشوای من با خورشید سخن گفته و نور آن را بازگردانده آیا کسی که با خورشید سخن گفته در میان قوم مانندی دارد.الفضائل: از ابی ذرّ مانند آن روایت شده است -. الفضائل: ۷۲ – ۷۳
باب ۱۰۹مجلد۴۱بحارالانوار حدیث۱۶
حدیث دوم: الارشاد: از میان کارهای برجسته ای که خدا به دست امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام انجام داده و اخبار مملو از آن است. زندگی نامه نویسان و مورخان آن را روایت کرده اند و شعراء اشعاری در مورد آن سروده اند. دو بار بازگشت خورشید برای آن حضرت علیه السلام است، یکبار در زمان زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و یک بار بعد از وفات آن حضرت. در مورد بازگشت بار اول خورشید برای ایشان، روایتی است که اسماء بنت عمیس وام سلمه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و همچنین جابر بن عبد الله انصاری و ابو سعید خدریّ در جمله گروهی از صحابه آن را نقل کرده اند: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله در منزلش بود و علی علیه السلام مقابل ایشان حضور داشت. در این زمان جبرئیل علیه السلام آمد و از جانب خدای سبحان برای او وحی آورد وقتی بیهوشی ناشی از وحی ایشان را در بر گرفت، سر بر روی پای علی علیه السلام قرار داد و سرش بر نداشت تا این که خورشید غروب کرد. علی علیه السلام بر این حالت تا نماز عصر صبر کرد. امیرالمؤمنین علیه السلام نشسته نماز خواند و حرکات رکوع و سجده را با اشاره به جا آورد. وقتی به هوش آمد به علی علیه السلام فرمود: آیا نماز عصر را از دست دادی؟ گفت: به خاطر محل قرار گرفتن شما و حالتی که در اثر شنیدن وحی به شما دست داد نتوانستم آن را ایستاده به جا آورم. به او گفت: دعا کن تا خدا خورشید را برای تو بازگرداند و نماز را چنان که از دست دادی ایستاده به جا آوری، که خداوند به خاطر این که خدا و رسولش را اطاعت کرده ای دعایت را پاسخ میگوید. امیرالمؤمنین علیه السلام از خدا خواست تا خورشید را بازگرداند، پس بازگشت تا این که در محلی از آسمان که زمان نماز عصر قرار داشت جای گرفت. سپس امیرالمؤمنین علیه السلام نماز عصر را در زمانش به جا آورد و بعد خورشید غروب کرد. اسماء گفت: به خدا زمان غروبش صدایی هم چون صدای کشیده شدن ارّه بر روی چوب شنیدیم. و بازگشت آن بعد از پیامبر صلی الله علیه واله، زمانی است که خواست در بابل از فرات عبور کند. بسیاری از یارانش مشغول عبور دادن چهارپایان و باروبنه خویش شدند و علی علیه السلام خود همراه گروهی که با او بودند نماز عصر را خواند، مردم از عبور دادن آنها فارغ نشدند تا این که خورشید غروب کرد و بسیاری از آنها نماز را از دست دادند. و اکثراً فضیلت جماعت با او را از دست دادند. در این مورد با هم صحبت کردند، وقتی صبحتهای آنها را در این باره شنید از خدا خواست تا خورشید را بر او باز گرداند تا همه اصحابش برای نماز عصر در وقتش گرد هم آیند، و خدا تعالی خواسته او را در بازگشت خورشید اجابت کرد. و در افق مانند حالتی که زمان عصر قرار داشت جای گرفت و وقتی مردم سلام دادند خورشید پنهان شد، و صدایی ترسناک از آن شنیدند که مردم را دچار وحشت کرد. بسیار تسبیح گفتند، لااله الا الله گفتند و استغفار کردند و خدا را به خاطر نعمتی که میان آن ظاهر کرده بود سپاس گفتند، و خبر این موضوع در آفاق پیچید و ذکر آن در میان مردم منتشر گشت. سید بن محمد حمیری در این باره میگوید: « ردّت علیه الشمس » تا آخر ابیاتی که خواهد آمد -. الإرشاد للمفید: ۱۶۳ - ۱۶۴ -
باب۱۰۹ مجلد۴۱بحارالانوار حدیث۸.
2.16. معجزات امیرالمومنین علیه السلام ۲.استجابت دعا
حدیث اول : روایت شده است که یک زن و مرد برای قضاوت نزد او رفتند، مرد صدایش را برای زن بالا برد، علی علیه السلام فرمود: ساکت شو – و او از خوارج بود –ناگهان سرش تبدیل به سر سگ شد. مردی گفت: ای امیرالمؤمنین بر سر این خارجی فریاد زدی و سرش تبدیل به سر سگ شد، چرا اینکار را با معاویه نمی کنی؟ فرمود: وای بر تو اگربخواهم معاویه را با تختش اینجا بیاورم ازخدا میخواستم که چنین کند اما ما خزانه دار خدا هستیم، نه خزانه دار طلا و نقره و نه انکار، بلکه خزانه دار اسرار تدبیر خدا هستیم، آیا نخوانده ای: « بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ » -. انبیاء / ۲۶ – ۲۷ - { بلکه [فرشتگان] بندگانی ارجمندند که در سخن بر او پیشی نمی گیرند و خود به دستور او کار میکنند} و در روایتی فرمود: آنها را فقط برای اقامه حجت و إکمالِ آزمون فرا میخوانم و اگر به من اذن داده شود که برای هلاکت معاویه دعا کنم تأخیر نمی شود -. الخرائج و الجرائح: ۱۶ – ۱۷ -.
باب ۱۱۰ مجلد۴۱بحارالانوار حدیث ۱.
حدیث دوم : از علی بن حمزه از علی بن حسین از پدرش علیهما السلام روایت شده است: علی علیه السلام ندا سر میداد هر کس که دِین یا وعده ای نزد رسول الله صلی الله علیه و آله دارد نزد من بیاید، هر کس که نزد او میآمد و دین یا وعده را طلب میکرد سجاده اش را بلند میکرد و آن را همانطور مییافت و به او پرداخت میکرد، دومی به اولی گفت: او با این کار شرف دنیا را از ما ربوده، چاره چیست؟ گفت: شاید تو هم مانند او ندا سر دهی آن را چنان که او یافت بیابی، و اگر چنین شد تو فقط از طرف رسول الله ادا میکنی، ابوبکر همانطور ندا سر داد، امیرالمؤمنین باخبر شد و فرمود: او از کارش پشیمان میشود، وقتی فردا شد یک اعرابی نزد او آمد و او در میان گروهی از مهاجرین و انصار نشسته بود، گفت: کدام یک از شما وصی رسول الله است؟ به ابوبکر اشاره شد، گفت: تو وصی رسول الله و جانشینش هستی؟ گفت: بله چه میخواهی؟ گفت: هشتاد شتری را که رسول الله برای من ضمانت کرده بود بده، گفت: این شترها چیست؟ گفت: رسول الله صلی الله علیه و آله هشتاد شتر سرخِ سرمه کشیده را برای ضمانت کرد، به عمر گفت: حالا چکار کنیم؟ گفت: بادیه نشینان نادانند، از او بپرس آیا شاهدی برای گفته ات داری؟ از او شاهد خواست، گفت: کسی مثل من برای رسول الله در آنچه که ضمانت میدهد شاهد میگیرد؟ به خدا تو وصی و جانشین رسول الله نیستی، سلمان به طرف او برخاست و گفت: ای بادیه نشین دنبال من بیا تا تو را به سوی وصی رسول الله صلی الله علیه و آله راهنمایی کنم، بادیه نشین او را دنبال کرد تا یه علی علیه السلام رسید گفت: تو وصی رسول الله صلی الله علیه و آله هستی؟ فرمود: بله چه میخواهی؟ گفت: رسول الله هشتاد شتر سرخ سرمه کشیده برای من ضمانت کرده، آنها را بده، علی علیه السلام فرمود: تو و خانواده ات اسلام آوردید؟ بادیه نشین بر دستانش افتاد و بوسه زد در حالی که میگفت: شهادت میدهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و اینکه تو وصی و جانشین رسول الله هستی، شرط میان ما این بود و همه ما اسلام آوردیم، علی علیه السلام فرمود: ای حسن تو و سلمان همراه این بادیه نشین بروید به فلان وادی و ندا سر بده: ای صالح ای صالح، وقتی به تو پاسخ داد، بگو: امیرالمؤمنین به تو سلام میرساند و میگوید: هشتاد شتری را رسول الله صلی الله علیه و آله برای این بادیه نشین ضمانت کرده بیاور، سلمان گفت: به آن وادی رفتیم و حسن ندا سر داد و پاسخ داد: لبیّک ای پسر رسول الله، پیام امیرالمؤمنین علیه السلام را به او رساند، گفت: بله اطاعت، طولی نکشید که افسار شتری از زمین خارج شد حسن علیه السلام افسار را گرفت و به بادیه نشین داد و گفت: بگیر: و شترها پیوسته خارج میشدند تا اینکه هشتاد شتر کامل بیرون آمدند -. الخرائج و الحرائج: ۱۷ -.
باب۱۱۰ مجلد۴۱بحارالانوار حدیث۴
2.17. معجزات امیرالمومنین علیه السلام ۳.زنده کردن مردگان
الخرائج: از سلمان فارسی: گفت: زنی از انصار که به او أمّ فروة گفته میشد به شکستن بیعت ابوبکر تحریک میکرد و به بیعت کردن با علی علیه السلام تشویق میکرد، خبرش به ابوبکر رسید او را فرا خواند و از او خواست که توبه کند، امتناع کرد، ابوبکر گفت: ای دشمن خدا آیا به متفرق کردن اجتماعی که مسلمانان گرد آن جمع شده اند تشویق میکنی؟ نظرت در مورد امامت من چیست؟ گفت: تو امام نیستی؟ گفت: پس من چه کسی هستم؟ گفت: امیر قومت هستی که تو را به ولایت انتخاب کردند و گرامیت داشتند، امام از جانب خدا و رسولش انتخاب میشود و نباید ظلم کند، امام و امیر برگزیده باید به آنچه در ظاهر و باطن است و آنچه از خیر و شر در مشرق و مغرب اتفاق میافتد آگاه باشد، اگر در خورشید یا ماه برخیزد برای او بازگشتی نیست، امامت سزاوار پرستنده بت و کسی که کافر بوده و سپس اسلام آورده نیست، و تو از کدام دسته هستی ای ابن ابی قحافة؟ گفت: من از ائمه ای هستم که خدا برای بندگانش برگزیده است، گفت: به خدا دروغ بستی اگر تو از کسانی که خدا برگزیده است بودی تو را در کتابش ذکر میکرد چنانکه غیر تو را ذکر کرده است، خدای عزّو جلّ فرمود: « وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ » -. سجده / ۲۴ - {و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت میکردند. }. وای بر تو اگر امام هستی نام آسمان دنیا چیست؟ و نام آسمان دومی، سومی، چهارمی، پنجمی، ششمی و هفتمی چیست؟ ابوبکر مبهوت ماند و پاسخی نداد، سپس گفت: نام آنها نزد خدایی است که آنها را خلق کرده است، گفت: اگر جایز بود که زنان به مردان یاد دهند به تو میآموختم، ابوبکر گفت: ای دشمن خدا اگر نام آسمانها را یکی یکی نگویی تو را میکشم. گفت: آیا مرا به کشتن تهدید میکنی؟ به خدا اهمیتی نمی دهم که مرگم به دست چون تویی صورت گیرد، اما به تو میگویم، آسمان دنیا ایلول، دوم ربعول، سوم سحقوم، چهارم ذیلول، پنجم ماین، ششم ماجیر و هفتم ایوث است، ابوبکر و همراهانش متحیّر شدند، به او گفتند نظرت در مورد علی علیه السلام چیست؟ گفت: انتظار دارید در مورد امام الأئمه و وصی أوصیا چه بگویم، کسی که زمین و آسمان به نور او روشن شده است، و کسی که یکتا پرستی جز با شناخت او کامل نمی شود. اما تو عهد شکنی کردی و تغییر دادی و دینت را فروختی. ابوبکر گفت: او را بکشید به راستی که مرتد شده است، کشته شد، علی علیه السلام در زمین خود در وادی القری بود، وقتی آمد و خبر قتلام فروة به او رسید، بر سر قبر او رفت، بر سر قبرش چهار پرنده سفید با منقارهای سرخ بودند در منقار هر یک از آنها دانه اناری بود و داخل شکاف قبر میشد، وقتی پرندگان به علی علیه السلام نگریستند بالهای خود را به حرکت در آوردند و سر و صدا کردند، با زبانی شبیه زبان آنها به آنها پاسخ داد، گفت: اگر خدا بخواهد انجام میدهم، کنار قبرش ایستاد و دستش را به طرف آسمان گرفت و گفت: ای زنده کننده جانها بعد از مرگ، ای احیا کننده استخوانهای پوسیده،ام فروه را برای ما زنده کن و او را عبرتی برای کسی که تو را سرکشی کرده قرار ده، ناگهان صدایی آمد: ای امیرالمؤمنین کارت انجام شد،ام فروة در حالی که لباس سبز رنگی از ابریشم سبز به او پیچیده شده بود بیرون آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین ابن ابی قحافه خواست که نور تو را خاموش کند و خدا برای نور تو روشنایی و درخشش خواست، این خبر به ابوبکر و عمر رسید و حیرت زده شدند، سلمان به آنها گفت: اگر ابوالحسن به خدا قسم خورد که اولین وآخرین انسانها را زنده کند، چنین میکند، امیرالمؤمنین علیه السلام او را به شوهرش بازگرداند و دو پسر برای او به دنیا آورد و بعد از علی علیه السلام شش ماه زندگی کرد -. الخرائج و الجرائح: ۸۲ -.
باب۱۱۰ مجلد۴۱بحارالانوار حدیث۱۳
2.18. معجزات امیرالمومنین علیه السلام ۴.قدرت بدنی عجیب
حدیث اول:ابوسعید خدری، جابر انصاری و عبدالله بن عباس در خبری طولانی آورده اند که خالد بن ولید گفت: زمان بازگشت از جنگ اهل ردّه همراه سپاهم نزد أصلع یعنی علی علیه السلام آمدم و او در زمینش بود. سخن در گلویش همچون غرّش شیر و ناله رعد جمع شده بود، به من فرمود: وای بر تو آیا انجام دادی؟ گفتم: آری، چشمانش سرخ شد و فرمود: ای حرام زاده! آیا همچون تویی پیش روی من میایستد یا جسارت میکند که نام مرا بر زبانش آورد؟ - در میان سخنانش – سپس گفت: به خدا که مرا از روی اسبم واژگون ساخت و نتوانستم مانع او شوم، مرا به آسیاب حارث بن کلده میبرد، سپس از میله وسط آسیاب گرفت – آهن محکمی که آسیاب دور آن میچرخد – آن را با دو دستش کشید و دور گردن من پیچید، همان طور که پوست پیچانده میشود و یارانم گویی به ملک الموت مینگریستند. او را قسم دادم به حق خدا و رسولش، شرم کرد و مرا رها کرد. گفتند: ابوبکر جماعت آهنگران را فراخواند، گفتند: باز کردن این آهن امکان ندارد مگر این که آن را با آتش داغ کنیم. چندی روزی در آن حال باقی ماند و مردم به او میخندیدند. گفته شد: علی علیه السلام از سفرش آمد. ابوبکر خالد را نزد علی علیه السلام آورد تا شفاعت کند آهن را باز کند. علی علیه السلام فرمود: او وقتی فراوانی سربازان و کثرت افرادش را دید خواست مرا تحقیر کند و وقتی چنین چیزی به ذهنش خطور کرد من او را تحقیر کردم و او بر جانش بیمناک شد. سپس گفت: و اما آهنی که بر گردن اوست، هم اکنون نمی توانم آن را جدا کنم. همگی برخاستند و او را قسم دادند، سر آهن را گرفت و با دست راستش یک وجب یک وجب آن را میپیچاند و میانداخت و این گونه است کلام خدای تعالی: « وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ » -. سباء / ۱۱ - {و آهن را برای او نرم گردانیدیم[که] زرههای فراخ بساز و حلقهها را درست اندازه گیری کن}.
باب ۱۱۳ مجلد۴۱بحارالانوار حدیث۳
حدیث دوم: علی علیه السلام دست کسی را نمی گرفت مگر اینکه نفسش را قطع میکرد و نمی توانست نفس بکشد. و آنچه بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله از او ظاهر شد کندن هفده میل -. مناره ای که در بلندیها برای مسافران نصب میشد تا به وسیله آن مسیر را بیابند. - و حمل کردن آنها تا مسیر بود که برای حرکت دادن یکی از آنها به افراد نیرومند نیاز بود. به تنهایی آن را کند، حمل و نصب کرد و بر روی آنها نوشت: این میل علی است. گفته میشود: او دو میل را زیر بغل میگرفت و یکی را با پا میغلتاند.
باب ۱۱۳ مجلد۴۱بحارالانوار حدیث ۲
حدیث سوم: در الإرشاد آمده است که جابر گفت: علی علیه السلام روز خیبر در را نگه داشت تا این که مسلمانان از آن بالا رفتند و قلعه را فتح کردند. آنها بعد از آن در را آزمودند و چهل مرد نتوانست آن را بردارد. این روایت را ابوالحسن ورّاق معروف به غلام مصری از ابن جریر طبری نقل کرده است. در روایت گروهی آمده است: پنجاه مرد. و در روایت أحمد بن حنبل: هفتاد مرد.
ابن جریر طبری صاحب کتاب المسترشد گفته است: او در را فقط با دست چپش حمل کرد – و آن چهار ذراع در پنج وجب بود و چهار انگشت ضخامت داشت و همچون سنگی سخت بود –و جای انگشتانش برروی آن باقی ماند. آن را بدون اینکه دست گیره ای داشته باشد حمل کرد، سپس در را سپر قرا داد. با هماوردان جنگید و بر آنها هجوم آورد و بعد از آن در را چهل ذراع پشت سرش پرتاب کرد.
باب ۱۱۳ مجلد۴۱بحارالانوار حدیث۴
3. حضرت زهرا سلام الله علیها
3.1. آیات قرآنی که تأویلشان در روایات حضرت زهرا سلام الله علیها است
بسیاری از آیات قرآن هستند که براساس روایات تأویلشان حضرت زهرا سلام الله علیها است
تعدادی از این آیات در صفحات بعدی مورد بررسی قرارگرفته است .
از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام نقل کرده اند که منظور از این آیه که میفرماید: «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ» -. الرحمن / ۱۹ -، {دو دریا را [به گونه ای] روان کرد [که] با هم برخورد کنند. } حضرت علی و زهرا علیهما السّلام است که دو دریای عمیق هستند که هیچ کدام بر دیگری ظلم و تعدی نمی کنند.
در روایت دیگر است که منظور از این جمله که میفرماید «بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ»، {میان آن دو، حدّ فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند. } پیامبر اسلام است و مقصود از این جمله که فرمود: «یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ»، {از هر دو [دریا] مروارید و مرجان برآید. } امام حسن و امام حسین علیهما السّلام است.
عمار بن یاسر در تفسیر این آیه که میفرماید: «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی» -. آل عمران / ۱۹۵ - {پس، پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد [و فرمود که: ] من عملِ هیچ صاحب عملی از شما را، از مرد یا زن، که همه از یکدیگرید، تباه نمی کنم. } میگوید: «منظور از کلمه: «ذَکَرٍ» که در آیه شریفه است، حضرت علی و منظور از کلمه «أُنْثی» فاطمه اطهر است که به طرف مدینه و به حضور پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله هجرت کردند. »
حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام در تفسیر این آیه که میفرماید: «وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی» -. واللیل / ۳ -۷ -، {و [سوگند به] آنکه نر و ماده را آفرید. } فرموده است: «منظور از «ذکر» که در این آیه مبارکه آمده حضرت علی بن ابی طالب و منظور از کلمه «انثی» حضرت فاطمه زهرا است.
معنی«إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّی» یعنی مختلف و منظور از«فَأَمَّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی»، {امّا آنکه [حقّ خدا را] داد و پروا داشت. } علی است که قوت و غذای خود را به فقیر داد و روزه گرفت تا نذر خود را ادا کند، انگشتر خویش را در حال رکوع به عنوان تصدق داد و مقداد را بر خویشتن مقدم داشت و آن دیناری را که قرض کرده بود به وی داد. منظور از«وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی»، بهشت و ثوابی است از طرف خدا منظور از«فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری» این است که علی علیه السّلام را پیشوای خیر و پدر امامان علیهم السّلام قرار داد.
همچنین حضرت باقر علیه السّلام در تفسیر این آیه که میفرماید: «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ» -. طه / ۱۱۵ -، {و به یقین پیش از این با آدم پیمان بستیم. } فرموده است: «منظور کلماتی است که درباره حضرت محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین و فرزندان آنان علیهم السّلام نازل شده است. »
قاضی ابو محمّد کرخی در کتاب خود از حضرت امام صادق، از فاطمه زهرا علیها السّلام روایت میکند که فرمود: وقتی آیه «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً» -. نور / ۶۳ -، {خطاب کردن پیامبر را در میان خود، مانند خطاب کردن بعضی از خودتان به بعضی [دیگر] قرار مدهید. } نازل شد، من از گفتن پدر به رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله میترسیدم، بلکه به آن حضرت میگفتم یا رسول اللَّه. پدرم به این علت تا سه مرتبه از من اعراض کرد. تا اینکه روزی به من توجه کرد و فرمود: «ای فاطمه! این آیه درباره تو و اهل خانه و نسل تو نازل نشده، زیرا تو از من و من از تو هستم. بلکه این آیه درباره جفاکاران قریش که متکبرند نازل شده است تو از این پس مرا پدر خطاب کن، زیرا من این کلمه را خوش تر دارم و خدای را بیشتر خشنود میگرداند. »
باب ۳ مجلد ۴۳ بحارالانوار حدیث ۳۹
3.2. روایات مربوط به آیه۳سوره لیل و آیه ۱۹۵ آل عمران
1.آیه «وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی»سوره اللیل ایه 3:
حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام در تفسیر این آیه که میفرماید: «وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی» -. واللیل / ۳ ، {و [سوگند به] آنکه نر و ماده را آفرید. } فرموده است: «منظور از «ذکر» که در این آیه مبارکه آمده حضرت علی بن ابی طالب و منظور از کلمه «انثی» حضرت فاطمه زهرا است.
باب ۳مجلد ۴۳ بحار الانوار حدیث ۳۹
2.آیه «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُم أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَی ...»سوره ال عمران ایه ۱۹۵ :
حدیث اول : پیامبر صلی الله علیه و آله (فرمودند) : ای علی (علیه السلام)! در شأن تو این آیه نازل شد فاستجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لاَ أُضِیع عمَلَ عامِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی و در این آیه، منظور از مردان تو هستی و منظور از زنان دختران پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله) هستند.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲/ الاختصاص، ص۱۴۶/ باب ۹۱ مجلد ۴۰ بحار الانوار حدیث۱۱۷
حدیث دوم :عمار بن یاسر در تفسیر این آیه که میفرماید: «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی» -. آل عمران / ۱۹۵ - {پس، پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد [و فرمود که: ] من عملِ هیچ صاحب عملی از شما را، از مرد یا زن، که همه از یکدیگرید، تباه نمی کنم. } میگوید: «منظور از کلمه: «ذَکَرٍ» که در آیه شریفه است، حضرت علی و منظور از کلمه «أُنْثی» فاطمه اطهر است که به طرف مدینه و به حضور پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله هجرت کردند. »
باب ۳ مجلد ۴۳ بحار الانوار حدیث ۳۹
حدیث سوم : در مجالس صدوق آمده است هنگامی که امیرمومنان علیه السلام از مکه به مدینه مهاجرت کرد تا به پیامبر ملحق شود و با سوارکاران قریش جنگید و فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و فاطمه بنت زبیر با او بودند، حضرت پیروزمندانه رهسپار شد تا به ضجنان رسید و یک روز و شب را در آنجا ماند. و تعدادی از ضعفای مومن به او ملحق شدند وام ایمن، کنیز رسول الله در بین آنها بود. و امیر مؤمنان و سه فاطمه در آن شب مشغول نماز خواندن بودند و در حالت ایستاده و نشسته و آرمیده خدا را ذکر میکردند. آنها به این کار ادامه دادند تا سپیده دم سر زد و نماز صبح را به حضرت اقامه کرده و خواندند، سپس رهسپار جای دیگر شدند و او و آن زنها در هر منزلگاهی که میرسیدند، همین کار را انجام میدادند و خدا را عبادت میکردند و به سوی او مشتاق بودند تا به مدینه رسیدند و قبل از رسیدن آنان، به دلیل کارهایی که انجام داده بودند، وحی نازل شد. «الذین یذکرون الله» تا آخر آیات. کسانی که خدا را یاد میکنند «من ذکر او انثی» از مذکر ومونث که منظور، علی و سه فاطمه هستند. «بعضکم من بعض» شما از یکدیگرید، یعنی علی از فاطمه است، یا فرمود: فاطمهها مراد است و آنان از علی هستند.
باب ۳۸ مجلد ۶۶ بحارالانوار
وهمین مضمون در حدیثی دیگر در باب ۶ مجلد ۱۹ بحار الانوار حدیث۱۸ ذکر شده است .
3.3. روایات مربوط به آیه ۳۷ سوره بقره
3-آیه «فَتَلَقَّی آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ» سوره بقره / ۳۷ :
حدیث اول : پیامبر صلی الله علیه و اله فرمودند: وقتیکه آن خطا از حضرت آدم (علیه السلام) سر زد و از بهشت بیرون راندهشد، جبرئیل (علیه السلام) نزد او آمد و گفت: «ای آدم (علیه السلام)! خدای خود را بخوان». آدم (علیه السلام) گفت: «ای دوست من، جبرئیل (علیه السلام)! چه بگویم»؟ گفت چنین بگو: «ای پروردگار من! به حقّ پنج نوری که از صلب من در آخرالزّمان به وجود میآیند تو را قسم میدهم که بر من ببخشی و توبهی من را بپذیری و بر من رحم آوری». آدم (علیه السلام) از جبرئیل درخواستکرد که «نام آنها را به من بگو». گفت: «بگو ای خدای من! به حقّ پیامبرت محمّد (و وصیّ پیامبرت، علی (علیه السلام) و به حقّ دختر پیامبرت فاطمه (سلام الله علیها) و به حقّ دو نوادهی پیامبرت حسن و حسین (علیها السلام) توبهام را بپذیر و بر من رحم کن». پس آدم (علیه السلام)، خدا را به نامهای آنان خواند و خدا توبهاش را پذیرفت و این همان تعبیری است که خدا فرمود: تَلَقَّی آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فتاب علیه ... و بدان که هیچ بندهی بلادیدهای نیست که با نیّت خالص، خدا را با این اسمها بخواند مگر آنکه مستجاب شود.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۲۷۲ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۳۳۳/ فرات الکوفی، ص۵۷؛ فیه: «و ما من ... الله له» محذوفٌ/ مستدرک الوسایل، ج۵، ص۲۳۸
حدیث دوم :امام عسکری (علیه السلام) خداوند متعال فرمود: «ای آدم (علیه السلام)! آیا به یاد نداری که تو را فرمان دادم هرگاه دشواری و ناگواری بر تو روی آورده و به تنگنایت افکند، مرا به محمّد (و خاندان پاکش (علیهم السلام) فراخوانی»؟ آدم (علیه السلام) گفت: «بله پروردگارم»! خداوند عزّوجلّ فرمود: «پس، بهواسطهی آنان به خصوص محمّد (علی (علیه السلام)، فاطمه (سلام الله علیها)، حسن و حسین (علیها السلام)مرا فراخوان تا خواستهات را برآورم و به تو بیش از آنچه خواستهای عطاکنم». آدم (علیه السلام) گفت: «خدایا و بار پروردگارا! آیا جایگاه ایشان نزد تو تا آنجا رسیده که با چنگانداختن به دامان ایشان، توبهام را میپذیری و از گناهم درمیگذری؟ درحالیکه من آن کسی هستم که فرشتگانت را بهسویش به سجده درآوردی و در بهشت خود جای دادی و کنیز خود حوا (سلام الله علیها)، را به همسریاش درآوردی و گرامیترین فرشتگانت را به خدمتش گماردی». خداوند متعال فرمود: «ای آدم (علیه السلام)! من فرشتگانم را از آن رو فرمان دادم تا به بزرگداشت تو بهسویت سجده آورند که تو ظرف این نورها (نور پنجتن) بودی و اگر پیش از گناهت، مرا به حق ایشان سوگند داده و خواستهبودی تا تو را از آن گناه نگاهدارم و از مکرهای دشمنت شیطان، آگاه سازم تا از آن گناه پروا کنی، قطعاً من این خواستهات را برمیآوردم. امّا آنچه پیشتر در علم من آشکار بود اکنون به طور کامل و دقیق روی داده است و اکنون به حقّ ایشان مرا فراخوان تا تو را پاسخ دهم».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۲۶۸ بحارالأنوار، ج۱۱، ص۱۹۱/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۵۰/ الإمام العسکری، ص۲۲۵/ البرهان
3.4. روایات مربوط به آیه ۱۳ سوره دهر
4.آیه«لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیرا»سوره دهر آیه۱۳:
روایت اول : اهل بهشت در بهشت آفتاب و سرمایی نمی بینند. } از ابن عباس نقل میکنند که گفت: بعد از آنکه اهل بهشت داخل و ساکن بهشت میشوند، نوری را میبینند که بهشت را نورانی میکند. اهل بهشت میگویند: «پروردگارا! تو در قرآنی که به پیغمبر خود نازل کردی، فرموده ای که آفتاب را در بهشت نمی بینند. » خطاب میرسد: «این نور آفتاب و ماهتاب نیست. » علی و زهرا علیهم السلام از چیزی تعجب کردند و خندیدند، این نورانیت بهشت از نور ایشان است
باب ۳ مجلد ۴۳بحار الانوارحدیث۴۴
روایت دوم : ابن عباس گوید: در حالی که بهشتیان در بهشت هستند ناگاه چیزی شبیه خورشید میبینید که باغها از دیدنش شاداب و با طراوت میشوند در آن هنگام بهشتیان خواهند گفت: پروردگارا، در کتابت فرموده بودی که «در بهشت خورشیدی نمی بینید»؛ آنگاه خداوند بزرگترین نام خود یعنی جبرئیل را نزد آنان فرستاده و به آنان خبر میدهد که این خورشید نیست بلکه بازتاب نور خنده علی و فاطمه (علیهم السلام)است که چنین باغهای بهشت را به وجد آورده است.
باب ۶ مجلد۳۵بحار الانوارحدیث۱
حدیثی از امام جواد علیه السلام در پاسخ به روایت جعلی معرفی چراغ اهل بهشت که توسط یحیی بن اکثم در مجلس مأمون بازگو شد
روایت شده که پس از ازدواج حضرت جواد علیه السلام باام الفضل، روزی در مجلس مأمون - که حضرت جواد علیه السلام نیز حضور داشت و گروه زیادی نیز بودند - یحیی بن اکثم به امام جواد علیه السّلام عرض کرد:
شما در باره این خبر چه میفرمایید که روایت شده که ابا بکر و عمر سرور پیران بهشت هستند، نظر شما در باره این روایت چیست؟ فرمود این خبر نیز محال است زیرا بهشتیان تمام جوانند و در آنجا پیری وجود ندارد. این خبر را بنی امیه در مقابل خبری که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در باره امام حسن و امام حسین علیهما السلام فرموده که آن دو سرور جوانان بهشتند، جعل کردند
یحیی بن اکثم گفت: روایت شده که عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است!! فرمود: این خبر نیز محال است زیرا بهشت به نور ملائکه مقرب و حضرت آدم و محمّد و تمام انبیاء مرسلین صلوات الله علیهم که در آنجا هستند، روشن نمی شود، ولی به نور عمر روشن میگردد؟!...
باب ۴ مجلد ۵۰ بحارالانوار حدیث ۶
3.5. روایت مربوط به آیه ۳۵ سوره نور
5.آیه«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ» سوره نور آیه ۳۵
امام صادق علیه السلام در باره آیه شریفه «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ» فرمودند: مراد حضرت فاطمه سلام الله علیها و مراد از «فِیهَا مِصْبَاحٌ» حسن علیه السلام و مراد از «الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ» حسین علیه السلام و مراد از «الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ» فاطمه سلام الله علیها است که در بین زنان دنیا ستاره ای درخشان است و «یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ» اشاره به حضرت ابراهیم (علیه السلام)است «زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ» منظور آن است که نه یهودی است و نه نصرانی و «یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ» اشاره به آن است که نزدیک است علم از آن بجوشد «وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ» یعنی امامی از پی امام دیگر، «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء» یعنی خداوند هر که را بخواهد به سوی امامان علیهم السلام رهنمون میسازد
بیان علامه مجلسی رحمة الله علیه
فرمود: چراغ، حسین است منظور چراغ (مصباح) ی که دفعه دوم در آیه ذکر شد و بنا بر این روایت، مشکاه و زجاجة کنایه از فاطمه علیها السلام هستند.
باب ۳ مجلد ۴ بحارالانوار حدیث ۶
3.6. روایات مربوط به آیه ۲۴سوره ابراهیم
6. آیه «اَلَمْ تَرَکَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ...» سوره ابراهیم آیه۲۴
حدیث اول : تفسیر قمی: سلام بن مستنیر گفت: از حضرت باقر علیه السّلام راجع به این آیه «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماء»، -. ابراهیم / ۲۴ - { آیا ندیدی خدا چگونه مَثَل زده: سخنی پاک که مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است؟ } سؤال کردم، فرمود:
شجره و درخت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و نسب آن جناب در بنی هاشم ثابت است تنه درخت علی بن ابی طالب است و شاخه آن فاطمه زهرا علیها السلام و میوه هایش ائمه علیهم السلام از نژاد علی و فاطمه علیهما السلام و برگ درخت شیعیان آنهایند. وقتی یکی از مؤمنان شیعه از دنیا میرود، یک برگ از درخت فرو میافتد و فرزندی که برایش متولد میشود، یک برگ بر درخت میروید. گفتم نظر شما در باره این قسمت آیه چیست «تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها» فرمود: یعنی آنچه ائمه علیهم السلام در مورد حلال و حرام در هر حج و عمره به آنها فتوی میدهند. سپس خداوند برای دشمنان آل محمد صلی الله علیه و آله مثل میزند «وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ».
در روایت ابی الجارود فرمود: همچنین اعمال کافران به آسمان بالا نمی رود، بنی امیه خدا را در هیچ مجلس و مسجدی یاد نمی کنند و اعمال آنها به جانب آسمان نمی رود مگر عده کمی از آنها. (تفسیر قمی ۱: ۳۷۰ - ۳۷۱)
باب ۱مجلد ۹بحارالنوار حدیث ۹۷
حدیث دوم : معانی الأخبار: از جابر روایت شده که وی گفت: از امام محمد باقر علیه السلام درباره کلام خداوند عزّوجل «کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ * تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها» -. ابراهیم / ۲۴ و ۲۵ - {مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است، میوه اش را هر دم به اذن پروردگارش میدهد. } پرسیدم.
ایشان فرمود: درخت، رسول خدا صلی الله علیه و آله است و شاخه اش علی علیه السلام است و ترکه اش فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله است و میوه اش فرزندان فاطمه سلام الله علیها هستند و برگ هایش شیعیان ما هستند. امام علیه السلام سپس فرمود: وقتی مومنی از شیعیان ما درمی گذرد برگی از این درخت میریزد و وقتی یکی از شیعیان ما زاده میشود برگی بر آن درخت میروید -. معانی الأخبار: ۱۱۳ -.
می گویم: همانند این حدیث به اسانید مختلف در کتاب امامت خواهد آمد.
باب ۱۱مجلد ۱۶بحارالنوار حدیث ۶۵
حدیث سوم : تفسیر فرات: عمر بن یزید گفت که از امام صادق علیه السّلام در باره آیه «کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ» پرسیدم، فرمود: به خدا سوگند رسول خدا ریشه آن، امیر المؤمنین تنه آن و شیعیانشان برگ آنند. آیا چیزی دیگری هم میبینی؟ گفتم نه. -. تفسیر فرات: ۷۹ -
باب ۴۴مجلد۲۴ بحارالنوار حدیث ۱۰
حدیث چهارم : بصائر الدرجات: ثمالی از حضرت باقر علیه السّلام در مورد آیه: «کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ
فَرْعُها فِی السَّماءِ * تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها» نقل کرد که پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمود: من ریشه آن درختم و علی تنه درخت و ائمه علیهم السّلام شاخههای درخت و علم ما میوه آن و شیعیان ما برگهای درخت، دیگر از درخت چیزی باقی ماند ابو حمزه؟ گفتم: نه به خدا، اضافه ای در درخت نمی بینم. فرمود: به خدا قسم ابا حمزه! فرزندی از شیعیان ما که متولد شود بر درخت یک برگ میروید و اگر یک نفر از شیعیان ما بمیرد برگی از آن میافتد.
باب ۴۴مجلد ۲۴بحارالنوار حدیث ۳
حدیث پنجم: اصول کافی: عمرو بن حریث گفت: از امام صادق علیه السّلام در باره آیه «کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ» پرسیدم، فرمود: رسول خدا. فرمود: من اصل آن هستم و امیر المؤمنین فرع آن
و ائمه از فرزندان ایشان شاخههای آن و علم امامان میوه آن است و شیعیان مؤمن برگهای آن هستند. آیا چیزی دیگری هم میبینی؟ گفتم نه به خدا. فرمود: به خدا سوگند همانا اگر مؤمنی به دنیا آید بر درخت یک برگ میروید و هر گاه مؤمنی از دنیا برود برگی از درخت فرو میریزد. -. اصول کافی ۱: ۴۲۸
باب ۴۴مجلد۴۲بحارالنوار حدیث ۱۳
حدیث ششم: از ابو حمزه ثمالی نقل میکند که از حضرت باقر علیه السلام درباره تفسیر این آیه پرسیدم که میفرماید: «کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماء»، {درختی که اصل ساقه آن برقرار است و شاخه آن به آسمان بر شود. } -. ابراهیم / ۲۴ - فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «من اصل ساقه آن درختم، علی علیه السلام شاخه آن و امامان علیه السلام جوانههای آن هستند و دانش ما، میوه آن و شیعیان ما، برگهای آن هستند. » ای ابو حمزه! آیا در درخت غیر از آنچه گفتیم چیز دیگری هست؟ » گفتم: «به خدا سوگند که غیر از این چیز دیگری نیست. » سپس فرمود: «ای ابو حمزه! هر فرزندی که از شیعیان ما متولد شود، در آن درخت برگی تازه سبز میشود و هر کس که بمیرد، یک برگ از آن درخت میافتد. »
باب ۱۵مجلد۶۵بحارالنوار حدیث۸۶
3.7. خلقت نوری حضرت زهرا سلام الله علیها
امام صادق علیه السلام ، از پدران بزرگوارش، از پیامبر اسلام صلی اللَّه علیه و آله نقل میکنند که فرمودند: «نور فاطمه علیهما السّلام قبل از اینکه زمین و آسمان خلق شوند آفریده شد. » بعضی از مردم گفتند: «یا رسول اللَّه! بنابراین فاطمه از جنس بشر نیست؟ » فرمود: «فاطمه حوریه ای انسیه است. » گفتند: «یا رسول اللَّه! چگونه میشود که زهرا حوریه و انسیه باشد؟ » فرمود: «خدای توانا قبل از اینکه حضرت آدم را بیافریند، فاطمه اطهر را هنگام خلق ارواح خلائق از نور خود آفرید. هنگامی که آدم علیه السّلام را خلق کرد، فاطمه را به وی عرضه کرد. » پرسیدند: «یا رسول اللَّه! فاطمه در آن موقع کجا بود؟ » فرمود: «نور او در میان یک حُقَه در زیر ساق عرش جای داشت. » گفتند: «ای پیامبر خدا! طعام وی چه بود؟ » فرمود: «تسبیح و تقدیس و تهلیل (یعنی گفتن لا اله الا اللَّه) و حمد خدا بود. موقعی که خدا حضرت آدم را آفرید و مرا از صلب او خارج کرد، دوست داشت که فاطمه را از صلب من خارج کند.
بنابراین او را به صورت یک سیب در آورد و آن سیب را جبرئیل نزد من آورد و گفت: «یا محمّد! السلام علیک و رحمت اللَّه و برکاته. » گفتم: «ای حبیب من و علیک السلام و رحمت اللَّه و برکاته. ».جبرئیل گفت: «یا محمّد! خدا تو را سلام میرساند. » گفتم: «سلامتی از طرف خدا است و به سوی او باز خواهد گشت. » گفت: «یا محمّد! این سیب را خدای مهربان از بهشت برای تو فرستاده. » من آن سیب را گرفتم و به سینه خود گذاشتم. جبرئیل گفت: «یا محمّد! خدای حکیم میفرماید این سیب را تناول کن! » هنگامی که آن سیب را پاره کردم، نوری از آن درخشید که من از دیدن آن هراسان شدم. جبرئیل گفت: «یا رسول اللَّه! پس چرا آن را نمی خوری! بخور و هراسان مباش. زیرا این نور، از آن بانویی است که در آسمان منصوره و در زمین فاطمه میباشد. » گفتم: «ای حبیب من! چرا در آسمان منصوره و در زمین فاطمه است؟ » گفت: «از این روی در زمین فاطمه نامیده شده که شیعیان خود را از آتش نجات میدهد و دشمنان وی از محبتش محروم خواهند بود. و از این روی در آسمان منصوره است که خدا فرموده در آن روز - یعنی روز قیامت - مؤمنین برای نصرت خدا - که هر کس را که خود بخواهد یاری میکند -. روم/ ۴ - ۵ - - خوشحال میشوند. منظور از این نصرت، همان نصرتی است که فاطمه اطهر برای دوستان خود خواهد کرد.
باب ۱ مجلد ۴۳ بخار الانوار حدیث۳
3.8. بانویی که چهار هزار سال قبل از حضرت آدم علیه السلام خلق شده اند
از حضرت امام حسن عسکری، از پدران بزرگوارش علیهم السّلام روایت میکند که فرمودند: «موقعی که خدای توانا حضرت آدم و حوا را آفرید، آنها در بهشت به خود بالیدند و حضرت آدم به حوا فرمود: «خدا خلقی را نیافریده که از ما نیکوتر باشد. »
خدای علیم به جبرئیل وحی کرد: «این دو نفر بندگان مرا به فردوس اعلی ببر. » وقتی آنان وارد فردوس گردیدند، با دختری مواجه شدند که بر فراز فرشی از فرشهای بهشت نشسته بود، تاجی از نور بر سر و دو گوشواره از نور در گوش داشت. از نیکویی صورتش بهشت روشن شده بود.
حضرت آدم علیه السّلام به جبرئیل گفت: «ای حبیب من! این دختر کیست که بهشت از نیکویی صورتش نورانی گردیده است؟ » پاسخ شنید: «این بانو، فاطمه دختر حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله است که از فرزندان تو محسوب میشود و در آخرالزمان به وجود میآید. » حضرت آدم پرسید: «این تاج چیست که بر سر دارد؟ » گفت: «این شوهرش علی بن ابی طالب علیه السّلام است. »
گفت: «این دو گوشواره چیست که در گوش دارد؟ » گفت: «دو فرزندش حسن و حسین علیهما السّلام هستند. » حضرت آدم پرسید: «ای حبیب من جبرئیل! آیا ایشان قبل از من آفریده شده اند؟ » گفت: «آری، ایشان چهار هزار سال قبل از اینکه تو آفریده شوی، موجود بوده اند. »
باب ۳ مجلد ۴۳ بحارالانوار حدیث۴۸
3.9. ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند : حضرت خدیجه سلام الله علیها(هنگامی که زمان ولادت فرزندشان نزدیک شد ) کسی را در پی زنان قریش و زنان بنی هاشم فرستاد تا بیایند و کاری را که زنان برای زنان انجام میدهند برای او انجام دهند.اما آنان نپذیرفتند...
خدیجه (سلام الله علیها )از این پیغام سخت اندوهگین شد. در همان اوان ناگاه چهار بانوی بلندقامت که گویی از زنان بنی هاشم بودند، بر او وارد شدند. خدیجه از آنان ترسید. یکی از آنان گفت: غمگین مباش ای خدیجه! ما فرستادگان پروردگارت هستیم و خواهران توییم، من ساره هستم و این آسیه بنت مُزاحم است که در بهشت دوست توست و این مریم بنت عِمران است و این صفوراء بنت شُعیب است، خداوند ما را فرستاده تا کاری را که زنان برای زنان انجام میدهند، ما برایت انجام دهیم.
آن گاه یکی از ایشان سمت راست خدیجه و دیگری سمت چپ او و سومی روبروی او و چهارمی پشت سرش نشست و این گونه خدیجه حضرت فاطمه سلام الله علیها، آن بانوی پاک و پاکدامن را به دنیا آورد.
وقتی حضرت فاطمه سلام الله علیها به زمین رسید، از ایشان چنان نوری تابید که به همه خانههای مکه راه یافت و از شرق تا به غرب زمین همه جا را روشن کرد. بانویی که روبروی خدیجه بود ایشان را در آغوش گرفت و با آب کوثر شست و سپس دو پارچه سفیدتر از شیر و خوش بوتر از مشک و عنبر درآورد و یکی را بر تن حضرت سلام الله علیها و دیگری را بر سر ایشان پیچید.
آن گاه با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (در همان لحظات اول ولادت )سخن گفت و ایشان زبان به شهادت گشود و فرمود: هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست، پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله سرور پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء است و فرزندانم سروران همه نوادگان اند. سپس به آنان سلام کرد و هر یک از ایشان را به نامش ندا داد و آنان در چهره ایشان لبخند زدند.
پریان سیاه چشم و اهل بهشت ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها را به یکدیگر مژده دادند و در آسمان چنان نور درخشنده و تابناکی پدیدار شد که هیچ یک از فرشتگان تا پیش از آن روز چنین نوری ندیده بودند. از این رو حضرت سلام الله علیها زهرا نامیده شد.
آن بانو به خدیجه گفت: ای خدیجه! فرزند پاک و پاک دامن و معصوم و خجسته ات را بگیر که در وجود او و نسلش برکت بسیار نهاده شده. خدیجه شاد و خوشحال حضرت سلام الله علیها را گرفت و سینه خود را در دهان مبارک ایشان گذاشت و ایشان نوشید و شیر سوی دهان ایشان سرازیر شد.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در یک روز چنان بزرگ میشد که کودکان در یک ماه بزرگ شوند و در یک ماه چنان که کودکان در یک سال. درود خداوند بر ایشان و بر پدر و شوهر و فرزندان ایشان علیه السلام
باب ۵ مجلد ۱۶ بحارالانوار حدیث۲۰
3.10. شباهت حضرت زهرا سلام الله علیها به پدر بزرگوارشان
حدیث اول : ام سلمه میگوید: «فاطمه زهرا از لحاظ سیما و اندام، بیشترین شباهت را با پیامبر اسلام داشتند. »
باب ۳ مجلد ۴۳ بحار الانوار حدیث۴۸
حدیث دوم :در کتاب مُسند احمد از عایشه نقل میکند که گفت: یک بار فاطمه زهرا که راه رفتن وی نظیر راه رفتن رسول خدا بود، نزد پدرش آمد. پیامبر اکرم پس از خوشامدگویی به فاطمه، او را طرف راست (یا طرف چپ خویش) جای داد. آنگاه سخنی به گوش فاطمه گفت که وی به گریه افتاد. من به او گفتم: «رسول خدا ترا بالاتر از همه هم صحبت خود قرار میدهد و تو گریه میکنی؟ » سپس پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله برای دومین بار سخنی به گوش زهرا گفت که وی خندان شد.
من گفتم: «تا امروز هیچ ندیده بودم که شادمانی به این زودی به غم و اندوه تبدیل شود. » وقتی از فاطمه پرسیدم که پیغمبر چه در گوش تو گفته است، فرمود: «من سّر پیامبر خدا را افشا نخواهم کرد. » هنگامی که رسول خدا از دنیا رحلت کرد، بار دیگرهمین را از فاطمه پرسیدم. در پاسخ فرمود: «پدرم به گوشم گفت: جبرئیل در هر سال یک مرتبه قرآن را با من مقابله میکرد، اما امسال دو مرتبه قرآن را با من مقابله کرده است. این عمل او دلیلی بر فرا رسیدن اجل من است و تو در میان اهل بیت من، اول کسی هستی که به من ملحق خواهی شد و من بهترین گذشتگان تو هستم. » من از شنیدن این خبر گریان شدم. آنگاه پدرم به من گفت: «آیا تو راضی نیستی که بزرگ ترین زنان این امت و بزرگ ترین زنان مؤمن باشی؟ » این بار من از شنیدم این حرف خندان شدم.»
باب ۳ مجلد ۴۳ بحار الانوار حدیث۴۸
3.11. ملائکه در خدمت بانوی دوعالم
حدیث اول :
از سلمان نقل میشود که گفت: «فاطمه سلام الله علیها نشسته بودند و با آسیایی که در مقابلش بود جو آسیا میکردند. دسته آسیا خون آلوده شده بود و حسین علیه السّلام در یک گوشه اتاق از گرسنگی بی تابی میکردند، من به فاطمه(علیها سلام) گفتم: «ای دختر پیامبر خدا! دستهای تو به خاطر آسیا کردن جو مجروح شده، در صورتی که فضه ی خدمتکار حاضر و بی کار است! » فرمودند: «پدرم پیامبر اسلام صلی اللَّه علیه و آله فرمودند کار منزل یک روز بر عهده فضه و یک روز بر عهده من باشد. نوبت فضه دیروز بوده است. » سلمان عرض کرد : «من بنده آزادشده شمایم. اجازه بدهید که من جوها را آسیا کنم یا اینکه حسین(علیه السلام)را ساکت کنم. » فرمودند: «من حسین را بهتر آرام میکنم، تو بیا جو را آسیا کن. » موقعی که من قسمتی از جوها را آسیا کردم، اذان و اقامه برای نماز گفته شد. من رفتم و نمازم را با پیامبر اسلام صلی اللَّه علیه و آله و سلم به جای آوردم و پس از فراغت از نماز، حکایت را برای امیرالمؤمنین شرح دادم. حضرت علی(علیه السلام) به گریه افتادند و خارج شدند. اما مدتی بعد با چهره ای متبسم بازگشتند. وقتی پیغمبر معظم اسلام صلی اللَّه علیه و آله و سلم علت خنده وی را جویا شدند، امیرالمؤمنین عرض کردند : «نزد فاطمه اطهر رفتم. وی را دیدم که به پشت خوابیده و حسین روی سینه اش خواب رفته. آسیایی که در مقابل فاطمه بود نیز خود بخود کار میکرد. » پیامبر اسلام لبخندی زدند و فرمودند: «یا علی! مگر تو نمی دانی که خدا ملائکه بسیاری در زمین دارد که تا قیام قیامت در خدمت آل محمّد صلی اللَّه علیه و آله هستند؟ »
باب سوم جلد ۴۳ بحار الانوار حدیث ۳۳
حدیث دوم :
از ابوذر نقل میشود که گفت: «پیغمبر اسلام مرا فرستاد که امیرالمؤمنین علی علیه السّلام را به حضور آن حضرت بیاورم. من وارد خانه علی(علیه السلام)شدم و آن بزرگوار را صدا زدم، ولی کسی جوابم را نداد. دیدم آسیا مشغول کار بود، در صورتی که کسی کنار آن نبود. برای دومین بار که علی را ندا دادم، آن حضرت خارج شدند و به حضور پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله)سخنی در گوش علی (علیه السلام )گفتند که من آن را نشنیدم. گفتم: «از دیدن آسیایی که در خانه علی علیه السّلام خود بخود کار میکرد در شگفت مانده ام. » پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «خدا قلب و جوارح دخترم فاطمه را از ایمان و یقین پر کرده، چون خدا از ضعف و ناتوانی فاطمه خبر دارد، او را یاری کرده است. مگر تو نمی دانی که خدا ملائکه ای دارد که موکل یاری کردن آل محمّد صلی اللَّه علیه و آله هستند؟ »
باب سوم جلد ۴۳ بحار الانوار حدیث ۳۴
3.12. جایگاه حضرت زهرا سلام الله علیها در میان زنان برگزیده از منظر قرآن کریم
از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام پرسیده شد: «آیا منظور از این قول پیامبر اسلام صلی اللَّه علیه و آله که فرموده فاطمه بزرگ ترین زنان اهل بهشت است، یعنی زنان زمان فاطمه؟ » فرمود: «این مقام مریم دختر عمران است، ولی فاطمه اطهر بزرگ ترین اولین و آخرین زنان بهشت است. »
در روایتی وارد شده که آسیه دختر مزاحم و مریم دختر عمران و خدیجه کبرا علیهم السلام، آن هنگام که فاطمه علیها السّلام به سوی بهشت میرود، پرده دار او خواهند بود.
باب سوم جلد ۴۳ بحار الانوار حدیث ۴۰
3.13. مصحف حضرت زهرا سلام الله علیها
حدیث اول: ابوبصیر از امام باقر (علیهالسّلام) در مورد مصحف فاطمه (سلاماللهعلیهم) سوال نموده که آن حضرت فرمودند: خداوند آن را بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر فاطمه (سلاماللهعلیهم) نازل نمود و قرآن در آن نیست. در دو جلد از زبرجد (یاقوت )است و ورقهایش از در سفید است و در آن اخبار گذشته و آینده تا روز قیامت است. در آن خبر آسمانها و ملائکه و تعداد ایشان و غیر ایشان است و خبر تعداد و نام مخلوقات مرسل و غیر مرسل است و کسانی که به سوی ایشان فرستاده شده اند، میباشد. اسامی تکذیب کنندگان و ایمان آورندگان به ایشان است. اسامی جمیع مومنین و کافرین تا روز قیامت در آن ثبت شده است. همچنین شهرهای شرق و غرب عالم را توصیف نموده و تعداد مؤمنین و کافرین و ویژگیهای هر تکذیب کنندهای در آن است. از گذشتگان در آن سخن آمده و از طاغوتهای ایشان که به حکومت رسیده و مدت حکومت ایشان در جمیع دوران نیز تعیین شده. صفات و تعداد اهل بهشت و اسامی ایشان و نیز اهل جهنم نیز در آن است. محتوای علم قرآن و تورات و انجیل و زبور به همان صورتی که نازل شدهاند در آن است.
هنگامی که خداوند خواست تا آن را بر فاطمه (سلاماللهعلیهم) نازل کند، جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را مامور این کار نمود که در نیمه شب جمعه رخ داد در حالی که فاطمه (سلاماللهعلیهم) در حال نماز بود و بعد از اینکه نمازش تمام شد به او سلام کردند و گفتند: سلام (خداوند)بر تو سلام میفرستد و مصحف را بر دامن او نهادند و او نیز فرمود: سلام مخصوص خداوند است و از اوست و به سوی اوست و بر شماای فرستادگان خدا سلام باد. سپس فرشتگان به آسمان عروج کرده و فاطمه (سلاماللهعلیهم) بعد از نماز صبح تا ظهر مشغول خواندن آن مصحف شد تا اینکه به آخرش رسید. و یقینا اطاعت از فاطمه (سلاماللهعلیهم) برتمام مخلوقات الهی از جن و انس و وحوش و انبیاء و ملائکه واجب است. پس از این مصحف به امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) و از ایشان به امام حسن (علیهالسّلام) و سپس به امام حسین (علیهالسّلام) و سپس به ما رسید تا اینکه نزد صاحب امر برسد. ابوبصیر فرمود: این علم بسیاری است. امام (علیهالسّلام) فرمود: تمام این مطالب از ورق اول بود و از ورق دوم هیچ مطلبی نگفتم!.
دلائل الامامة، محمد بن جریر طبری، ص۲۷ و ۲۸
حدیث دوم: ابوعبيده از امام صادق عليه السلام روايت ميكند. بعد از فوت رسول خدا صلي الله عليه و آله، زهرا عليهاالسلام بسيار اندوهگين و بي تاب بود. از اين رو جبرييل هر روز تا هنگام شهادتش به نزد او ميآمد و او را تسليت ميداد و از جايگاه رسول صلي الله عليه و آله و آن چه بر ذريه ي او خواهد گذشت و اخبار آينده او را با خبر ميكرد. علي عليه السلام هم آنها را در صحيفه اي كه به مصحف فاطمه عليهاالسلام معروف است مينوشت.
الكافي، ج ۱، ص ۲۴۱
بحارالانوار، ج ۴۳، ص۷۹ و ۱۹۴ و ۱۵۶.
حدیث سوم: امام رضا (ع) وقتي علامت و نشانههاي امام معصوم را شمارش كرد فرمود: «و يكون عنده مصحف فاطمة (س) »مصحف فاطمه (س) در نزد او از نشانههاي امامت ميباشد.
بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۱۱۷
3.14. انفاق های پربرکت حضرت زهرا سلام الله علیها
از جابر بن عبداللَّه انصاری روایت میکند که گفت: یک روز پیغمبر معظم اسلام صلی اللَّه علیه و آله پس از خواندن نماز عصر، در میان محراب عبادت نشست و مردم پیرامون آن بزرگوار گرد آمدند. در آن هنگام پیرمردی از مهاجرین عرب که لباسهای مندرسی بر تن داشت و از شدت ضعف و پیری نمی توانست درست روی پاهای خود بایستد، به حضور آن حضرت وارد شد. پیامبر مهربان اسلام صلی الله علیه و اله رو به او کردند و از حال او جویا شدند.
پیرمرد گفت: «یا محمّد! من گرسنه ام، به من غذا بده. برهنه ام، لباس میخواهم. تهیدستم، مرا بی نیاز بگردان! » پیغمبر خدا صلی الله علیه و اله فرمودند: «من که چیزی ندارم به تو عطا کنم، ولی با این حال الدال علی الخیر کفاعله، (یعنی راهنمای خیر نظیر عامل خیر است). برخیز و به سوی خانه کسی برو که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم وی را دوست دارند؛ کسی که خدا را بر خویشتن مقدم میدارد. به طرف حجره فاطمه برو. » خانه فاطمه اطهر علیها السلام به خانه ای که پیامبر صلی الله علیه و اله جداگانه در آن سکونت داشت، متصل بود.
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله به بلال فرمودند: «برخیز و این اعرابی را بر در خانه فاطمه ببر. » وقتی اعرابی با هدایت بلال پشت در خانه فاطمه علیها السلام رسید، با صدای بلند گفت: «السلام علیکم یا اهل بیت النبوة و مختلف الملائکة و مهبط جبرئیل الروح الامین بالتنزیل من عند رب العالمین. » {سلام بر شما ای خاندان نبوت و محل آمد و شد فرشتگان و محل فرود جبرییل روح الامین با آیات الهی از جانب پروردگار جهانیان}
فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «و علیک السّلام، تو کیستی؟ » گفت: «من پیرمردی از عرب هستم که از راه دور به سوی پدر تو آمده ام. ای دختر حضرت محمّد! من برهنه ام، گرسنه ام، به من رسیدگی کن. خدا تو را رحمت کند. »
این همه در حالی رخ میداد که سه روز بود پیغمبر اعظم اسلام صلی الله علیه و اله و نیز حضرت علی و فاطمه زهرا علیهما السلام غذا نخورده بودند و رسول خدا صلی الله علیه و اله از حال علی و زهرا علیهما السّلام آگاه بود. فاطمه زهرا علیها السّلام پوست گوسفندی را که حضرت حسنین علیهما السّلام روی آن میخوابیدند برداشت، آن را به اعرابی عطا کرد و به او فرمودند: «بگیر! شاید خدای توانا بهتر از این را هم به تو عطا فرماید. »
اعرابی گفت: «ای دختر حضرت محمّد! من از گرسنگی به تو شکایت میکنم، تو یک پوست گوسفند به من عطا میکنی؟ من با این شکم گرسنه و حال نزار این پوست را میخواهم چه کنم؟ »
راوی میگوید: وقتی حضرت زهرا این سخن را از اعرابی شنید، گردنبند خویش را که فاطمه دختر حمزة بن عبدالمطب به عنوان هدیه برایش آورده بود از گردن خود باز کردند و آن را به اعرابی عطا کردند و فرمودند: «این گردنبند را بگیر و بفروش، شاید. خدای مهربان به جایش بهتر از این را به تو عطا فرماید. »
اعرابی پس از آنکه گردنبند را گرفت، به طرف مسجد پیامبر اسلام صلی اللَّه علیه و آله بازگشت. پیغمبر خدا در میان اصحاب نشسته بود. اعرابی گفت: «یا رسول اللَّه! این گردنبند را دخترت فاطمه به من عطا کرد و گفت این گردنبند را بفروش، شاید خدا به تو مرحمتی بفرماید. »
پیامبر اسلام صلی اللَّه علیه و آله که از شنیدن این حرف گریان شده بود فرمود: «چگونه خدا به تو مرحمتی نفرماید در صورتی که فاطمه دختر حضرت محمّد، بزرگ ترین دختران حضرت آدم این گردنبند را به تو عطا کرده است! » عمار بن یاسر برخاست و گفت: «یا رسول اللَّه! آیا اجازه میفرمایی که من این گردنبند را بخرم؟ » فرمودند: «بخر. اگر ثقلین در خریدن این گردنبند شرکت کنند، خدا آنان را به آتش عذاب نخواهد کرد. »
عمار گفت: «ای اعرابی! این گردنبند را چند میفروشی؟ » گفت: «به یک شکم نان و گوشت و یک برد یمانی که عورت خود را به وسیله آن بپوشانم و با آن برای خدا نماز بخوانم، بعلاوه یک دینار که با آن خود را به اهل و عیالم برسانم. »
عمار که سهم غنیمت خیبر را که رسول خدا صلی الله علیه و اله به وی عطا کرده بودند فروخته و چیزی از برایش نمانده بود گفت: «مبلغ بیست دینار و دویست درهم هجریه و یک برد یمانی و شتر راهوار خودم را که تو را به وطنت برساند، بعلاوه یک شکم نان گندم و گوشت به تو میدهم. » اعرابی گفت: «ای مرد! تو چقدر باسخاوتی! » عمار او را با خود برد و آنچه را که وعده داده بود به وی پرداخت.
مدتی بعد اعرابی نزد رسول خدا صلی الله علیه و اله بازگشت. آن حضرت به وی فرمودند : «آیا سیر شدی؟ آیا بدن برهنه ات پوشیده شد؟ » گفت: «آری، پدر و مادرم به فدای تو، من بی نیاز گردیدم. » رسول خدا صلی الله علیه و اله به اعرابی فرمودند: «اکنون این عطای فاطمه را تلافی کن! » اعرابی گفت: «پروردگارا! تو خدایی هستی ازلی. ما غیر از تو را نمی پرستیم، تو از هر جهت روزی رسان مایی. بار خدایا! به فاطمه اطهر عطایی کن که چشمی ندیده و گوشی نشنیده باشد! »
پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله پس از اینکه آمین گفت، رو به اصحاب خود کردند و فرمودند: «خدا این دعا را در دنیا در حق فاطمه زهرا مستجاب کرده است، زیرا من پدر فاطمه هستم که احدی نظیر من نیست. علی شوهر فاطمه است که اگر علی نبود محال بود همسر و همانندی برای فاطمه اطهر یافت شود. خدا حسنین را به فاطمه زهرا عطا کرده که نظیر ایشان در عالم وجود ندارد؛ حسنین بزرگ سبطهای پیامبران و بزرگ جوانان اهل بهشتند. » آنگاه آن حضرت به مقداد و عمار و سلمان که در مقابلش بودند فرمودند: «آیا میخواهید بیش از این برای شما بگویم؟ » گفتند: «آری یا رسول اللَّه. »
رسول اعظم صلی الله علیه و اله فرمودند: «زمانی جبرئیل نزد من آمد و گفت: «هنگامی که فاطمه اطهر رحلت کند و دفن شود، فرشتهها در قبر از وی میپرسند: «پروردگار تو کیست؟ » او خواهد گفت: «پروردگار من خدا است. » از او میپرسند: «پیغمبر تو کیست؟ » او خواهد گفت: «پدرم. » میپرسند: «ولی تو کیست؟ » میگوید: «همین علی بن ابی طالب که بر لب قبرم ایستاده است. »
آنگاه رسول خدا افزودند: «گوش به من بسپارید تا بیش از این از فضائل فاطمه برای شما بگویم. خدای مهربان گروهی از ملائکه را مأمور کرده که فاطمه را از جلو، عقب، راست و چپ محافظت کنند، این ملائکه که در زمان حیات فاطمه و کنار قبر او و موقع رحلت وی با او هستند، صلوات بسیاری به فاطمه و پدر و شوهر و فرزندانش میفرستند. کسی که مرا پس از فوت زیارت کند، گویی مرا در زمان حیات زیارت کرده باشد؛ کسی که فاطمه را زیارت کند، مانند این است که مرا زیارت کرده باشد؛ کسی که علی بن ابی طالب را زیارت کند، مثل این است که فاطمه را زیارت کرده باشد؛ کسی که حسن و حسین علیهما السّلام را زیارت کند، گویی علی بن ابی طالب را زیارت کرده باشد؛ کسی که فرزندان حسنین علیهما السّلام را زیارت کند، مانند این است که خود ایشان را زیارت کرده باشد. »
عمار گردنبند فاطمه زهرا علیها السلام را با مشک خوشبو کرد و آن را در میان یک برد یمانی پیچید. سپس آن را به غلامی که نامش سهم بود داد (این برده را عمّار از سهمی که در جنگ خیبر به او رسیده بود خریداری کرده بود) و به وی گفت: «این گردنبند را بگیر و به حضور پیامبر اعظم اسلام تقدیم کن. من تو را نیز به آن حضرت هدیه کردم. »
غلام گردنبند را گرفت، به حضور رسول خدا صلی الله علیه و اله آمد و سخن عمار را به عرض آن حضرت رسانید. پیغمبر اکرم به آن غلام فرمودند: «نزد دخترم زهرا برو، چرا که من تو را با این گردنبند به وی بخشیدم. » هنگامی که غلام با آن گردنبند به حضور فاطمه اطهر علیها السلام آمد و سخن پیامبر خدا را به عرض ایشان رساند، آن بانو گردنبند را گرفتند و خود غلام را در راه خدا آزاد کردند.
غلام پس از شنیدن مژده آزادی اش خندید. فاطمه علیها السلام فرمودند : «برای چه میخندی ای غلام؟ » گفت: «وفور خیر و برکت این گرد بند مرا خندان کرده. زیرا گرسنه ای را سیر کرد، برهنه ای را پوشانید، فقیری را بی نیاز کرد، غلام زر خریدی را آزاد کرد و خود عاقبت به دست صاحب خویش بازگشت! »
باب ۳ مجلد ۴۳ بحار الانوار حدیث ۵۰
3.15. لباس پربرکت حضرت زهرا سلام الله علیها
فاطمه اطهر علیها السلام در مدینه طیبه لباس خود را نزد زن مردی یهودی که او را زید میگفتند به عنوان وثیقه گذاشتند و مقداری جو قرض کردند. موقعی که زید داخل خانه خویش شد و نوری را که از آن لباس میتراوید مشاهده کرد، پرسید: «این نورها از کجا در خانه ما میتابد؟ » همسرش پاسخ داد: «از لباس فاطمه زهرا است. » آن یهودی به همراه همسرش فورا اسلام آوردند و تعداد هشتاد نفر از همسایگان وی نیز به دین مقدس اسلام مشرف شدند.
باب ۳ مجلد ۴۳ بحارالانوار حدیث۴۶
3.16. غذا و زیورآلات و البسه بهشتی حضرت زهرا علیها السلام
حدیث اول:
یک روز صبح حضرت علی ابن ابی طالب(علیه السلام) به فاطمه اطهر(سلام الله علیها) فرمودند: آیا صبحانه ای داری که من بخورم؟ فرمودند: نه
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) از خانه خارج شدند و دیناری قرض کردند که به مصرف خورد و خوراک خود برسانند. در راه با مقداد مواجه شدند که اهل و عیالش گرسنه بودند. علی علیه السّلام آن دینار را به مقداد دادند و خود وارد مسجد شدند و نماز ظهر و عصر را با پیغمبر معظم اسلام(صلی الله علیه و آله) به جای آوردند. سپس پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دست علی(علیه السلام)را گرفتند و با یکدیگر نزد فاطمه زهرا(سلام الله علیها)رفتند. فاطمه (سلام الله علیها)بر سر سجاده عبادت بودند و کاسه ای پشت سر فاطمه (سلام الله علیها)قرار داشت که از آن بخار بر میخاست.
فاطمه زهرا(سلام الله علیها) که نزد آن حضرت عزیزترین مردم بودند، با شنیدن صدای پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) از اتاق خارج شدند و به آن حضرت سلام کردند. رسول اکرم(صلیالله علیه و آله)جواب سلام فاطمه(سلام الله علیها) را دادند. آنگاه دست مبارک خود را بر سر آن بانوی معظمه کشیدند و به وی فرمودند: «خدا تو را بیامرزد. برای ما شام بیاور. » فاطمه اطهر(علیها السلام) کاسه غذا را آوردند و مقابل پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گذاشتند. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: ای فاطمه! این غذا را از کجا آورده ای؟ من هرگز رنگی نظیر رنگ آن را ندیده ام؛ بویی نظیر بوی آن را نبوییدهام و نظیر آن را نخورده ام
آنگاه دست مبارک خود را میان دو کتف علی علیه السّلام گذاشتند و فرمودند: این غذا در عوض آن دیناری است که در راه خدا دادی، خدا هر کسی را که بخواهد رزق و روزی بدون حساب عطا میکند.
زمخشری در تفسیر کشاف، در ضمن داستان حضرت زکریا و مریم مینویسد: یک بار که قحطی رخ داده بود، فاطمه اطهر(علیها السلام) پدرش پیامبر خدا(صلیالله علیه و آله)را بر خویشتن مقدم داشتند و دو گرده نان و یک تکه گوشت برای پیامبر خدا(صلیالله علیه و آله) فرستادند. پیامبر اعظم صلی اللَّه علیه و آله آن نان و گوشت را نزد فاطمه آوردند و به وی فرمودند: «ای دخترم! بیا این غذا را بگیر. » وقتی فاطمه(علیها السلام) ظرف غذا را گرفتند و درپوش آن را برداشتند، دیدند که ظرف پر از نان و گوشت است. فاطمه(علیها السلام) در ابتدا مبهوت و متعجب شدند، اما بعد دریافتند که آن غذا از طرف خدای رئوف عطا شده. پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) به فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمودند: «این غذا را از کجا آورده بودی؟ »
فاطمه(علیها السلام) پاسخ دادند: «از طرف خدای توانا عطا شده؛ {خدا هر کس را که بخواهد رزق و روزی بی حساب میدهد. } رسول خدا(صلیالله علیه و آله) فرمودند: «حمد و سپاس تنها آن خدایی راست که تو را شبیه به بانوی بزرگ بنی اسرائیل یعنی حضرت مریم قرار داده است. » سپس پیغمبر اکرم(صلیالله علیه و آله)، علی بن ابی طالب. حسن، حسین، و همه اهل بیت خود را(علیهم السلام) جمع کردند. همه به قدری از آن غذا خوردند که سیر شدند، ولی غذا همچنان باقی مانده بود. فاطمه اطهر(علیها السلام) آن غذا را بین همسایگانش تقسیم کردند
باب سوم جلد ۴۳ بحارالانوار حدیث ۳۵
حدیث دوم :
روایت شده است که زمانی گروهی از یهودیان عروسی داشتند. آنها به حضور پیامبر اسلام صلی اللَّه علیه و آله مشرف شدند و گفتند: «چون ما حق همسایگی داریم، از شما تقاضا میکنیم که فاطمه زهرا را به عروسی ما بفرستی تا باعث سرفرازی ما شود. » آنان خیلی در این کار پافشاری کردند، ولی پیغمبر اکرم (صلیالله علیه و آله)در جوابشان فرمودند: «فاطمه زهرا همسر علی بن ابی طالب علیه السّلام و محکوم به حکم و اجازه علی است. » یهودیان تقاضا کردند که آن حضرت در این باره توصیه آنها را به حضرت علی(علیه السلام) بفرمایند.
زنان یهود آنچه زر و زیور که داشتند پوشیده بودند. یهودیان بر این گمان بودند که فاطمه زهرا(سلام الله علیها) با حال ذلت و تهیدستی در مجلس آنها حاضر خواهد شد و ایشان میتوانند به وی توهین کنند. اما جبرئیل لباسها و زر و زیورهای بهشتی برای فاطمه اطهر(علیها السلام) آورد که نظیر آنها دیده نشده بود. وقتی فاطمه زهرا(علیها السلام) آن لباسها و زر و زیورها را پوشیدند، مردم از رنگ و بوی خوش آنها در شگفت ماندند. هنگامی که فاطمه زهرا (سلام الله علیها)وارد خانه یهودی همسایه شدند، زنان یهود در برابر آن بانو به خاک افتادند و زمین ادب را بوسیدند. تعداد زیادی از یهودیانی که ناظر آن صحنه بودند اسلام آوردند.
باب سوم جلد ۴۳ بحارالانوار حدیث ۳۷
3.17. غذای حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف از همان غذای آسمانی حضرت زهرا سلام الله علیها
از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام نقل میشود که فرمودند: «حضرت زهرای اطهر(علیها سلام ) به علی بن ابی طالب (علیه السلام)ضمانت دادند که رسیدگی به امور خانه از قبیل خمیر کردند، نان پختن و آب و جارو کردن خانه را به عهده بگیرند. حضرت علی(علیه السلام) هم ضمانت دادند که امور خارج از خانه از قبیل آوردن هیزم و تهیه طعام را عهده دار شوند. یک روز امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) به فاطمه اطهر علیها السّلام فرمودند: «آیا در خانه غذایی موجود است؟ » فرمودند: «قسم به حق آن خدایی که به تو مقامی والا بخشیده، سه روز است که در خانه غذایی وجود ندارد که برای تو بیاوریم. »
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «پس چرا مرا آگاه نکردی؟ » گفتند: «پدرم رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله مرا نهی کرده که از تو چیزی بخواهم. او مرا فرموده است که اگر علی چیزی برای تو آورد بپذیر، وگرنه مبادا از او چیزی خواهش کنی. » راوی میگوید: «علی علیه السّلام از خانه خارج شدند. در بین راه با شخصی رو به رو شدند و مبلغ یک دینار از او قرض کردند تا برای اهل خانه خود خورد و خوراکی تهیه کنند. کمی جلوتر با مقداد بن اسود مواجه شدند و به او فرمودند: «برای چه در این موقع روز از خانه خارج شده ای؟ » گفت: «یا امیرالمؤمنین! به حق آن خدایی که این جاه و جلال رفیع را به تو عطا کرده، گرسنگی موجب خروج من از خانه گردیده است. »
راوی میگوید: «از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام پرسیدم: «آیا در آن موقع پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله زنده بود؟ » فرمود: «آری، زنده بود. » امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام )به مقداد فرمودند من نیز به همین علت از خانه بیرون آمده و یک دینار قرض کرده ام. اکنون این یک دینار را به تو میدهم و تو را بر خویشتن مقدم میدارم. »
علی علیه السّلام آن دینار را به مقداد دادند و به سوی خانه خویش بازگشتند. وقتی به آنجا رسیدند دیدند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)نشسته و حضرت زهرای اطهر(علیها السلام) مشغول نماز هستند و یک ظرف سر پوشیده نیز مابین ایشان قرار دارد. هنگامی که حضرت زهرا(سلام الله علیها) از نماز فراغت یافتند، ظرف را جلو کشیدند. دیدند کاسه انباشته از نان و گوشت است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: «یا فاطمه! این غذا را از کجا آورده ای؟ » گفتند: «از طرف خدا آمده. {خدا هر کس را که بخواهد رزق و روزی بی حساب میدهد. }
پیامبر اعظم ( صلیالله علیه و آله) فرمودند: «یا علی! آیا دوست داری برای تو و زهرای اطهر مثالی بزنم؟ » عرض کردند: «آری. » فرمودند: «تو مثل حضرت زکریا علیه السّلام هستی، زیرا آن حضرت هم زمانی که در محراب عبادت حضرت مریم حاضر شده بود، ظرف غذایی نزد او یافت و از مریم پرسید: «این غذا را از کجا آورده ای؟ » مریم پاسخ گفت: {از طرف خدا آمده. خدا هر کس را که بخواهد رزق و روزی بی حساب میدهد. } آنها به مدت یک ماه از غذای آن کاسه میخوردند. آن کاسه همان است که حضرت قائم علیه السّلام هم از غذای آن میخورند. حضرت امام محمّد باقر فرمودند: «آن کاسه اکنون نزد ما است. »
باب ۳ حدیث ۳۸ جلد ۴۳ بحار الانوار
https://islamiccourse.net/
3.18. چادر حضرت زهرا سلام الله علیها موجب نجات محبین بانو
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: وقتی خداوند متعال بندگان اولین و آخرین را مبعوث میکند، منادی از زیر عرش ندا میدهد که چشمان خود را فرو بندید تا فاطمه دختر محمد از صراط بگذرد. همه چشمان خود را میبندند و فاطمه از صراط رد میشود. همه چشمان خود را بسته اند جز محمد و علی و حسن و حسین و انسانهای پاک از فرزندان آنان (در نسخه ای آمده: آنها محارم او هستند).
وقتی فاطمه به بهشت وارد شد، ( المرط به کسر: هر لباسی که دوخته نشده باشد، لباس پشمی یا غیره که زن بر سر خود میاندازد و خود را در آن میپیچد و منظور از آن در روایت، معنای دوم است) (چادرمانند )او بر صراط کشیده میشود، یک طرف آن به دست خودش است و در بهشت است و طرف دیگر در عرصات محشر است. منادی پروردگار ندا میدهد: ای دوستداران فاطمه، اهداب (أهداب جمع هدبة، به ضم یعنی دنباله لباس)دنباله لباس فاطمه، سرور زنان عالم را بگیرید. همه دوستداران فاطمه گوشه ای از لباس او را میگیرند که تعداد آنها بیش از هزاران هزار نفر است و او همه را از آتش جهنم نجات میدهد.
باب۲۲ مجلد ۸ بحارالنوار حدیث۱۲
3.19. کودکان شیعه که قبل از بلوغ از دنیا رفته اند حضرت زهرا سلام الله علیها تربیت میفرمایند
حدیث اول: در تفسیر قمی: أبی بصیر نقل کرده، امام صادق علیه السلام در تفسیر این سخن خداوند: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ» -. همان - {و کسانی که گرویده و فرزندانشان آنها را در ایمان پیروی کرده اند، فرزندانشان را به آنان ملحق خواهیم کرد}،فرمودند: کودکان شیعیان مؤمن ما را فاطمه علیها السلام تربیت میکند. این سخن خداوند: «أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ» یعنی در روز قیامت به نزد والدینشان برده میشوند. علی بن إبراهیم درباره این سخن خداوند: «وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ» گفته است: یعنی از آنان کم نمی کنیم.
باب ۱۳ مجلد ۵ بحارالنوار حدیث ۱
حدیث دوم : در لا یحضره الفقیه: أبی بصیر نقل کرده، امام صادق علیه السلام فرمودند: هنگامی که یکی از کودکان مؤمنان میمیرد، ندا دهنده ای در ملکوت آسمانها و زمین ندا میدهد که فلانی پسر فلانی مرده است، اگر هر دو والدینش یا یکی از آنها یا یکی از افراد مؤمن خانواده اش پیش از او مرده باشد، کودک را به او میدهند تا به او غذا دهد، وگرنه او را به فاطمه علیها السلام میسپرند تا ایشان به او غذا دهند، و هنگامی که پدر و مادرش یا یکی از آن دو یا یکی از افراد خانواده اش از راه میرسد، کودک را به او بدهند.
باب ۱۳ مجلد ۵ بحارالنوار حدیث ۱۷
حدیث سوم :از پیامبر صلی الله علیه و آله درباره کودکان مشرکان سؤال شد؛ ایشان فرمودند: آنها به صورت پسرانی خادم بهشتیان اند و برای خدمت به اهل بهشت آفریده شده اند.
باب ۱۳ مجلد ۵ بحارالنوار حدیث۶
حدیث چهارم : امام صادق علیه السلام فرمودند: سه گروه هستند که بر آنان احتجاج میشود: کر و لال ها، کودکان و کسانی که در فترت [زمان نبودن نبوت] مرده اند؛ برایشان آتشی افروخته میشود و به آنان گفته میشود که داخل آن شوند، هر که داخل آن شود، آتش برایش سرد و بی خطر میشود و هر کس امتناع کند، خداوند تبارک و تعالی میفرماید: به هوش باشید که شما را امر کردم و مرا عصیان کردید.
باب ۱۳ مجلد ۵ بحارالنوار حدیث۱۵
3.20. صلوات بر حضرت زهرا سلام الله علیها
از فاطمه زهرا علیها السّلام روایت شده که فرمودند: «پدرم رسول خدا به من فرمود: «ای فاطمه! کسی که بر تو صلوات بفرستد خدا او را میآمرزد و در هر جای بهشت که من باشم، وی را به من ملحق میکند. »
باب سوم جلد ۴۳ بخار الانوار حدیث ۴۸
3.21. سوال حضرت زهرا سلام الله علیها از پدر بزرگوارشان : یا رسول الله مادرم کجاست ؟
از امام جعفر صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود:
هنگامی که خدیجهی کبری سلام الله علیها از دنیا رحلت نمود فاطمهی اطهر سلام الله علیها به رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پناهنده میشد و در اطراف آن حضرت میگردید و میفرمود:
یا رسول الله! مادرم کجاست؟
ولی پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم جواب وی را نمیداد، فاطمه میگردید که شاید از دیگری پرسش نماید، پیغمبر خدا متفکّر بود که جواب وی را چه بگوید! ! جبرئیل نازل شد و به پیامبر خدا گفت: پروردگارت میفرماید: به فاطمهی اطهر سلام برسان و بگو: مادرت در بهشت در یک خانهایست از نی، که بر طلا نصب شده و ستونهای آن از یاقوت سرخ است، مادرِ تو بین آسیه زن فرعون و مریم دختر عمران جای دارد، فاطمهی اطهر سلام الله علیها فرمود:
خدا سلام است، سلامتی از او و به سوی او میباشد.(إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلامُ وَ مِنْهُ السَّلامُ وَ إِلَیْهِ السَّلامُ.)
باب ۳ جلد ۴۳ بحار الانوار حدیث ۳۱
https://islamiccourse.net/
3.22. سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها به زنان مهاجر و انصار
بخش هایی از سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها به زنان مهاجر و انصار که برای عیادت امده بودند :
بغض و کینه حضرت زهرا سلام الله علیها از مردان مهاجر و انصار:
حضرت فرمودند: سوگند به خدا دنیای شما را ناگوار میدانم و با مردانتان بغض و کینه دارم. آنان را به سان لقمه ای که هنوز دندان بر آن ننهاده ای، از دهان بیرون افکندهام و پس از آزمودن آنان کینه ایشان را به دل گرفته ام. چه زشت است سستی رأی بودن و تزلزل در گفتار و از کار افتادن نیزه؛ {چه بد است آن خشم الهی که خود همیشه در عذاب خواهند بود. } به ناچار آنان را در بند کارهای زشتشان میدانم و ننگ این رخداد بر آنان است. بردگی، نابودی برای قوم ستمگر باد!
توصیف حضرت زهرا سلام الله علیها از کسانی که خلافت را غصب کردند:
شگفتا از آنان!...بر جای پیشتازان، سفله گان را نشاندند و چموش عصیانگر را با شجاع آماده عوض کردند و وازده گان را جایگزین برجسته گان کردند. نابود باد گروهی که میپندارند کار نیکی به انجام رسانده اند! راستی آنان همان فساد پیشگانند، لیکن خود نمی دانند {آیا آنکه به حق راه یافته است شایسته رهبری است یا آنکه خود راهبر نیست جز اینکه راه را به او بنمایند؟ چیست شما را چگونه داوری میکنید؟ }
سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها در مورد احوال آیندگان بر اثر آنکه مردم آن روز بر جای پیشتازان، سفله گان را نشاندند:
تحقیقاً شتر خلافت آبستن حوادث است، درنگ تا فرزندش را به دنیا بیاورد! آنگاه از پستان شتر خلافت جامی لبریز از خون تازه و زهری تلخ بدوشند {آن هنگام است که باطل پیشه گان زیانمند میشوند. } و آیندگان پیامد آنچه را پیشینیان بنیاد نهادند، درخواهند یافت. آنگاه، باید از خود دست بشویید و خود را به فتنه بسپارید. و بر شما بشارت باد به شمشیری برنده و از هم گسسته ای فراگیر و دائم و بیداد ستمگران، که اموالتان را به ناحق میگیرند و آنچه جمع کردید را درو میسازند. اندوه بر آنان! {امر روشن بر آنان مشتبه شده. آیا میتوان حقیقت روشن را بر شما تحمیل کرد با اینکه خود نمی خواهید. }
باب ۷ جلد ۴۳ بحارالانوار حدیث۱۰
3.23. کرامت خدمتگزار حضرت زهرا سلام الله علیها
وﻗتی ﻓﺎﻃﻤﻪ اﻃﻬﺮ سلام الله علیها از دﻧﯿﺎ رﻓﺖ،ام اﯾﻤﻦ ﻗﺴﻢ ﺧورد ﮐﻪ در ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻧﻤﺎﻧﺪ، زﯾﺮا ﻃﺎﻗﺖ دﯾﺪن ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ او را ﺑﻪ ﯾﺎد ﻓﺎﻃﻤﻪ (سلام الله علیها) می اﻧﺪاﺧﺖ ﻧﺪاﺷﺖ.
ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ از ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺧﺎرج و رﻫﺴﭙﺎر ﻣﮑﻪ ﺷﺪ. ﻫﻨﮕﺎمی ﮐﻪ وﺳﻂ راه رﺳﯿﺪ ﺑﻪ ﺷﺪت ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪ.ام اﯾﻤﻦ دﺳﺖ ﻫﺎﯾﺶ را ﺑﻪ ﻃﺮف آﺳﻤﺎن ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ: ﭘﺮوردﮔﺎرا! ﻣﻦﺧﺪﻣﺘﮕﺬار ﻓﺎﻃﻤﻪ زﻫﺮاﯾﻢ. آﯾﺎ ﻣﺮا از ﺗﺸﻨگی خواهی ﮐﺸﺖ؟
ﺧﺪای رئوف دﻟوی آب ازآﺳﻤﺎن ﺑﺮای او ﻧﺎزل ﮐﺮد. وی از آن دﻟو آب آﺷﺎﻣﯿﺪ و ﺗﺎ ﻫﻔﺖ ﺳﺎل ﺑﻪ آب و ﻏﺬا ﻣﺤﺘﺎج ﻧﺸﺪ.
ﻣﺮدم در روزﻫﺎی ﺑﺴﯿﺎر ﮔﺮم او را ﭘﯽ ﮐﺎرﻫﺎﯾﺸﺎن میﻓﺮﺳﺘﺎدﻧﺪ، ولی او ﺗﺸﻨﻪ ﻧمیﺷﺪ.
باب سوم، جلد۴۳ بحارالانوار، حدیث ۳۲
4. امام حسن مجتبی علیه السلام
4.1. تولد و شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
عیون المعجزات: ولادت امام حسن مجتبی علیه السّلام پانزده سال و چند ماه بعد از بعثت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بود. حضرت فاطمه زهرا زمانی که امام حسن را به دنیا آورد، یازده سال تمام داشت.
تولد امام حسن مثل ولادت جد و پدر بزرگوارش بود. در هنگام ولادت پاک و پاکیزه و مشغول تسبیح و گفتن لا اله الا اللّه و قرائت قرآن بود. جبرئیل چنان که راویان اخبار نقل کرده اند، برای امام حسن که در میان گهواره بود سخن و ذکر خواب میگفت. هنگامی که پیامبر خدا رحلت کرد، امام حسن هفت سال و چند ماه داشت. علت مفارقت امام حسن علیه السّلام به سوی عالم آخرت، چنان که در اخبار وارد شده این بود که معاویه مبلغ ده هزار اشرفی برای جعده که زوجه آن حضرت بود فرستاد، آنگاه به جعده وعده داد که اگر امام حسن را شهید کند چندین قطعه از زمینهای مزروعی سورا و سواد کوفه را به وی بدهد. سپس زهری برای جعده فرستاد و جعده آن زهر را در غذای امام حسن ریخت. وقتی آن غذا را در حضور امام حسن نهاد فرمود: إنَّا للّه و إنَّا إلیه راجعُون! خدا را به خاطر ملاقات نمودن حضرت محمّد سرور فرستادگان و پدرم سرور جانشینان و مادرم سرور زنان اهل عالم و عمویم جعفر طیار و حمزه سید الشهداء صلوات اللّه علیهم اجمعین سپاسگزارم.
سپس برادرش امام حسین علیه السّلام نزد آن حضرت آمد و به وی فرمود: حال خود را چگونه میبینی؟ فرمود: خویش را در آخرین روز دنیا و اولین روز آخرت میبینم، اما جدایی از تو و دیگر برادرانم برای من ناگوار است. - آنگاه فرمود: استغفر اللّه! - ولی در عوض وقتی بمیرم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و امیر المؤمنین و فاطمه و جعفر و حمزه صلوات علیهم اجمعین را ملاقات خواهم کرد.
امام حسن پس از این جریان، امام حسین را جانشین خویش قرار داد. اسم اعظم خدا و مواریث پیامبران صلّی اللّه علیهم را که امیر المؤمنین به آن حضرت سپرده بود به امام حسین علیه السّلام تسلیم نمود و به او فرمود: هنگامی که مردم بدنم را غسل بده، حنوط و کفن کن و نزد جدم صلّی اللّه علیه و آله ببر و به خاک بسپار. اگر مانع شدند، تو را به حق جدت رسول خدا و پدرت امیر المؤمنین و مادرت فاطمه زهرا قسم میدهم که مبادا با احدی درگیر شوی، بلکه باید فورا جنازهام را به طرف بقیع بازگردانی و نزد مادرم دفن نمایی.
هنگامی که امام حسن علیه السّلام شهید شد و امام حسین پیکرش را برد که نزد پیغمبر اعظم اسلام صلّی اللّه علیه و آله دفن نماید، مروان بن حکم که پیامبر خدا او را تبعید کرده بود بر استر سوار شد و پس از اینکه نزد عایشه آمد به وی گفت: ایام المؤمنین! حسین در نظر دارد برادرش حسن را نزد رسول خدا به خاک بسپارد. به خدا قسم اگر این کار را انجام دهد، افتخار همجواری پدرت ابو بکر و عمر که در جوار پیامبر خدایند تا روز قیامت از بین خواهد رفت. عایشه گفت: ای مروان، اکنون وظیفه من چیست؟ گفت: برخیز برو و مانع از این کار شو. عایشه گفت: چگونه نزد او بروم؟ مروان گفت: بیا بر استر من سوار شو، مروان از استر خود پیاده و عایشه بر آن سوار شد. او مردم و بنی امیه را بر علیه امام حسین تحریک میکرد، آنان را وادار مینمود که امام حسین را از منظوری که دارد باز دارند. هنگامی عایشه نزدیک قبر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسید که پیکر امام حسن علیه السّلام هم وارد شده بود، عایشه از بالای استر پایین آمد و گفت: به خدا قسم هرگز نباید جنازه حسن در اینجا دفن شود مگر اینکه موهای سر من کنده شوند، و با دست به موهای خود اشاره کرد. بنی هاشم تصمیم گرفتند با عایشه جدال کنند، ولی امام حسین علیه السّلام فرمود: شما را به خدا قسم میدهم، مبادا که وصیت برادرم را زیر پا گذارید. جنازه او را به طرف بقیع باز گردانید، زیرا آن حضرت مرا قسم داده، اگر مانعی برای این عمل پیش بیاید با احدی جدال نکنم و پیکر امام حسن را در بقیع نزد مادرش به خاک بسپارم.
پس از این جریان، ابن عباس قیام کرد و به عایشه گفت: ای حمیرا! جنگیدن تو با ما که نقل یک روز نیست، یک روز بر شتر و یک روز بر استر سوار میشوی؟ آیا همین برای تو کافی نیست که گفته شود جنگ جمل را به پا کردی، که این جنگ استر را نیز به پا کردی؟ یک روز سوار بر آن و یک روز سوار بر این؟ تو از پرده پیامبر خدا خارج میشوی و در نظر داری نور خدا را خاموش کنی، در حالی که خدا نور خود را تام و تمام مینماید و لو اینکه مشرکین را خوش نیاید. إنَّا لِلَّه و إنَّا إلَیْهِ راجعُون. عایشه در جواب ابن عباس گفت: اف به تو و قوم تو.
روایت شده که امام حسن علیه السّلام در سن ۴۹ سال و چند ماه از دنیا رحلت نمود. مدت هفت سال و شش ماه با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود و ما بقی عمر خود را با امیر المؤمنین علیه السّلام طی کرد. روایت شده: پیکر مبارک امام حسن علیه السّلام را با پیکر مادرش حضرت زهرای اطهر در یک قبر جای دادند.
باب۲۲ مجلد۴۴ بحارالانوار حدیث۷
4.2. برخی از فضائل و معجزات امام حسن مجتبی علیه السلام
حدیث اول : علل الشرائع و امالی صدوق: به نقل از حضرت امام زین العابدین علیه السّلام روایت میکند که فرمود: «وقتی فاطمه اطهر حضرت امام حسن علیه السّلام را به دنیا آورد، به حضرت امیر گفت: «نامی برای این نوزاد انتخاب کن. » امیرالمؤمنین فرمود که من در نامگذاری وی بر پیغمبر خدا سبقت نخواهم گرفت. هنگامی که پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم آمد، آن مولود مسعود را در حالی به حضور آن حضرت آوردند که پارچه زردی دور آن حضرت پیچیده بودند. پیامبر خدا فرمود: «مگر نگفتم پارچه زرد دور او نپیچید؟ » آنگاه آن بزرگوار پارچه را باز کرده و به دور انداخت و پارچه سفیدی را دور او پیچید. سپس به حضرت امیر فرمود: «آیا برای این کودک نامی برگزیده اید؟ » گفت: «در نامگذاری وی بر تو سبقت نخواهم گرفت. » رسول اعظم فرمود: «من هم در این باره بر خدای خود سبقت نمی گیرم. »
خدای علیم به جبرئیل وحی کرد: «برای حضرت محمّد نوزادی متولد شده. به زمین هبوط کن و پس از اینکه سلام مرا بر آن حضرت رساندی و تبریک گفتی، به وی بگو چون علی بن ابی طالب از برای تو نظیر هارون است برای موسی، لذا نام پسر هارون را برای این پسر برگزین. » جبرئیل پس از نزول به زمین و تهنیت به رسول خدا به آن حضرت گفت: «خدای سبحان تو را مأمور کرده که این کودک را همنام پسر هارون قرار دهی. » پیغمبر خدا فرمود: «نام پسر هارون چه بود؟ » گفت شبر. فرمود: «زبان من عربی است. » گفت: «پس نام او را حسن بگذار. » ..
باب۱۱ مجلد ۴۳ بحارالانوار حدیث۳
حدیث دوم :از صفوان بن سلیمان روایت میکند که گفت: «فاطمه اطهر به رسول خدا گفت که این حسنین فرزندان تو هستند، یک چیزی به آنها عطا بفرما! پیغمبر خدا فرمود: «من هیبت و حلم خود را به حسن و بخشش و رحمت خود را به حسین عطا کردم. »
باب ۱۲ مجلد ۴۳ بحارالانوار حدیث۱۲
حدیث سوم : خرائج و جرائح: روایت شده است که حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام در رحبه بود. مردی برخاست و به آن حضرت گفت: «من یکی از رعیتها و اهالی شهرهای تو هستم. » حضرت امیر فرمود: «تو از رعیتها و اهالی شهرهای ما نیستی. بلکه پادشاه روم کسی فرستاده تا برخی مسائل را از معاویه بپرسد و چون معاویه از جواب آنها عاجز مانده، لذا تو را برای گرفتن پاسخ آن مسائل نزد من فرستاده است» آن مرد گفت: «راست گفتی یا امیرالمؤمنین! معاویه مرا مخفیانه نزد تو فرستاد، ولی تو از این موضوع آگاه شدی، در صورتی که غیر از خدای علیم کسی از این راز آگاه نبود. » حضرت امیر فرمود: «پرسشت را از هر یک از این دو فرزندم که میخواهی بپرس. »
مرد گفت که از حسن میپرسم. اما امام حسن رو به وی کرد و فرمود: «تو آمده ای بپرسی که: بین حق و باطل چقدر است؛ بین آسمان و زمین چقدر است؛ بین مشرق و مغرب چقدر است؛ قوس و قزح چیست؛ مؤنث (مرد شبیه به زن) چیست؛ آن ده چیز که هر کدام از دیگری شدیدتر است چیست. » مرد پاسخ داد آری. امام حسن علیه السّلام فرمود: «بین حق و باطل به اندازه چهار انگشت است. زیرا آنچه را که به چشم خود میبینی، حق و گاهی آنچه را که به گوش خود میشنوی، باطل است. فاصله بین آسمان و زمین، نفرین شخص مظلوم است و آنچه که چشم ببیند. فاصله بین مشرق و مغرب یک روز راه است برای آفتاب. قزح نام شیطان است و منظور از قوس، همین قوس خدایی است که علامت فراوانی نعمت و امان از غرق شدن از برای اهل زمین است. مؤنث آن است که معلوم نشود مرد است یا زن. باید در نظر داشت که اگر محتلم شود مرد است و اگر حیض شود یا پستان هایش ظاهر شوند زن است، اگر از این طریق معلوم نشد باید به وی گفته شود که بول کند، اگر ادرار او جستن کند و به دیوار برسد مرد است. ولی اگر بول او نظیر شتر به طرف پاهایش برگردد، زن خواهد بود.
اما آن ده چیزی که بعضی از آنها از دیگری شدیدتر است: شدیدترین چیزی که خدا آفریده سنگ است. شدیدتر و سفت تر از سنگ، آهن است که سنگ به وسیله آن قطع میشود. شدیدتر از آهن، آتش است که آهن را ذوب میکند. سخت تر از آتش، آب است و شدیدتر از آب، ابر است. سخت تر از ابر، باد است که ابر را حمل و نقل یا پراکنده میکند. شدیدتر و قوی تر از باد، آن ملکی است که باد را برمی گرداند. قوی تر از آن ملک، ملک الموت است که وی را میمیراند. قوی تر از ملک الموت، خود موت است که وی را میمیراند و شدید و قوی تر از موت، امر الهی است که موت را دفع میگرداند. »
باب ۱۵ مجلد ۴۳ بحارالانوار حدیث۵
4.3. برخی از مکارم اخلاق امام حسن مجتبی علیه السلام
امالی صدوق: به نقل از حضرت امام زین العابدین روایت میکند که فرمود: امام حسن مجتبی علیه السّلام در زمان خود عابدترین و زاهدترین و برترین مردم به شمار میرفت. هر گاه قصد بجای آوردن حج میکرد، پیاده میرفت و چه بسا میشد که پای برهنه میرفت. هر گاه به یاد مرگ میافتاد، گریان میشد. هر وقت به یاد قبر میافتاد، اشک میریخت. هر گاه به یاد برانگیخته شدن در محشر میافتاد، گریه میکرد. هر وقت به یاد عبور از صراط میافتاد، میگریست. هر وقت به یاد زمانی میافتاد که برای حساب نزد خدا خواهد رفت، به گونه ای نعره میزد که غش میکرد. هر گاه برای نماز قیام میکرد، اعضای بدنش در مقابل خدا به لرزه میافتاد. هر وقت به یاد بهشت و دوزخ میافتاد، مثل شخص مار گزیده مضطرب میگردید، آنگاه از خدا تقاضای بهشت و از جهنم طلب بیزاری میکرد. امام حسن علیه السّلام هر گاه به آیه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» میرسید، میفرمود: «لبیک! اللهم لبیک! » حضرت امام حسن در هر حال مشغول ذکر و یاد خدا بود. آن حضرت از همه مردم راستگوتر و فصیح تر بود.
یک روز به معاویه گفته شد کاش به امام حسن میگفتی بر فراز منبر برود و سخنرانی کند تا مردم دریابند که وی ناقص است. معاویه به آن حضرت گفت: «بالای منبر برو و ما را موعظه کن! » امام حسن برخاست، بر فراز منبر رفت و پس از آنکه حمد و ثنای خدای را بجای آورد فرمود: «ایها الناس! هر کس که مرا میشناسد که میشناسد و هر کسی که مرا نمی شناسد، من حسن بن علی بن ابی طالب علیه السّلام هستم؛ من پسر بزرگ ترین زنان عالم یعنی فاطمه دختر پیامبر اسلام صلی اللَّه علیه و آله و سلم هستم؛ من پسر بهترین خلق خدایم؛ من پسر رسول خدا هستم؛ من فرزند صاحب فضائل و مناقبم؛ من پسر صاحب معجزات و دلائل هستم؛ من فرزند امیرالمؤمنین هستم؛ من آن کسی هستم که حقم از دست رفته؛ من و برادرم حسین دو بزرگ جوانان اهل بهشتیم؛ من پسر رکن و مقام، فرزند مکه و منی، پسر مشعر و عرفات هستم. »
معاویه به آن حضرت گفت: «این مطلب را رها کن! درباره اوصاف خرمای تازه صحبت کن! » امام حسن مجتبی علیه السّلام فرمود: «باد خرما را باردار میکند، گرما آن را میپزد و هوای خنک آن را نیکو میکند. » آنگاه آن بزرگوار به سخنان خویش ادامه داد و فرمود: «من پسر پیشوای خلق خدایم، من پسر محمّد مصطفایم. » معاویه به هراس افتاد که اگر آن حضرت بیش از آن سخنرانی کند، موجب فتنه و آشوب شود، لذا گفت: «یا ابا محمّد! فرود آی! همین مقدار کافی است. »
باب۱۶ مجلد۴۳ بحارالانوار حدیث۱
4.4. امام حسن مجتبی علیه السلام در حضور پیامبر صلی الله علیه وآله و برخی از اصحاب از غیب خبر میدهند
از حذیفة بن یمان نقل میکند که گفت: «در آن ایامی که پیغمبر معظم اسلام صلی اللَّه علیه و آله در کوه حرا یا کوه دیگری بود و ابوبکر، عمر، عثمان، علی، و گروهی از انصار با آن حضرت بودند، انس هم حاضر بود و حذیفه هم گفتگو میکرد. ناگاه امام حسن مجتبی علیه السّلام با حالتی آرام و با وقار وارد شد. پیامبر عالیقدر اسلام صلی اللَّه علیه و آله نگاهی به امام حسن کرد و فرمود: «این جبرئیل است که حسن را راهنمایی میکند. این میکائیل است که وی را نگاهداری میکند. این حسن فرزند و نفس پاک و یکی از اضلاع من است؛ این حسن سبط و نور چشم من است. پدرم به فدای این حسن باد! » سپس پیغمبر خدا برخاست و ما هم برخاستیم. آن حضرت به حسن علیه السّلام فرمود: «تو میوه (قلب) و حبیب و روحیه قلب من هستی! »
آنگاه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله دست امام حسن را گرفت و به راه افتاد. ما نیز با آن حضرت به راه افتادیم تا آن بزرگوار نشست و ما نیز در اطراف وی نشستیم. میدیدیم که پیامبر خدا چشم از امام حسن برنمی داشت. سپس فرمود: «این حسن بعد از من راهنمای مسلمین و هدایت شده خواهد بود؛ این حسن هدیه پروردگار عالم است به من؛ این حسن از من خبر میدهد؛ آثار و دین مرا به مردم معرفی میکند؛ سنت مرا زنده میکند؛ با رفتار خود متصدی امور من خواهد شد و خدا به وی نظر رحمت میافکند. خدا رحمت کند کسی را که این مقام او را به رسمیت بشناسد و به خاطر من به او خوبی و احترام کند. » هنوز سخن پیغمبر معظم اسلام تمام نشده بود که ناگاه یک اعرابی در حالی که عصای خود را به زمین میکشید به طرف ما آمد. وقتی چشم پیامبر اعظم اسلام به آن اعرابی افتاد فرمود: «این مرد که نزد شما میآید، اکنون سخن خشنی به شما میگوید که بدنتان از شنیدنش به لرزه میافتد. وی راجع به اموری از شما خواهد پرسید و در سخن گفتن خشونت خاصی به خرج میدهد. »
هنگامی که آن اعرابی وارد شد، بدون اینکه سلام کند گفت: «کدام یک از شما محمّد است؟ » ما گفتیم: «منظور تو چیست؟ » اما رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم به ما فرمود که آرام باشیم. آنگاه آن اعرابی گفت: «یا محمّد! من قبلا بغض تو را در دل داشتم، اکنون که تو را دیدم بغضم نسبت به تو بیشتر شد. » راوی
می گوید پیغمبر خدا لبخندی زد، ولی ما از این جسارت اعرابی خشمناک شدیم و تصمیم خطرناکی درباره وی گرفتیم. اما پیامبر اعظم به ما فرمود: «ساکت باشید! » مرد اعرابی گفت: «یا محمّد! تو گمان میکنی که پیغمبری، در صورتی که دروغ به انبیا میبندی و هیچ دلیل و برهانی نداری. » رسول اعظم فرمود: «تو از کجا میدانی؟ » اعرابی گفت: «اگر دلیل و برهانی داری بیاور! » پیامبر خدا فرمود: «آیا دوست داری یکی از اعضای من به تو خبر دهد که برای تو دلیل محکم تری باشد؟ » گفت: «مگر عضو انسان هم سخن میگوید؟ » فرمود آری.
پیغمبر خدا صلی اللَّه علیه و آله به امام حسن فرمود: «برخیز! » اعرابی به دیده حقارت نگاهی به امام حسن انداخت و گفت: «پیغمبر خودش بر نمی خیزد، یک کودکی را بلند میکند تا با من مکالمه کند. » رسول خدا فرمود: «امام حسن جواب تو را خواهد گفت. » امام حسن بر آن اعرابی سبقت گرفت و فرمود: «آرام باش! » آنگاه این اشعار را سرود:
تو از شخص کودن و فرزند کودن پرسش نکردی، بلکه از شخص دانشمندی جویا شدی و تو جاهل و نادانی
اگر تو جاهل و نادانی، شفای نادانی نزد من است مادامی که شخص پرسنده بپرسد تو از دریای علمی پرسش میکنی که دلوها نمی توانند آن را تقسیم کنند، این علم و دانش یک ارثی است که رسول خدا به یادگار گذاشته است
گرچه تو زبان درازی کردی، از حد خود تجاوز کردی و درباره خود خدعه کردی، ولی در عین حال با خواست خدای علیم با ایمان کامل خواهی بازگشت
اعرابی لبخندی زد و گفت: «برو ببینم! » امام حسن علیه السّلام فرمود: «آری، شما با قوم خود اجتماع کردید و از روی جهل و نادانی که داشتید، مذاکراتی کردید و پنداشتید که محمّد صلی اللَّه علیه و آله بلاعقب و بدون فرزند است، و مردمان عرب همگی بغض وی را دارند. کسی نیست که خون محمّد را طلب نکند. تو گمان کردی که قاتل حضرت محمّد خواهی بود و پول خون آن حضرت را قبیله ات خواهند داد. این نفس توست که تو را به این عمل وادار کرده. تو عصای خود را در دست گرفته ای که پیغمبر با عظمت اسلام را به قتل برسانی. ولی این کار برای تو دشوار شد، و چشمت این بینایی را نداشت، و جز این موضوع را نپذیرفتی. تو اکنون به این علت نزد ما آمده ای که مبادا این راز فاش شود. ولی با این همه به طرف خیر آمده ای. »
آنگاه امام حسن افزود: «من اکنون تو را از ماجرای این سفری که آمده ای آگاه میکنم. تو در هوای روشن از خانه خارج شدی، اما به ناگاه باد بسیار شدیدی وزید، تاریکی آسمان را فرا گرفت، ابرهای فشرده آسمان را پوشاندند. آنگاه تو نظیر اسبی شدی که اگر جلو برود گردنش زده میشود و اگر برگردد پی خواهد شد. صدای پای هیچ کس را نمی شنیدی، هیچ صدای زنگی نمی شنیدی، ابرها تو را احاطه کرده بودند و ستارگان از تو روی پوشانده بودند. هر چه میکردی نمی توانستی راه را از روی ستاره ای که طلوع کرده باشد یا دانشی که راهنما باشد پیدا کنی. هر گاه مقداری از راه را طی میکردی، میدیدی باز هم در بیابانی بی پایان هستی. هر چه بر خود اجحاف میکردی و بر فراز تپه و بلندی میرفتی، میدیدی راه خود را دور کرده ای. بادهای شدید میخواستند تو را از پای در آورند. دچار باد صرصر و برق جهنده شده بودی. تپههای آن بیابان تو را دچار وحشت و سنگریزه هایش تو را خسته کرده بودند. وقتی به خود آمدی دیدی که نزد ما آمده ای و چشمت به جمال ما روشن شد، قلبت باز گردید و آه و ناله ات بر طرف شد. »
اعرابی گفت: «ای پسر! این مطلب را از کجا میدانی؟ تو زنگ قلب مرا زدودی! گویی که در کنار من بوده ای! هیچ موضوعی از من نزد تو مخفی نیست! انگار علم غیب داری؟ » سپس آن اعرابی پرسید: «اسلام چیست؟ » امام حسن فرمود: «اللَّه اکبر! اشهد ان لا اله الا اللَّه وحده لا شریک له و ان محمدا عبده و رسوله. » آن اعرابی اسلام آورد و به مسلمان ثابت قدمی تبدیل شد. آنگاه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم قسمتی از قرآن را به وی تعلیم داد. اعرابی گفت: «یا رسول اللَّه! اجازه میدهی نزد قبیلهام بازگردم و آنها را از این ماجرا آگاه کنم؟ » پیامبر خدا به او اجازه داد. اعرابی رفت و با گروهی از قبیله خویشتن گفتگو کرد و همه آنها به دین اسلام مشرف شدند. پس از این جریان هر گاه نظر مردم به امام حسن میافتاد میگفتند: «به امام حسن مقامی داده شده که به هیچ کس دیگر داده نشده است. »
باب۱۶ مجلد۴۳ بحارالانوار حدیث۵
4.5. شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
شخصی روایت میکند: من به حضور امام حسن علیه السّلام مشرف شدم و گفتم: تو ما را ذلیل کردی و ما شیعیان را غلام آنها قرار دادی، هیچ مردی با تو باقی نمانده است. فرمود: برای چه؟ گفتم: برای اینکه امر خلافت را به این مرد ستمکار تسلیم نمودی. فرمود: به خدا قسم من این امر را به او واگذار نکردم مگر آن هنگام که یار و یاوری نداشتم.
اگر من یاوری داشتم، شب و روز با معاویه میجنگیدم تا اینکه خدا بین من و او حکم فرماید. ولی من اهل کوفه را شناخته و آنان را امتحان نموده ام، آنچه فاسد باشد برای من صلاحیت ندارد. ایشان نه در لفظ و نه در عمل وفادار نیستند، آنان متفاوتند (دو رویند)، زیرا به ما میگویند: قلبهای ما با شما است، در حالی که شمشیرهای آنان بر علیه ما شهرت یافته اند.
در همین زمان که امام با من سخن میگفت، ناگاه خون بالا آورد و طشتی را طلب کرد که قبلا از خون دهانش پر شده بود. من گفتم: یا ابن رسول اللّه! این خونها چیست؟ من تو را در حال درد کشیدن میبینم. فرمود: آری، معاویه ستمکار شخصی را تحریک نموده و مرا مسموم کرده است، همان طور که میبینی جگرم قطعه قطعه خارج میشود. گفتم: پس چرا معالجه نمی کنی؟ فرمود: دو مرتبه مرا مسموم نموده و این مرتبه سوم است که دوایی برایش پیدا نمی کنم.
به من اطلاع داده شد که معاویه برای پادشاه روم نوشته و تقاضا کرده بود: مقداری زهر کشنده که آشامیدنی باشد برای وی بفرستد. پادشاه روم در جوابش نوشت: دین و مذهب ما جایز نمی داند که برای کشتن کسی که سر جنگ با ما ندارد تو را یاری کنیم. معاویه دوباره نوشت: این مرد پسر همان مردی است که در تهامه شورش کرده بود، وی شورش کرده و سلطنت پدرش را درخواست میکند. من قصد دارم که شخصی را تحریک کنم تا این زهر آشامیدنی را به خورد او دهد و بدین وسیله مردم و شهرها را از دست او راحت نمایم. آنگاه معاویه هدیههایی برای پادشاه روم فرستاد. پادشاه روم یک شربت زهر آشامیدنی را برای معاویه فرستاد که من به خاطر دسیسه ای که کرده آن را آشامیدهام و پادشاه برای وی شروطی گذاشته است.
- روایت شده: معاویه زهر را برای جعده دختر اشعث که زن امام حسن بود فرستاد و به وی گفت: اگر امام حسن را مسموم کنی من پس از وی تو را به عقد یزید در میآورم. هنگامی که جعده امام حسن را مسموم و شهید کرد، نزد معاویه آمد و گفت: اکنون مرا به عقد یزید در بیاور. معاویه به او گفت: برو؛ زنی که برای امام حسن صلاحیت نداشته باشد، برای یزید هم صلاحیت نخواهد داشت - ۱. احتجاج: ۱۴۹ -.
باب۲۲ مجلد۴۴ بحارالانوار حدیث۱۴
5. امام حسین علیه السلام
5.1. از جمله معجزات امام حسین علیه السلام : زنده کردن مردگان
از یحیی بنام طویل روایت میکند که گفت: ما نزد امام حسین علیه السّلام بودیم که جوانی به حضور آن حضرت مشرف شد و شروع به گریه کرد، امام حسین به او فرمود: برای چه گریه میکنی؟ گفت: مادرم همین الآن بدون اینکه وصیت کند از دنیا رفت. مادرم اموال فراوانی دارد، به من دستور داده در آنها تصرف نکنم، حتی به شما هم خبری ندهم.
امام حسین فرمود: برخیزید تا نزد آن زن برویم. ما با آن بزرگوار حرکت کردیم تا درب آن خانه ای رفتیم که جنازه آن زن در آن جا بود.
امام حسین علیه السّلام توجهی به آن خانه فرمود و دعا کرد که خدا آن زن را زنده کند تا هر وصیتی که دوست دارد بکند. ناگاه آن زن برخاست و نشست و شهادت به یگانگی خدا داد. آنگاه متوجه امام حسین شد و گفت: ای مولای من! داخل خانه شو و هر دستوری که داری به من بده. امام حسین پس از اینکه داخل خانه شد و روی مخده نشست به آن زن فرمود: خدا تو را رحمت کند، وصیت کن. گفت: یا ابن رسول اللّه! من فلان مقدار اموال در فلان جا دارم. یک سوم آن را در اختیار تو میگذارم که به دوستان خود عطا کنی. دو سوم اموالم را به همین پسرم میدهم، اگر تو او را از دوستان خود بدانی، ولی اگر از مخالفین تو باشد آن دو ثلث را هم تو تصرف کن، زیرا مخالفین حقی به اموال مؤمنین ندارند. سپس از امام تقاضا کرد بر بدنش نماز بخواند و متصدی امور او شود. آنگاه آن زن مرد، همان طور که قبلاً مرده بود.
باب ۲۵ مجلد۴۴ بحار الانوار حدیث ۳
6. زیارت امام حسین علیه السلام
6.1. زیارت امام حسین علیه السلام بر هر مومنی واجب است
حدیث اول :ابا جعفر امام باقر علیه السلام: پیروان ما را به زیارت قبر حسین بن علی علیه السلام امر کنید که حضور در بارگاه او بر هر مومنی که به امامت حسین علیه السلام از سوی خداوند عز و جل اقرار دارد، واجب است. -. کامل الزیارات: ۱۲۱ -
باب۱ مجلد۹۸ بحارالانوار حدیث۸
حدیث دوم: ام سعیده احمسیه از ابو عبدالله علیه السلام روایت کرد که ایشان به وی فرمود: ایام سعیده، آیا مزار حسین علیه السلام را زیارت میکنی؟ گوید: گفتم آری. ایشان فرمود: ایام سعیده، به زیارت او برو که زیارت حسین بر هر زن و مردی واجب است. -. کامل الزیارات: ۱۲۲
باب۱ مجلد۹۸ بحارالانوار حدیث ۹
حدیث سوم : امام صادق علیه السلام: اگر کسی از شما در طول عمر خود به حج برود و به زیارت حسین بن علی علیه السلام نرود، حقی از حقوق رسول خدا صلی الله علیه و آله را نادیده گرفته است، چرا که حق حسین از سوی خداوند فریضه گشته و بر هر مسلمانی واجب است. -. کامل الزیارات: ۱۲۲ -
باب۱ مجلد۹۸ بحارالانوار حدیث۱۰
6.2. تاکید بر زیارت پیاپی امام حسین علیه السلام
ابا جعفر امام باقر علیه السلام میفرمود: هر که خواهد به یقین بداند که از اهل بهشت است، محبت ما را به قلبش عرضه کند، پس اگر آن را پذیرفت، مومن است و هر که محبت ما را در دل دارد، باید که به زیارت مزار حسین علیه السلام نیز مشتاق باشد و هر که پیاپی به زیارت حسین علیه السلام رود، او را از محبان اهل بیت میشناسیم و او اهل بهشت خواهد بود. و هر که پیاپی به زیارت حسین علیه السلام نرود، ایمانش ناقص است. -. کامل الزیارات: ۱۹۳ -
باب۱ مجلد۹۸ بحارالانوار حدیث۱۶
6.3. فاصله زمانی زیارتهای امام حسین علیه السلام نباید بیش از سه سال باشد
شیخ مفید با حذف اسناد به علی بن میمون روایت کرده است که امام صادق علیه السلام به من فرمود: ای علی! به من خبر رسیده که گروهی از شیعیان ما یکی دو سال میشود که به زیارت امام حسین علیه السلام نرفته اند. عرض کردم: من عده بسیاری را با این صفت میشناسم. حضرت فرمود: آگاه باش که به خدا سوگند بهره خود را حقیقتاً از دست داده اند و از ثواب خدا به دور افتاده اند. عرض کردم: فدایت گردم، هر چند وقت باید به زیارت حضرت برویم؟ فرمود: اگر میتوانی هر ماه او را زیارت کنی این کار را بکن، سپس تمام حدیث را ذکر کرد.
از صفوان جمال نیز روایت شده است: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: ترک زیارت امام حسین علیه السلام تا چه مدت جایز است؟ فرمود: بیشتر از یک ماه مجاز نیست.
نیز از صفوان روایت شده که در راه مدینه به مکه از امام صادق علیه السلام سؤال کردم: ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله! چه شده است که تو را گرفته و اندوهگین و دل شکسته میبینم؟ فرمود: اگر تو هم آنچه را من میشنوم میشنیدی، از سؤال کردن از من باز میماندی، عرض کردم: مگر چه میشنوید؟ فرمود: تضرع فرشتگان به درگاه خدا برای عذاب کردن قاتلان امام علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام و نوحه سرایی و شدت حزن جنیان بر آن ها. پس خوردن و نوشیدن و خواب بر چه کسی میتواند گوارا باشد؟
عرض کردم: ترک زیارت امام حسین علیه السلام تا چه مدت جایز است؟ حضرت فرمود: اما کسی که نزدیک است باید حداقل هر ماه و کسی که دور است، باید از هر سه سال یک بار به زیارت حضرت بشتابد و نباید از سه سال بیشتر شود که نافرمانی رسول خدا صلی الله علیه و آله را کرده و قطع رحم کرده است، مگر این که دلیلی داشته باشد. اگر زائر امام حسین علیه السلام بداند که با زیارتش تا چه اندازه دل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیر المؤمنین علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیه و امامان شهید را شاد میکند و با دعایی که در حق او میکنند چه تحولی در درون او ایجاد میشود و چه پاداشی در این دنیا و در آخرت برای او ملحوظ میگردد و در پیشگاه خداوند ذخیره میشود، حقیقتاً دوست میداشت که تمام عمر خویش را در بارگاه امام حسین علیه السلام بگذراند و چون قصد خروج از آن بارگاه را کند قدم بر چیزی نمی گذارد مگر این که برای او دعا کند. و وقتی خورشید بر او بتابد، گناهان او را ببلعد، آنچنان که آتش هیزم را میبلعد و خورشید چیزی از گناهان او باقی نمی گذارد و به درجاتی نائل میگردد که تنها شهدایی که در راه خدا در خون غلطیده اند بدان نائل شوند و فرشته ای برای او موکل میشود که جایگزین او شود و برای او طلب استغفار کند تا این که دوباره برای زیارت بازگردد یا سه سال بگذرد یا بمیرد. و حدیث را به صورت مفصل ذکر کرده است.
باب۱ مجلد۹۴ بحارالانوار حدیث۳
6.4. تارک زیارت امام حسین علیه السلام
کامل الزیارات: امام صادق علیه السلام: در حدیثی طولانی، حلبی خطاب به امام گوید: فدایت گردم، درباره آنکه قادر به زیارت حسین علیه السلام است و تارک زیارت وی میگردد، چه میفرمایید؟ فرمود: به راستی که وی لطف و احسان به رسول خدا صلی الله علیه و آله و احسان و اطاعت ما را ترک گفته و امری که به نفع خود اوست را کوچک شمرده و هر که وی را زیارت کند، خداوند پشتیبان و برآورنده حاجات اوست و او را در مهمترین امور دنیوی اش بسنده باشد و به راستی که در روزی را بر آن بنده میگشاید و آنچه که هزینه کرده را دراموال او باقی نگاه میدارد و گناهان پنجاه سالش را میبخشد و چون به نزد اهلش بازگردد، هیچ بار گناه و خطاکاری بر او نیست مگر آنکه از صفحه اعمالش پاک گشته باشد و اگر در سفرش درگذرد، فرشتگان بر وی نازل گشته و او را غسل میدهند و دری به سوی بهشت بر وی گشوده میشود و روح وی بدان وارد شود تا آنکه رستاخیز یابد و اگر سالم بماند، دری بر وی گشوده میشود که از آن بر وی روزی فرود آید و در برابر هر درهمی که هزینه کرده، ده هزار درهم پاداش مییابد که برای وی ذخیره میگردد و چون در روز قیامت محشور گردد، به او خواهند گفت که در برابر هر درهم، ده هزار درهم کسب کرده و خداوند آن را به این روز موکول نمود و ارزش آن را برای تو نزد خود انباشت. -. کامل الزیارات: ۱۲۷
باب۱ مجلد۹۸ بحارالانوار حدیث۵
6.5. زیارت حضرت در زمان متوکل لعنت الله علیه
امالی شیخ طوسی: قاسم بن احمد کوفی که از تاریخ و جنگهای مردم با اطلاع بود میگوید: به متوکل بن معتصم خبر رسید که اهل شهرها برای زیارت امام حسین علیه السّلام در نینوا جمع میشوند و خلق کثیری به سوی قبر حسین علیه السّلام میروند. متوکل یکی از افسران خود را با گروه کثیری از لشکر فرستاد تا قبر حسین علیه السّلام را نبش و خراب کنند و مانع از زیارت و اجتماع کردن مردم نزد قبر امام حسین علیه السّلام شوند. آن افسر متوجه کربلا شد و مأموریت خود را انجام داد. این موضوع در سنه ۲۳۷ قمری انجام گرفت. اهل بادیه بر او شورش و در اطراف وی اجتماع کردند و گفتند: اگر ما تا آخرین نفر کشته شویم و کسی که از ما باقی بماند، از زیارت قبر حسین علیه السّلام خودداری نخواهد کرد. آن مردم معجزات و دلایلی از قبر حسین علیه السّلام دیده بودند که این استقامت را داشتند. آن افسر جریان را برای متوکل نوشت. متوکل در جوابش نوشت که دست از آن مردم بردارد و متوجه کوفه شود و این طور وانمود کند که به منظور اصلاح و اوضاع اهل کوفه به آنجا میرود و سپس از کوفه به مصر برگردد.
جریان قبر و زوار امام حسین به همین نحو بود تا سنه ۲۴۷ قمری فرارسید. بار دیگر به متوکل خبر رسید که اهل بادیه و کوفه به زیارت قبر مقدس امام حسین علیه السّلام میروند و جمعیت آنان زیاد شده و این موضوع برای آنان بازار بزرگی گردیده است. متوکل برای دومین بار افسری را با لشکر فراوانی به سوی کربلا اعزام نمود و دستور داد تا منادی ندا کند که هر کس که قبر حسین علیه السّلام را زیارت نماید، ذمه خلیفه از او بری خواهد بود. سپس قبر حسین علیه السّلام را خراب کرد، آن را کشت و زرع نمود و مردم را از زیارت آن محروم کرد. متوکل آل ابی طالب و شیعیان را تحت تعقیب قرار داد و شهید کرد، ولی به کلیه آن جنایاتی که در نظر داشت نائل نگردید.
باب ۵۰ مجلد ۴۵ بحارالانوار حدیث۵
6.6. نجات از هول قیامت و رفتن به بهشت از جمله ثوابهای زیارت حضرت
کامل الزیارت: حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود: روزی رسول خدا نزد ما آمد، در آن هنگامام ایمن مقداری شیر و کره و خرما برای ما فرستاده بود. ما از آن شیر و کره و خرما به آن حضرت تعارف کردیم. وقتی آن بزرگوار مقداری از آنها را خورد برخاست و در کنج خانه چند رکعتی نماز خواند. وقتی به سجده آخر رسید به شدت گریان شد. هیچ کدام از ما به خاطر رعایت احترام و عظمت ایشان جرات نکردیم از علت گریه اش سؤال کنیم. امام حسین علیه السّلام در کنار آن حضرت ایستاد و گفت: پدر جان، وقتی نزد ما آمدی به قدری خوشحال شدیم که از هیچ موضوعی این قدر خوشحال نمی شدیم، سپس گریان شدی و ما را غمگین نمودی، برای چه گریان شدی؟ فرمود: ای پسر عزیزم! جبرئیل علیه السّلام نزد من آمد و گفت: شما همه شهید خواهید شد و قبور شما پراکنده خواهد بود. امام حسین علیه السّلام گفت: پدرجان، کسی که قبور پراکنده ما را زیارت کند چه ثوابی خواهد داشت؟ فرمود: پسرجان! آنان گروهی از امت من هستند که شما را زیارت میکنند. ثواب ایشان این است که باید از خدا خیر و برکت بخواهند و بر من واجب میشود که روز قیامت نزد آنان بیایم و آنان را از هول و ترسی که به خاطر گناهان خود از قیامت دارند نجات دهم و خدای رؤف ایشان را در بهشت جای خواهد داد - ۱. کامل الزیارات: ۵۸ -.
باب۳۰ مجلد۴۴ بحارالانوار حدیث ۲۰
https://islamiccourse.net/
6.7. درخواست هر خیری از خدا، برای زوار امام حسین علیه السلام توسط حضرت زهرا سلام الله علیها
امام صادق علیه السّلام فرمود: هر گاه امام حسین علیه السّلام را زیارت میکنید، زبان خود را جز از گفتن خیر نگاه دارید، زیرا ملائکه شبانه روزی که حافظ مردم و موجودات هستند، نزد آن ملائکه ای که در حائر امام حسین علیه السّلام میباشند میآیند و با آنان مصافحه میکنند، ولی ایشان از شدت گریه جوابشان را نمی گویند. آنان تا زوال آفتاب و روشن شدن طلوع فجر در انتظار تکلم ایشان میمانند. سپس راجع به موضوعی از امر آسمان جویا میشوند. آنان مابین زوال آفتاب و طلوع فجر سخن نمی گویند و از گریه و دعا خسته نمی شوند و در آن دو وقت از یاران خود روگردان نخواهند شد. زیرا هر وقت شما سخن بگویید، متوجه شما هستند. گفتم: فدایت شوم! چه چیزی است که درباره آن از ایشان جویا میشوند، کدام یک از آنان از دیگری پرسش میکنند، آیا آن ملائکه ای که حافظ بر موجودات هستند سؤال مینمایند یا آنهایی که موکل به حائر امام حسین علیه السّلام میباشند؟ فرمود: ملائکه حائر حسین علیه السّلام از آنان پرسش میکنند، زیرا ملائکه حائر از حائر دور نمی شوند، ولی ملائکه ای که حافظ بر موجودات هستند نزول و صعود مینمایند. گفتم: چه موضوعی را از آنان جویا میشوند؟ فرمود: هر گاه آنان عروج میکنند، به اسماعیل که ملک هوا است بر میخورند و چه بسا میشود که پیامبر خدا، فاطمه، حسن، حسین علیهم السّلام، و امامانی را که گذشته اند، نزد اسماعیل میبینند. سپس آن بزرگواران از ملائکه راجع به موضوعاتی و از افرادی که از شما به زیارت امام حسین علیه السّلام حاضر شده اید جویا میشوند و میفرمایند: آنان را به دعای خود بشارت دهید! ملائکه حافظین میگویند: چگونه ما به ایشان بشارت دهیم، در صورتی که آنان سخن ما را نمی شنوند؟ میفرمایند: برای ایشان برکت بخواهید و دعای خیر کنید. این بشارتی است که از طرف ما برای ایشان است. هنگامی که آنان بر میگردند، زوار امام حسین علیه السّلام را به وسیله بالهای خود محفوظ میدارند تا مکان شما را احساس نمایند و ما آنان را به خدایی میسپاریم که امانتهای او ضایع نمی شوند.
اگر مردم بدانند چه خیری در زیارت امام حسین علیه السّلام میباشد، با شمشیر برای زیارت حسین علیه السّلام با یکدیگر قتال میکنند و اموال خود را برای تشرف به زیارت امام حسین علیه السّلام میفروشند.
فاطمه علیها السّلام در حالی به زائران امام حسین علیه السّلام نظر میکند که تعداد هزار پیغمبر، هزار صدّیق، هزار شهید و هزار هزار ملائکه کروبیّین با آن بانو هستند و او را در گریه کردن یاری مینمایند. فاطمه زهرا ناله و فریادی میزند که کلیه ملائکه آسمانها به علت ناله آن بانو گریان میشوند. حضرت زهرا آرام نمی شود، تا این که پیامبر خدا میآید و به وی میفرماید: ای دخترم! تو کلیه ملائکه آسمانها را گریان نمودی و آنان را از تقدیس و تسبیح خدا بازداشتی. آرام باش تا آنان مشغول تقدیس و تسبیح باشند، زیرا خدا امر خود را اجرا خواهد کرد. فاطمه به آن افرادی که از شما برای زیارت امام حسین علیه السّلام حاضر شده اند نظر رحمت میکند و هر خیری را از خدا برای آنان میخواهد. مبادا شما از زیارت قبر حسین علیه السّلام کناره گیری کنید، زیرا زیارت امام حسین علیه السّلام به قدری خیر دارد که قابل شماره نیستند.
باب۴۱ مجلد۴۵ بحارالانوار حدیث۱۷
6.8. اگر زائرامام حسین علیه السلام بداند که چه پاداشی دارد، خوشحالی وی از گریه اش بیشتر خواهد شد
امالی شیخ طوسی: حضرت صادق علیه السّلام فرمود: امام حسین نزد پروردگار است و به لشکرگاه و مقبره خود و شهیدانی که نزدیک آن حضرت مدفونند و زوار خویش نظر رحمت میکند. امام حسین علیه السّلام نام زوار و نام پدران آنان و مقام و منزلتی که نزد خدا دارند را از شما که نام فرزند خود را میدانید بهتر میشناسد و بهتر میداند. آن بزرگوار هر کسی را که برایش گریه کند میبیند و برایش طلب مغفرت مینماید و از پدران خود تقاضا میکند که برای زوارش طلب آمرزش نمایند. امام حسین میفرماید: اگر زائر من بداند که خدا چه پاداشی برایش مهیا نموده است، خوشحالی وی از گریه و زاری او بیشتر خواهد شد، هنگامی که زائر آن حضرت از زیارت برمی گردد هیچ گناهی نخواهد داشت - ۱. امالی شیخ: ۳۴ -.
باب۳۴ مجلد۴۴ بحارالانوار حدیث۱۳
7. امام سجاد علیه السلام
7.1. برخی معجزات امام سجاد علیه السلام
حدیث اول : بصائر الدرجات: مردی خدمت زین العابدین علیه السلام رسید. آن جناب فرمود: تو کیستی؟ عرض کرد: منجم هستم. فرمود: پس تو خبر از غیب میدهی؟! سپس حضرت نگاهی به او نموده فرمود: میخواهی شخصی را به تو نشان دهم که در همین فاصله آمدن تو به اینجا، از چهارده عالم گذشت که هر کدام سه برابر دنیا بوده، با اینکه در مکان خود نشسته است. عرض کرد: چنین شخصی کیست؟ فرمود: من! اگر مایلی، بگویم چه خورده ای و در خانه خود چه اندوخته ای! -. اختصاص: ۳۱۹، بصائر الدرجات: ۴۰۰
باب ۳ مجلد ۴۶ بحارالانوار حدیث۱۲
حدیث دوم: روزی علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: مرگ ناگهانی سبک باری مؤمن و باعث تاسف کافر است. مؤمن غسل دهنده و حامل جنازه خود را میشناسد؛ اگر در نزد خدا امید ثوابی داشته باشد، به کسانی که جنازه اش را میبرند قسم میدهد عجله کنند. در غیر این صورت قسم میدهد او را آرام تر ببرند. مردی بنام ضمرة بن سمره گفت: اگر آنچه شما میگویید صحیح باشد، از تابوت بیرون میآید و میخندد و میخنداند، امام علیه السلام فرمود: خدایا ضمرة بن سمره به حدیث پیامبر خندید و خنداند، او را مؤاخذه تأسف باری فرما. پس از رفتن او، چیزی نگذشت که غلامش آمد و خبر فوت ضمره را به زین العابدین علیه السلام رساند و گفت: ناگهان ضمره مرد!! خدا در مورد او به شما اجر دهد؛ غلام میگفت من صدای او را در زندگی و پس از مرگ کاملا میشناختم. پس از مرگ میگفت: وای بر ضمرة! هر دست آویزی از دستم رفت! وارد جهنم شدم؛ باید همان جا منزل گیرم و ساکن باشم، زین العابدین علیه السلام فرمود: الله اکبر، این است کیفر کسی که حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله را ریشخند و مسخره کند. -. الخرائج و الجرائح: ۲۲۸ -
باب۳ مجلد ۴۶ بحارالانوار حدیث ۱۴
حدیث سوم: خرایج: روزی زین العابدین علیه السلام به مزرعه ای که داشت رفت؛ ناگهان مشاهده کرد گرگی موی ریخته و خشمگین راه را بر مردم گرفته. گرگ نزدیک آن جناب رسیده و ناله ای کرد، امام فرمود: برو، ان شاء الله انجام میدهم! گرگ رفت. عرض کردند: چه میگفت؟ فرمود: پیش من آمد و گفت: زایمان بر مادهام سخت شده! به داد من و او برس و دعا کن نجات یابد، من پیمان میبندم که خودم و فرزندانم هرگز متعرض آزار شیعیان تو نشویم، من نیز خواسته او را پذیرفتم. -. الخرائج و الجرائح: ۲۲۸ -
باب ۳ مجلد ۴۶ بحارالانوار حدیث۱۵
7.2. رجوع دشمنان امام سجاد علیه السلام به ایشان در حل مسائل که در آنها درمانده میشدند
حدیث اول از کافی: ابان بن تغلب میگوید: وقتی حجاج کعبه را خراب کرد، مردم خاک آن را جمع نموده و بردند. همین که تصمیم به ساختمان گرفتند ماری آشکار گردید و مانع ساختمان مجدد شد. مردم فرار کرده پیش حجاج رفتند. حجاج ترسید از اینکه اجازه ساختمان کعبه به او داده نشود، لذا بر فراز منبر رفت و به مردم گفت: خدا رحمت کند هر کسی را که در خصوص این گرفتاری ما اطلاعی دارد و ما را مطلع گرداند. پیرمردی گفت: اگر اطلاعی باشد، در نزد مردی است که کنار کعبه آمد و مقداری از خاک آن برداشته و رفت. سؤال کرد، آن شخص که بود؟ گفت: علی بن الحسین علیهما السلام. حجاج گفت: صحیح است، او گنجینه اطلاع است. از پی علی بن الحسین علیهما السلام فرستاد. امام آمد و حجاج جریان جلوگیری از ساختمان کعبه را شرح داد. علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: حجاج! تو ساختمانی را که ابراهیم و اسماعیل ساخته بودند ویران کردی و به غارت بردی! گویا خیال کردی میراث توست. به منبر برو و مردم را سوگند ده که آنچه برده اند بازگردانند، حجاج همین کار را کرد. تمام آنچه برده بودند، باز آوردند.
پس از جمع آوری خاک کعبه، امام علیه السلام محل خانه را تعیین نمود و دستور داد زمین را حفر کنند. دیگر مار دیده نشد. زمین را کندند تا به پایههای سابق خانه رسیدند. در این موقع علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: شما دور شوید. مردم کنار رفتند. آنگاه نزدیک آمد و با جامه خود آن محل را پوشانید و اشک ریخت. بعد با دست خویش خاک ریخت، آنگاه کارگران را پیش خواند و فرمود: شروع به ساختن کنید. پس از آنکه پایهها مقداری بالا آمد، امام علیه السلام دستور داد داخل آن را پر از خاک کنند، به دستور امام داخل آن را خاک ریختند. به همین جهت کف خانه خدا بالا رفت و جز با پله و نردبان نمی توان داخل خانه شد. -. کافی ۴: ۲۲۲
باب۸ مجلد۴۶ بحارالانوار حدیث ۱
حدیث دوم : عقد الفرید: پادشاه روم برای عبد الملک نامه ای بدین مضمون نوشت: من گوشت شتری را که پدرت سوار آن شد و از مدینه فرار کرد خورده ام. با سپاهی که بالغ بر هزار هزار هزار نفر است با تو جنگ خواهم کرد. عبد الملک به حجاج بن یوسف نامه نوشت و از او خواست که نامه را بخواند و نامه ای به زین العابدین علیه السلام بنویسد و با همان جملاتی که عبد الملک نوشته، او را تهدید نماید و هر چه آن جناب جواب داد، برایش بنویسد. حجاج همین کار را کرد. زین العابدین علیه السلام در جواب گفت: خداوند لوح محفوظی دارد که در هر روز سیصد مرتبه در آن نگاه میکند و در هر نگاهی، هر که را بخواهد میمیراند، زنده میکند، عزیز مینماید، ذلیل میکند و هر چه اراده کند انجام میدهد؛ من امیدوارم که یکی از آن نگاهها کلک تو را بکند. حجاج همین جواب را برای عبد الملک نوشت. عبد الملک نیز آن را برای پادشاه روم فرستاد. همین که پادشاه روم نامه را خواند گفت: این سخن از خاندان نبوت خارج شده. -. مناقب آل ابی طالب ۳: ۲۹۹ -
باب۸ مجلد۴۶ بحارالانوار حدیث۲۲
7.3. شهادت امام سجاد علیه السلام
حدیث اول : کفعمی در مصباح میگوید: حضرت سجاد علیه السلام در بیست و پنجم محرم از دنیا رفت و در کتاب جدول مینویسد: در روز شنبه بیست و دوم محرم سال نود و پنج از دنیا رفت. هشام بن عبد الملک او را مسموم کرد. در آن زمان ولید بن عبد الملک سلطنت میکرد. -. مصباح کفعمی: ۵۰۹ -
سید بن طاوس در اقبال در صلاة کبیرة خود که در این کتاب آورده مینویسد: و عذاب را بر کسی که او را کشت که همان ولید است مضاعف کن. -. اقبال الاعمال: ۳۴۵ -
و ابن طلحه در فصول مینویسد: گفته شده، کسی که حضرت را مسموم کرد، ولید بن عبد الملک بود. -. الفصول المهمة: ۱۹۴
باب۱۰ مجلد۴۶ بحارالانوار حدیث۱۴ و اقول -
نقل سعید بن مسیب : روزی که علی بن الحسین علیهما السلام از دنیا رفت، تمام مردم از مؤمن صالح و فاسق و فاجر در تشییع جنازه اش شرکت کردند. پیوسته جمعیت تشییع میکردند تا جنازه را بر زمین گذاشتند. با خود گفتم: اگر روزی پیدا شود که مسجد پیغمبر خالی باشد امروز است. فقط یک زن و مرد باقی مانده بودند که آن دو هم برای تشییع خارج شدند. من در مسجد ماندم تا دو رکعت نماز را بخوانم. ناگاه صدای تکبیری از آسمان بلند شد و صدای تکبیری از زمین در جواب آن بلند گردید. باز از آسمان صدای تکبیر برخاست و از زمین جوابش داده شد. من چنان ترسیدم که روی زمین افتادم. در این موقع هر چه در آسمان بود هفت تکبیر گفتند. سپس هر چه در زمین بود هفت تکبیر گفتند. نماز بر جنازه علی ابن الحسین تمام شد. مردم وارد مسجد پیامبر شدند و من نتوانستم دو رکعت نماز را در هنگام خلوت بخوانم و نماز بر جنازه امام را هم نخواندم! گفتم: سعید! اگر من به جای تو بودم نماز بر جنازه زین العابدین علیه السلام را انتخاب میکردم! واقعا زیان بزرگی کردی. اشکهای سعید جاری شده و گفت: من نظری جز خیر نداشتم ولی کاش میتوانستم بر جنازه زین العابدین علیه السلام نماز بخوانم. آن آقا نظیر نداشت. -. رجال کشی: ۷۶ -
باب۱۰ مجلد۴۶ بحارالانوار حدیث۸
8. امام باقر علیه السلام
8.1. شفای چشمان ابی بصیر توسط امام محمد باقر علیه السلام
بصائر الدرجات: مثنی حناط از ابی بصیر نقل کرد که گفت: خدمت حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السلام رفتم و عرض کردم: شما وارث پیغمبرید؟ فرمودند: آری. عرض کردم: پیغمبر صلی الله علیه و آله نیز وارث تمام انبیاء بودند و هر چه آنها میدانستند او نیز میدانستند؟ فرمودند: آری. عرض کردم: شما میتوانید مرده را زنده کنید و کور و پیس را شفا دهید؟ فرمودند: بلی با اجازه خدا. در این موقع به من فرمودند: ابا محمد! نزدیک بیا! نزدیک شدم، دستشان را روی چشمم مالیدند، خورشید و آسمان و زمین و هر چه در خانه بود را دیدم. فرمودند: آیا مایلی همین طور چشمهایت سالم باشد و آنچه مردم دارند داشته باشی و آنچه بر عهده آنهاست نیز روز قیامت بر عهده تو باشد، یا مثل اول کور باشی و بهشت برین به تو ارزانی شود؟ عرض کردم: مایلم همان طور که اول بودم باشم! باز دست بر روی چشمم کشیدند، مثل اول شدم. علی گفت: این جریان را به ابن ابی عمیر گفتم، در پاسخ گفت: گواهی میدهم که این جریان حق است، چنانچه اکنون روز است.
باب۵ مجلد۴۶ بحارالنوار حدیث ۱۳
8.2. برخی از معجزات حضرت باقر علیه السلام
حدیث اول: عبد الله بن عطای مکی میگوید: خیلی مایل به زیارت حضرت باقر علیه السلام شدم، در حالی که در مکه بودم. فقط برای دیدار ایشان به رهسپار مدینه شدم. آن شب گرفتار باران شدید و هوای سردی شدم! همین که به در خانه امام رسیدم، نیمه شب بود. با خود گفتم: در این وقت شب در نمی زنم و همین جا هستم تا صبح شود. در همین فکر بودم که شنیدم فرمود: کنیز! در را برای ابن عطا باز کن که امشب دچار سردی و ناراحتی شده، کنیز آمد و در را باز کرد؛ خدمت ایشان رسیدم. -. بصائر الدرجات ۵: ۷۰ -
باب۵ مجلد ۴۶ بحارالانوار حدیث ۷
حدیث دوم : عبد الرحمن بن کثیر از حضرت صادق نقل کرد که حضرت باقر علیه السلام در بیابانی خیمه زد. امام برای کاری رفت تا به درخت خرمایی رسید. در کنار آن درخت چنان حمد و ستایش خدا را نمود که مانند آن را کسی نشنیده بود. آنگاه فرمود: درخت! از آنچه خداوند در نهاد تو قرار داده، به ما بخوران! در این موقع خرمای زرد و قرمز فرو ریخت!! امام میل کرد. ابو امیه انصاری نیز همراه امام بود و او هم از آن خورد. آنگاه فرمود: این آیت برای ما چون آیتی است که برای مریم بود که شاخه خرما را تکان داد، پس درخت خرمای تازه بر او ریخت. -. بصائر الدرجات ۵:
باب۵ مجلد ۴۶ بحارالانوار حدیث۱۰
حدیث سوم : محمد بن مسلم میگوید: خدمت حضرت باقر علیه السلام بودم که ناگهان دو کبوتر فرود آمدند و شروع کردند به صدا کردن و حضرت باقر علیه السلام جواب آنها را داد! سپس حرکت کردند و بالای دیوار رفتند. در آنجا کبوتر نر ساعتی با ماده به صحبت پرداخت، آنگاه پرواز کردند. من عرض کردم: فدایت شوم! جریان کبوترها چه بود؟ فرمود: ای پسر مسلم! هر چه خدا آفریده از پرنده و چرنده و آنچه دارای روح است، نسبت به ما، از فرزندان آدم مطیع ترند. این کبوتر نر نسبت به ماده خود بدگمان شده بود، هر چه او قسم میخورد که کاری نکرده، او قبول نمی کرد! تا گفت: راضی هستی محمد بن علی علیهما السلام در میان ما حکومت کند؟ هر دو قبول کردند. من به او گفتم که تو در باره کبوتر ماده ستم روا داشته ای! او راست میگوید، کبوتر نر ماده خود را تصدیق کرد. -. بصائر الدرجات ۶: ۹۸ -
باب۵ مجلد ۴۶ بحارالانوار حدیث۱۷
8.3. از دیگر معجزات حضرت باقر علیه السلام
حلبی از حضرت صادق علیه السلام نقل کرد که مردم خدمت پدرم علیه السلام رسیدند. پرسیدند: امتیازات امام چیست؟ فرمود: بسیار بزرگ است. هر وقت خدمت امام رسیدید به او احترام کنید، او را بزرگ بدارید و به آنچه میگوید ایمان داشته باشید. بر او لازم است که شما را هدایت کند. یکی از امتیازات او این است که هر کدام خدمتش برسید، از جلال و هیبتش نمی توانید در چشم او خیره شوید، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز همین طور بود؛ امام هم مثل اوست. پرسید: پس شیعیان خود را میشناسد؟ فرمود: آری، وقتی آنها را ببیند. عرض کردند: ما شیعه تو هستیم؟ فرمود: آری همه شما. عرض کردند: علامت آن چیست؟ میخواهید اسامی خودتان و پدران و قبیله تان را بگویم؟ تقاضا کردند بفرمایید. حضرت به آنها فرمود! گفتند: صحیح است. فرمود: میخواهید بگویم چه میخواستید بپرسید؟ قصد داشتید در مورد سخن خدای تعالی: «کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ -. ابراهیم / ۲۴ - »، {مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است؟ } سؤال کنید. فرمود: به هر یک از شیعیان که بخواهیم، از علم خود میدهیم. آنگاه فرمود: قانع شدید؟ عرض کردند: ما به کمتر از این هم قانع بودیم. -. الخرائج و الجرائح: ۲۲۹ -
باب۵ مجلد۴۶ بحارالانوار حدیث۳۲
9. امام صادق علیه السلام
9.1. برخی از فضائل امام صادق علیه السلام
حدیث اول :امام باقر علیه السلام علنا به امام صادق وصیت کرد و آشکارا او را بامامت منصوب نمود.
امام صادق علیه السلام فرمود: چون هنگام وفات پدرم شد، فرمود پسرم جعفر بتو سفارش میکنم که نسبت باصحاب من خوش رفتار باشی. عرض کردم فدایت شوم به خدا قسم چنان در پیشرفت و تعلیم و تربیت آنها میکوشم که هر کدام از برجسته ترین افراد جامعه شوند و احتیاجی بدانش دیگران نداشته باشند.
باب ۳ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث۲
حدیث دوم :در کتاب روضه آمده است: که سفیان ثوری خدمت حضرت صادق رسید دید رنگ ایشان تغییر کرده است. عرض کرد آقا چه شده است؟ فرمود: من گفته بودم بالای پشت بام نروند. همین که وارد شدم دیدم یکی از کنیزانم که پرستار یکی از بچههای من است، بالای نردبان است و بچه هم با او است، همین که چشمش بمن افتاد لرزه بر اندامش افتاد و متحیر شد، بچه از دستش به زمین افتاد و مرد. من از مردن بچه رنگم تغییر نکرده است، بلکه از ترسی که بر کنیز وارد کردهام این طور شدم، با اینکه دو مرتبه به او فرموده بود ناراحت نشو باکی نداشته باش ترا در راه خدا آزاد کردم.
باب۴ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث۲۶
حدیث سوم : مجالس مفید: سالم بن ابی حفصه گفت: وقتی امام باقر علیه السلام از دنیا رفت باصحاب خود گفتم منتظر من بمانید تا خدمت ابو عبد اللَّه جعفر بن محمّد علیه السّلام رفته و به ایشان تسلیت بگویم. خدمت امام رفتم و تسلیت عرض کردم، سپس گفتم «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» بخدا قسم از دنیا رفت کسی که میگفت پیامبر صلی الله علیه و اله چنین فرمود، دیگر کسی نیست که واسطه بین ما و پیامبر باشد، بخدا قسم چون امام باقر علیه السلام را نخواهم دید. امام صادق علیه السلام ساعتی ساکت بود و چیزی نمی فرمود، آنگاه فرمود خداوند عز و جل میفرماید: هر کس نصف خرما صدقه بدهد آن را چنان بزرگ میکنم که شما یک کره اسب را پرورش میدهید، همان صدقه را آن قدر بزرگ میکنم تا باندازه ی کوه احد شود. نزد اصحاب خود رفتم و گفتم شگفت انگیزتر از جریان امروز ندیده ام، ما امام باقر علیه السلام را که بدون واسطه میگفت پیغمبر فرموده است، بسیار بزرگ میشمردیم، امام صادق امروز بدون واسطه میگفت خداوند میفرماید -. مجالس مفید: ۱۹۰ -.
باب۴ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث۲۷
9.2. معجزات حضرت: الف)شفای کوری و برص
حدیث اول: ابو بصیر گفت من پیکر امام و شانه هایش را جستجو میکردم فرمود: ابو محمد مایلی مرا ببینی؟ عرض کردم آری فدایت شوم. دست بر روی چشم من کشید چشمم باز شد جمالش را دیدم. فرمود اگر بین مردم شهرت نمی یافت ترا همین طور بینا میگذاشتم ولی این کار صحیح نیست باز دست روی چشمم کشید مثل اول شدم -. بصائر الدرجات ۶: ۷۶، باب ۳ -.
باب۵ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث۵۹
حدیث دوم: امالی شیخ طوسی: سدیر صیرفی گفت زنی خدمت حضرت صادق رسیده عرض کرد فدایت شوم پدر و مادر و خانوادهام ارادتمند شما هستند. امام فرمود راست میگویی چه میخواهی؟ عرض کرد: در بازویم برص (پیسی) پیدا شده از خدا بخواه برطرف شود. امام علیه السّلام دست بدعا برداشته فرمود: ای خدایی که نابینا و مبتلا به پیسی را خوب میکنی و استخوان پوسیده را زندگی میبخشی، این زن را شفا بخش و مورد عفو خویش قرار ده به گونه ای که اثر مستجاب شدن دعای مرا ببینند. آن زن گفت: بخدا قسم از جا حرکت کردم و اثری کم یا زیاد از بیماری در من وجود نداشت.
باب ۵ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث۴
https://islamiccourse.net/
9.3. ب) معجزه ی خبر دادن از غیب
حدیث اول :حارث بن حصیره گفت مردی از کوفه بخراسان آمد و مردم را بامامت حضرت صادق علیه السّلام دعوت نمود، گروهی پذیرفتند و عده ای منکر شدند، دسته سوم از روی پرهیزگاری و ورع متوقف شدند. هر دسته یک نفر را به نمایندگی خدمت ایشان فرستادند. از این سه نفر همان کسی که نماینده دسته سوم یعنی پرهیزگاران بود سخنور آنها بشمار میرفت و حرف میزد یکی از همراهان او کنیزی داشت، نماینده دسته سوم در خلوت با او عمل نامشروع انجام داد. وقتی خدمت حضرت صادق رسیدند همان مرد شروع بصحبت نموده گفت: آقا یک نفر از کوفه آمد و مردم را به پیروی از شما دعوت نمود برخی پذیرفتند و گروهی منکر شدند و یک دسته نیز از روی ورع و پرهیز کاری توقف کردند. فرمود تو از کدام دسته هستی؟ عرض کرد از همان دسته متوقف و پرهیزگار، فرمود: چرا فلان شب پرهیزگاری نکردی؟ آن مرد دست و پایش بلرزه افتاد.
باب۵ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث۳۳
حدیث دوم: بصائر الدرجات: حسین بن موسی گفت من و جمیل بن دراج و عائذ احمسی برای به جا آوردن مناسک حج رفتیم، عائذ میگفت من سؤالی از حضرت صادق علیه السّلام دارم که مایلم آن را بپرسم، هر سه نفر خدمت امام رسیدیم ایشان قبل از طرح سؤال فرمود: هر کس کارهای واجب دینی را انجام دهد خداوند در چیزهای دیگر از او بازخواستی نخواهد کرد. ما با چشم اشاره به عائذ کردیم که سؤالت را بگو چیزی نگفت. وقتی حرکت کردیم باو گفتیم سؤال تو چه بود؟ گفت جواب آن را شنیدیم، گفت من نمیتوانم شب زنده دار باشم و شبها نماز نافله بخوانم، با خود خیال میکردم از این جهت گناهکارم و مرا مؤاخذه خواهند کرد -. بصائر الدرجات ۵: ۶۴، باب ۱۰ -.
باب ۵ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث۲۲
حدیث سوم :صفوان بن یحیی از جعفر بن محمّد بن اشعث نقل کرد که او گفت: میدانی چرا ما به امامت حضرت صادق اعتقاد پیدا کردیم با اینکه از این موضوع اطلاعی نداشتیم و در جریان نبودیم. پرسیدم چه بود. گفت یک روز منصور دوانیقی بپدرم محمّد بن اشعث گفت مایلم یک نفر را پیدا کنی که بتواند ماموریتی که باو میدهم انجام دهد. پدرم گفت پیدا کردم فلان بن مهاجر دایی من است و از عهده این کار برمی آید. گفت او را بیاور. پدرم دایی خود را آورد، منصور باو چند هزار دینار داده گفت بمدینه میروی عبد اللَّه بن حسن و خویشاوندانش از جمله جعفر بن محمّد را ملاقات میکنی میگویی من مردی غریب از اهل خراسانم که در آنجا شیعیان شما زیادند این پولها را برای شما فرستاده اند به هر کدام فلان مبلغ بده وقتی پول را گرفتند بگو من پیک هستم مایلم نوشته ای از شما دست من باشد هر چه دادهام رسید بدهید و امضا کنید. بمدینه رفت و برگشت پیش منصور رفت پدرم محمّد بن اشعث آنجا بود منصور پرسید چه شد؟ گفت رفتم و پولها را دادم اینک رسید آن را با خط خودشان آوردهام جز جعفر بن محمّد. خدمت ایشان رفتم در مسجد پیامبر نماز میخواند با خود گفتم پس از تمام شدن نماز باو خواهم گفت نمازش را زود تمام کرده رو بمن نموده گفت: فلانی از خدا بترس و اهل بیت پیغمبر را فریب مده بدوست خود بگو از خدا بپرهیزد و خاندان پیامبر را فریب ندهد، اینها تازه از زیر دست دولت مروانیان آسوده شده اند همه محتاجند. عرض کردم آقا این حرفها چیست که میفرمایید مرا کناری کشید آهسته تمام جریان را نقل کرد بطوری که من خیال میکردم او نفر سوم ما بوده و در تمام جریان حضور داشته است. منصور گفت: پسر مهاجر بدان که هر زمانی یکی از اولاد پیامبر واسطه بین خدا و مردم است که تمام جریانها را باو میگویند امروز آن واسطه جعفر بن محمّد است. جعفر بن محمّد بن اشعث گفت باین دلیل من بامامت ایشان معتقد شدم -. بصائر الدرجات ۵: ۶۶، باب ۱۱ -.
باب۵ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث ۳۹
9.4. ج) از معجزات ایشان علم به همه ی زبان ها
حدیث اول : محمّد بن احمد از حضرت صادق نقل کرد که گروهی از اهل خراسان خدمت ایشان رسیدند قبل از اینکه سؤال کنند فرمود: من جمع مالا من مهاوش اذهبه اللَّه فی نهابر خراسانیان عرض کردند آقا ما نفهمیدیم چه فرمودید (چون بزبان عربی آشنا نبودند) بزبان ایرانی فرمود «از باد آید بدم بشود» -. بصائر الدرجات ۷: ۹۶ باب ۱۱، یعنی مال دزدی خرج بدبختی میشود. همان مثل معروف باد آورده را بادش برد. -.
باب۵ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث ۷۷
حدیث دوم: فرقد گفت خدمت حضرت صادق بودم غلامی غیر عربی را به دنبال کاری فرستاد وقتی برگشت نمیتوانست خوب صحبت کند جوابی که آورده بود طور دیگری جلوه میداد من با خود گفتم حالا امام عصبانی خواهد شد، باو فرمود بهر زبانی میخواهی صحبت کن من میفهمم -. بصائر الدرجات ۷: ۹۷، باب ۱۲ -.
باب۵ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث۷۹
حدیث سوم: بیاع زطی گفت با چند نفر در باغ حضرت صادق علیه السّلام بودیم. گنجشکها شروع بخواندن کردند فرمود: میدانید چه میگویند؟ گفتیم نه فدایت شوم ما نمی فهمیم فرمود: میگویند: خدایا ما آفریده تو هستیم باید از روزی تو بخوریم خدایا به ما آب و دانه ده
باب۵ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث۸۵
9.5. د) معجزه ی زنده کردن مردگان
حدیث اول: بصائر الدرجات: سلیمان بن خالد گفت من و ابو عبد اللَّه بلخی در خدمت حضرت صادق میرفتیم تا بدرخت خرمای خشکی رسیدیم. ایشان فرمود ای درخت خرمای شنوا و مطیع پروردگار، ما را از آنچه خدا در نهاد تو گذاشته بخوران. گفت از شاخههای درخت، خرمای رنگارنگ ریخت خوردیم تا سیر شدیم مرد بلخی گفت فدایت شوم آقا کاری که مریم کرد شما انجام دادید .
باب۵ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث۴۵
حدیث دوم : بصائر الدرجات: جمیل بن دراج گفت خدمت امام ششم علیه السّلام بودم زنی داخل شده گفت بچهام را در لحاف مرده گذاشتم و خدمت شما آمدم. فرمود شاید نمرده باشد برگرد برو بخانه غسل کن و دو رکعت نماز بخوان بگو «یا من وهبه لی و لم یک شیئا جدد لی هبته» ای خدایی که بچه را از هیچ بمن دادی اکنون دو مرتبه او را به من برگردان، بعد او را تکان بده ولی به هیچ کس جریان را نگو. آن زن رفت برگشت گفت بچه را حرکت داده و او شروع کرده بگریه کردن -. بصائر الدرجات ۶: ۷۶، باب ۴ -.
باب۵ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث۶۱
حدیث سوم : بصائر الدرجات: داود بن کثیر رقی گفت یکی از دوستان ما برای انجام حج بمکه رفت خدمت حضرت صادق رسیدم. عرض کردم آقا پدر و مادرم فدایت شوند زنم فوت شد تنها مانده ام. فرمود دوستش داشتی. عرض کرد بله فدایت شوم. فرمود وقتی برگردی بمنزل خود او مشغول غذا خوردن است گفت از مکه برگشتم وارد منزل شدم دیدم نشسته غذا میخورد -. بصائر الدرجات ۶: ۷۶، باب ۴ -.
باب۵ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث۶۴
9.6. شهادت امام صادق علیه السلام
حدیث اول : ابو جعفر قمی گفته است که: منصور امام صادق علیه السلام را مسموم کرد و ایشان در بقیع به خاک سپرده شد. عمر ایشان ۶۵ سال بود و گفته شده عمر او پنجاه سال بوده است. مادرش فاطمه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر بود -. مناقب ۳: ۳۹۹ - .
باب۱ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث ۱۵
حدیث دوم :مهج الدعوات: از ربیع هم نشین منصور گفت: یک سال با منصور به حج رفتم در راه که بودیم به من گفت: ربیع وقتی به مدینه رسیدیم جعفر بن محمد بن علی بن حسین را به یادم بیاور به خدای بزرگ قسمم کسی جز من او را نخواهد کشت. مبادا به من یادآوری نکنی. وقتی به مدینه رسیدیم خداوند عز و جل یاد او را از خاطرم برد، هنگامی که به مکه رفتیم منصور گفت ربیع مگر به تو دستور ندادم وقتی وارد مدینه شدیم جعفر بن محمد را به یادم بیاوری؟ گفتم مولای من امیر المؤمنین فراموش کردم. به من گفت هنگامی که به مدینه برگشتم یادآوری کن زیرا چاره ای جز کشتن او نیست اگر این کار را نکنی حتما گردنت را خواهم زد. گفتم بله یا امیر المؤمنین سپس به غلامها و یارانم گفتم وقتی انشاء الله به مدینه رسیدیم مرا به یاد جعفر بن محمد بیندازید. غلامها و یارانم در هر زمان و هر منزلی که در آن توقف میکردیم به من یادآوری میکردند تا اینکه وارد مدینه شدیم وقتی متوقف شدیم نزد منصور رفته در مقابلش ایستادم و گفتم یا امیر المؤمنین جعفر بن محمد، خندید و گفت بله ربیع او را برایم بیاور، او را روی زمین بکش و برایم بیاور، گفتم مولای من یا امیر المؤمنین با محبت و احترام، من به دستور شما این کار را میکنم. سپس برخاستم و من به خاطر ارتکاب این کار در حال بدی بودم. نزد امام جعفر صادق علیه السلام رفتم، او در وسط خانه اش نشسته بود، گفتم فدایت شوم امیر المؤمنین شما را نزد خود خوانده است. به من گفت: به روی چشم سپس برخاست و با من براه افتاد. گفتم یا ابن رسول الله منصور به من دستور داده حتما شما را در حالی که روی زمین میکشم نزد او ببرم. فرمود: ای ربیع اطاعت امر کن، گوشه آستینش را گرفتم و ایشان را نزد منصور بردم وقتی امام وارد کردم دیدم بر تختش نشسته و در دستش عمودی آهنین است که میخواهد امام را با آن به قتل برساند، به امام ع نگاه کردم دیدم لب هایش حرکت میکند، شک نداشتم که او را خواهد کشت، نمی فهمیدم امام زیر لب چه میگوید، ایستادم و به آن دو نگاه کردم. وقتی جعفر بن محمد به منصور نزدیک شد به امام گفت پسر عمو نزدیک من بیا، چهره اش از شادی میدرخشید، او را به خود نزدیک کرد تا همراه خود روی تخت نشاندم. سپس گفت: غلام آن ظرف کوچک را که عطر در آن است بیاور با دست خود سر و صورت امام را عطراگین کرد سپس امام را بر قاطری سوار نمود و دستور داد برای امام کیسه ای درهم و خلعت بیاورند بعد به ایشان گفت بروید. هنگامی که امام از نزد منصور برخاست من هم بیرون آمدم تا اینکه امام به منزلش رسید. گفتم پدر و مادرم به فدایت یا ابن رسول الله من اصلا شک نداشتم که به محض اینکه نزد او بروید شما را خواهد کشت و دیدم که در زمان ورود لب هایتان حرکت میکرد. چه گفتید؟ فرمود: بله ربیع من گفتم حسبی الرّب من المربوبین الی آخر -. مهج الدعوات: ۱۸۶ -
باب۶ مجلد۴۷ بحار الانوار حدیث۳۷ .
حدیث سوم : مناقب: داود بن کثیر رقی گفت: مردی عرب پیش ابو حمزه ثمالی آمد و در مورد خبری از او پرسید، ابو حمزه گفت امام صادق از دنیا رفت. عرب ناله ای زد و بیهوش شد. وقتی به هوش آمد پرسید: کسی را وصی قرار داده است؟ گفت بله پسر خود عبد اللَّه و موسی و منصور دوانیقی را وصی خود قرار داده است، ابو حمزه لبخندی زد و گفت: الحمد للَّه که ما را هدایت نمود و ما را با بزرگ تر آشنا کرد و کوچک تر را معرفی نمود و مطلب بزرگی را پنهان داشت.
در مورد این سخنش توضیح خواستند، گفت عیبهای پسر بزرگ تر را آشکار نمود و ما را به فرزند کوچک تر موسی بن جعفر راهنمایی نمود و وصی واقعی را از منصور پنهان کرد، تا اگر منصور بگوید وصی جعفر بن محمّد کیست بگویند خودت -. مناقب ابن شهر آشوب ۳: ۴۳۴ -.
باب۱ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث۱۱
حدیث چهارم : غیبت طوسی: ابو ایوب خوزی گفت منصور دوانیقی نیمه شب به دنبال من فرستاد، وقتی رفتم روی تخت نشسته بود، شمعی در مقابلش میسوخت و در دست نامه ای داشت، تا سلام کردم نامه را پیش من انداخت و شروع به گریه کرد. گفت این نامه محمّد بن سلیمان است که نوشته جعفر بن محمّد از دنیا رفته است «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» سه مرتبه این عبارت را گفت کجا میتوان کسی چون جعفر بن محمّد پیدا کرد. سپس به من گفت بنویس. اول نامه را نوشتم، گفت بنویس اگر شخص معینی را وصی خود قرار داده گردنش را بزن. جواب آمد که پنج نفر را وصی خود قرار داده است، یکی از آنها خود منصور ابو جعفر است، علی بن سلیمان، عبد اللَّه و موسی دو پسرش و حمیده. منصور گفت نمی توان اینها را کشت -. همان: ۱۲۹، کلینی در کافی ۱: ۳۱۰ این روایت را نقل کرده است و در آن به جای (الخوزة)، (النحوة) آورده است، ابن شهر آشوب نیز در مناقب ۳: ۴۳۴ این روایت را با کمی تفاوت نقل کرده
باب ۱ مجلد۴۷ بحارالانوار حدیث۸
10. امام موسی کاظم علیه السلام
علی بن ابی حمزه گفت: در محضر ابا الحسن علیه السّلام بودم که سی نفر غلام حبشی نزد ایشان آمدند که آنها را برای ایشان خریده بودند؛ ایشان با یکی از آنها که اهل حبشه و زیبا بود صحبت کردند و ساعتی سخن گفتند، تا این که او با همه خواستههای ایشان موافقت کرد. سپس مقداری درهم در اختیارش گذاشتند و فرمودند: بهر یک از این دوستان خود در سر هر ماه سی درهم بده. بعد آنها رفتند. عرض کردم: فدایتان شوم! دیدم که با آن غلام به زبان حبشی صحبت کردید، به او چه امر فرمودید؟ فرمودند: به او امر کردم با همراهان خود به خوبی رفتار کند و در سر هر ماه به هر کدام سی درهم بدهد؛ زیرا وقتی چشمم به او افتاد، فهمیدم پسر زیرک و از شاه زادگان آنها است، هر چه احتیاج داشتم به او سفارش کردم و سفارشم را پذیرفت. مضاف بر این که او غلام درست کاری است.
سپس فرمودند: شاید تو تعجب کردی که من با او به زبان حبشی صحبت کردم؟ تعجب نکن! آن چه از امور امام بر تو پوشیده و مخفی است عجیب تر و بیشتر از این است، این کار در مقابل علم امام مانند آن است که پرنده ای با منقار خود قطره ای از آب دریا را بردارد، به نظر تو آیا با برداشتن آن مقدار، چیزی از دریا کم میشود؟ امام چون دریای است که کمالات او تمام شدنی نیست و عجایبش بیش از این هاست. وقتی پرنده با منقارش یک قطره از دریا بردارد، چیزی از دریا کم نمی شود، عالم هم همین طور است و از علم او چیزی کم نمی شود و عجایبش تمام شدنی نیست.
باب ۵ مجلد ۴۸ بحارالانوار حدیث۳
10.1. ولادت امام موسی کاظم علیه السلام
ابابصیر نقل کرده، سالی که موسی علیه السّلام متولد شدند، من همراه حضرت صادق علیه السّلام بودم. وارد ابواء -. روستایی است در اطراف مدینه که قبر آمنه بنت وهب، مادر پیامبر صلی الله علیه و آله در آن جا قرار دارد. - که شدیم امام برای ما و اصحابشان غذایی مفصل و گوارا ترتیب دادند. مشغول غذا خوردن بودیم که پیغامی از حمیده رسید که: حالت زایمان به من دست داده است، شما امر کرده بودید که قبل از تولد فرزندتان شما را باخبر کنم.
حضرت صادق علیه السّلام با شادی و خوشحالی برخاستند و طولی نکشید که آستین بالا زده و خندان پیش ما بازگشتند. عرض کردم: خدا شما را خندان بدارد و چشمتان را روشن کند! حمیده چه کرد؟ فرمودند: خدا به من پسری عنایت فرمود که بهترین موجود روی زمین است. جریانی را حمیده برایم گفت که من خود از او بهتر میدانستم. عرض کردم: فدایتان شوم! مگر حمیده چه چیزی به شما گفته؟ فرمودند: حمیده میگفت: هنگام متولد شدن، دو دستش را بر زمین گذاشت و سرش را به سوی آسمان بلند نمود. به او گفتم: این نشانه رسول الله صلی الله علیه و آله و امامان بعد از ایشان است.
عرض کردم: چطور این علامت امام است؟ فرمودند: در شبی که نطفه جدم بسته شد، هنگام خواب شخصی پیش جد پدرم آمد و ظرفی آورد که در آن شربتی زلال تر از آب و سفیدتر از شیر و نرمتر از کره و شیرین تر از عسل و سردتر از یخ بود، آن را به ایشان نوشاند و او را امر به آمیزش کرد؛ جد پدرم شادمان برخاست و آمیزش نمود، نطفه جدم در همان شب بسته شد. در شبی که نطفه پدرم بسته شد نیز، شخصی پیش جدم آمد و همان شربت را به ایشان نوشاند و او را امر به آمیزش کرد؛ جدم شادمان برخاست و آمیزش نمود و نطفه پدرم منعقد گردید. در شب انعقاد نطفه من نیز، شخصی پیش پدرم آمد و همان شربت را به ایشان نوشاند و همان دستور را به او داد، پدرم با شادی و سرور برخاست و آمیزش کرد و نطفه من منعقد گردید. شبی که نطفه این فرزندم بسته شد، شخصی، همان طور که پیش پدر و جد و جد پدرم آمده بود، پیش من آمد و از همان شربت به من نیز نوشاند و مرا به امر به آمیزش کرد؛ با شادی و سروری که به سبب علم خدا میدانستم خداوند چه چیزی به من موهبت کرده، برخاستم و آمیزش کردم و نطفه این فرزندم منعقد شد، اینک بدانید که به خدا قسم او امام شما بعد از من است. -. بصائر الدرجات ۹: ۱۲۹-
باب۱ مجلد۴۸ بحارالانوار حدیث۲
10.2. فاطمه دختر امام کاظم علیه السلام (حضرت معصومه علیها السلام)
حدیث اول: صدوق در ثواب الأعمال و نیز در عیون با سند خود روایت کرده، از حضرت رضا علیه السّلام در مورد فاطمه دختر موسی بن جعفر علیه السّلام سؤال کردم؛ ایشان فرمودند: هر کس او را زیارت کند بهشت برای اوست.این روایت در کامل الزیاره نیز نقل شده است.
باب۱۲ مجلد۴۸ بحارالانوار حدیث۹
حدیث دوم : در کامل الزیاره با سند خود از حضرت جواد علیه السلام نقل کرده که ایشان فرمودند: هر کس عمهام را در قم زیارت کند، بهشت برای اوست. در باب مزار بحار آمده است: در بعضی از کتابهای زیارات دیدم که علی ابن ابراهیم از پدرش و او از سعد و او از حضرت رضا علیه السّلام نقل کرده که ایشان فرمودند: ای سعد! قبر یکی از افراد خانواده ما در شهر شماست. عرض کردم: فدایتان شوم! قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر علیه السّلام را میگویید؟ فرمودند: آری، هر کس او را به معرفت به مقامش زیارت کند، بهشت برای اوست.
باب۱۲ مجلد۴۸ بحارالانوار حدیث۹
حدیث سوم : از حضرت صادق علیه السّلام نقل شده است: خدا حرمی دارد که مکه است، و پیامبر حرمی دارد که مدینه است، و امیرالمؤمنین حرمی دارد که کوفه است، ما نیز حرمی داریم که قم است؛ به زودی زنی از فرزندان من که فاطمه نام دارد در آن جا دفن میشود که هر کس او را زیارت کند، بهشت برایش واجب میشود. وقتی حضرت صادق علیه السلام این را فرمودند، هنوز مادر حضرت موسی علیه السلام به ایشان حامله نشده بود. و با سند دیگری نقل کرده، ثواب زیارت او، با بهشت معادل است.
باب۱۲ مجلد۴۸ بحارالانوار حدیث۹
10.3. شفاعت حضرت معصومه علیها السلام
از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که فرمود: همانا برای خدا حرمی است و آن مکه میباشد و برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز حرمی است و آن مدینه میباشد. برای حضرت امیرالمومنین علیه السّلام روایت شده که این حرم کوفه میباشد. و آگاه باشید که قم کوفه کوچک است و آگاه باشید که بهشت هشت در دارد که یکی از این سه در قم است. زنی از ولد من آن را میگیرد که اسم او فاطمه دختر موسی است که همه شیعه با شفاعت او وارد بهشت میشوند.
باب۳۶ مجلد۵۷ بحار الانوار حدیث۵۹
11. امام رضا علیه السلام
11.1. ولادت امام رضا علیه السلام
از عیون اخبارالرضا علیه السلام: علی بن میثم از پدرش نقل کرد که گفت: از مادرم شنیدم که میگفت: از نجمه مادر حضرت رضا شنیدم که میگفت وقتی به حضرت رضا علیه السّلام حامله شده بودم، سنگینی حمل را احساس نمی کردم و در خواب صدای تسبیح و تهلیل و تمجید از شکم خود میشنیدم که باعث هول و هراس من میشد. همین که بیدار میشدم چیزی نمی شنیدم. همین که متولد شد و روی زمین افتاد، دست بر زمین گذاشت و سر به آسمان بلند کرده؛ لب هایش را حرکت میداد، مثل اینکه چیزی میگوید. پدرش موسی بن جعفر علیهما السّلام وارد شد و فرمود: ای نجمه! گوارا باد تو را این لطفی که خدا به تو فرمود! او را در پارچه ای سفید پیچیدم و به آن جناب دادم. ایشان در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپش اقامه. آنگاه آب فرات خواست و کامش را با آب فرات برداشت. بعد به منش برگرداند و فرمود: این طفل را بگیر! این در روی زمین بقیة اللَّه است. -. عیون اخبارالرضا ۱: ۲۰ -
باب۱ مجلد۴۹ بحارالانوار حدیث۱۴
11.2. نص بر امامت امام رضا علیه السلام
یزید بن سلیط زیدی میگوید: موسی بن جعفر علیه السّلام را دیدم و عرض کردم: امام بعد از شما کیست، همان طوری که پدرتان امام پس از خود را معین کردند؟ فرمود: پدرم در زمانی زندگی میکرد که حالا مثل آن زمان نیست. عرض کردم: هر کسی با همین سخن شما قانع شود لعنت خدا بر او باد! خنده شان گرفت و سپس فرمودند: ای ابا عماره! به تو میگویم. من از منزل که خارج شدم، در ظاهر به تمام فرزندانم وصیت کردم و آنها را با علی پسرم شریک قرار دادم، ولی به تنهایی در باطن، فرزندم علی را وصی قرار دادم.
پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلّم را در خواب دیدم که امیرالمؤمنین علیه السّلام نیز با ایشان بود و در دست، انگشتر و شمشیر و عصا و کتاب و عمامه ای داشت. عرض کردم: اینها چیست؟ فرمود: عمامه، اقتدار خدای عزوجل است؛ شمشیر، عزت خداست؛ کتاب، نور خداست و عصا، نیروی خداست. اما انگشتر جامع تمام اینها است. بعد پیغمبر اکرم فرمود: پس از تو، امامت متعلق به فرزندت علی است.
سپس فرمود: یزید! آنچه برایت توضیح دادم به امانت به تو سپردم. مبادا جز به مؤمن عاقل و بنده ای که خداوند قلبش را به ایمان آزمایش نموده یا مرد راستگو و درست کردار اطلاع دهی. مبادا نعمت خدا را کفران کنی! اگر تو را به شهادت خواستند، امتناع مکن که خداوند میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها» -. نساء / ۵۸ -، {خدا به شما فرمان میدهد که سپردهها را به صاحبان آنها ردّ کنید. } و نیز میفرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ، -. بقره / ۱۴۰ -، {و کیست ستمکارتر از آن کس که شهادتی از خدا را در نزد خویش پوشیده دارد؟ } عرض کردم: هرگز چنین کاری (امتناع از شهادت دادن) نخواهم کرد.
سپس موسی بن جعفر علیه السّلام فرمودند: پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم او (علی) را برایم توصیف نمودند و فرمودند: پسرت علی کسی است که به نور خدا میبیند و با فهماندن او میشنود و به حکمت خدا سخن میگوید؛ هرگز اشتباه نمی کند؛ دانا است و نادانی ندارد؛ گنجینه ای از علم و حلم است. به زودی از او جدا خواهی شد. توقف شما با هم خیلی کم است. وقتی از این سفر برگشتی، کارهای خود را بکن. هر چه مایلی انجام ده که از او جدا میشوی و جای دیگر خواهی رفت. تمام فرزندانت را جمع کن و خدا را بر آنها گواه بگیر که خداوند در گواهی کافی است.
بعد فرمودند: ای یزید! مرا همین امسال خواهند گرفت! پسرم علی همنام با علی بن ابی طالب علیه السّلام و علی بن الحسین علیهما السّلام است. به او فهم علی بن ابی طالب علیه السّلام و علم و بینایی و اخلاقش را داده اند. او اجازه ندارد آشکارا صحبت کند، مگر چهار سال پس از هارون الرشید. بعد از گذشتن این چهار سال هر چه میخواهی از او بپرس. ان شاء اللَّه جوابت را میدهد. -. عیون اخبارالرضا ۱: ۲۳ -
باب۲ مجلد ۴۹ بحارالانوار حدیث۱
11.3. برخی از فضائل اخلاقی امام رضا علیه السلام
حدیث اول : ابراهیم بن عباس میگوید: هرگز ندیدم حضرت رضا علیه السّلام با سخن خود کسی را برنجاند و هرگز ندیدم سخن کسی را قطع کند تا او صحبت خود را تمام میکرد و هرگز محتاجی را که قدرت رفع حاجتش را داشت، رد نکرد. هرگز پاهای خود را مقابل کسی که نشسته بود دراز نمی کرد و در مقابل کسی که نشسته بود، تکیه نمی کرد و هرگز غلامان خود را ناسزا نمی گفت و ندیدم که آب دهان به زمین بیندازد، و هرگز در موقع خنده قهقهه نمی زد، بلکه خنده آن جناب تبسم بود.
در خلوت سفره اش را که میگستردند، غلامان خود و حتی دربانها و مهتر چهارپایان را بر سفره خویش مینشاند. شبها کم میخوابید و بسیار بیدار بود. بیشتر شبها از ابتدای شب تا صبح، شب زنده دار بود. بسیار روزه میگرفت. روزه سه روز در ماه از او فوت نمی شد و میفرمود: این سه روز، روزه تمام عمر است. بسیار کار خیر میکرد و در پنهانی صدقه میداد. بیشتر در شبهای تاریک چنین کاری را میکرد. هر کس بگوید که چون او کسی را از نظر مقام و شخصیت دیده است، باور نکنید. -. عیون اخبارالرضا ۲: ۱۸۴ -
باب۷ بحارالانوار حدیث۴
حدیث دوم : موسی بن سیار میگوید: من در خدمت حضرت رضا علیه السّلام بودم و وارد کوچههای طوس شدیم. ناگاه سر و صدایی شنیدم و از پی آن صدا رفتم. دیدم جنازه ای است. همین که چشمم به جنازه افتاد، دیدم که حضرت رضا علیه السّلام پای از رکاب خارج کرد، پیاده شد، به طرف جنازه رفت و جنازه را بلند کرد! آن حضرت مثل بره ای که به مادرش بچسبد به آن جنازه چسبیده بود. بعد به من فرمود: ای موسی بن سیار! هر کس جنازه یکی از دوستان ما را تشییع کند، آنچنان گناهانش میریزد که گویی تازه از مادر متولد شده و گناهی برایش نمی ماند. سپس همان طور رفت تا آن جنازه را کنار قبر گذاشتند. در این موقع امام علیه السّلام جلو رفت و مردم را از اطراف جنازه دور کرد تا میت را مشاهده کرد. پس دست روی سینه اش گذاشت و فرمود: ای فلانی پسر فلان کس! تو را به بهشت بشارت میدهم! پس از این ساعت دیگر ترسی بر تو نیست.
عرض کردم: فدایت شوم! آیا این مرد را میشناسی؟ به خدا قسم تا امروز به این سرزمین پا نگذاشته ای! فرمود: موسی! مگر نمی دانی اعمال شیعیان هر صبح و شام بر ما ائمه عرضه میشود؛ هر کوتاهی که داشته باشند از خدا درخواست میکنیم از آن چشم پوشی نماید و هر کار نیک که داشته باشند، از پروردگار تقاضا میکنیم پاداش آنها را بدهد. -. مناقب ۴: ۳۴۱ -
باب۷ بحارالانوار حدیث۱۳
حدیث سوم : عبداللَّه بن صلت از مردی بلخی نقل کرد که گفت: من در سفر خراسان در خدمت حضرت رضا علیه السّلام بودم. روزی غذا خواست و تمام غلامان خود را از سیاه و غیر سیاه در سر سفره جمع کرد. عرض کردم: فدایت شوم! خوب است برای آنها سفره جداگانه میانداختند! فرمود: نه، خدای ما یکی است و مادر و پدرمان نیز یکی است و جزا و پاداش، به عمل اشخاص بستگی دارد. -. کافی ۸: ۲۳۰
باب۷ بحارالانوار حدیث۱۸
11.4. احتجاجات امام رضا علیه السلام در بصره و کوفه
محمّد بن فضل هاشمی میگوید: بعد از درگذشت موسی بن جعفر علیهما السّلام، وارد مدینه شدم و خدمت حضرت رضا علیه السّلام رسیدم و به امامت بر آن جناب سلام نمودم، ودایعی که به همراه من بود به حضرتش تقدیم کردم و عرض کردم: من عازم بصره هستم. میدانم که مردم در مورد امامت اختلاف دارند. خبر شهادت موسی بن جعفر علیهما السّلام به آنها رسیده و قطعا آنها از من سؤالهایی راجع به امامت مینمایند. چنان چه صلاح بدانید، از دلائل امامت مقداری برایم اظهار فرمایید تا به وسیله آنها جواب بگویم. فرمود: این امر بر من مخفی نیست. پس به دوستان ما در بصره بگو که من به قدرت و نیروی پروردگار، آنجا خواهم آمد.
در این هنگام ودایع امامت و آنچه در نزد امام وقت باید باشد، از برد و چوبدستی و سلاح پیغمبر و سایر ودایع را به من نشان داد. عرض کردم: چه وقت به بصره تشریف میآورید؟ فرمود: سه روز بعد از رسیدن تو به آنجا، خواهم آمد. وقتی وارد بصره شدم، مردم از من از اوضاع و احوال امامت جویا شدند. گفتم: من یک روز قبل از شهادت موسی بن جعفر علیهما السّلام خدمت آن جناب رسیدم. فرمود: من از دنیا خواهم رفت. وقتی مرا به خاک سپردید، اینجا نمان. به مدینه برو و این امانتها را برسان به فرزندم علی بن موسی الرضا علیهما السّلام. او جانشین و امام بعد از من است. آنچه دستور داد انجام دادم، ودایع را رسانیدم و گفتم که آن جناب، تا سه روز دیگر وارد بصره خواهد شد. هر سؤالی که داشتید از خودشان بپرسید.
در این موقع عمرو بن هدّاب که مردی ناصبی بود و تمایل به زیدیه و معتزله داشت، گفت: حسن بن محمّد یکی از شخصیتهای برجسته خاندان بنی هاشم از نظر عقل و پرهیزکاری و علم و سن است. او مانند جوانی چون علی بن موسی الرضا علیه السّلام کم تجربه نیست. ممکن است علی بن موسی الرضا اگر سؤالهای مشکل دینی از او شود، سرگردان بماند. حسن بن محمّد که در مجلس حضور داشت، رو به عمرو بن هداب کرد و گفت: این سخن را نگو! علی بن موسی الرضا علیه السّلام همان طوری که محمّد بن فضل میگوید، دارای مقامی بس شامخ و جلالت قدر است و به طوری که او میگوید، تا سه روز دیگر خواهد آمد و تو با خودش گفتگو خواهی کرد و دلایل کافی را خواهی شنید. مردم پس از این سخنان متفرق شدند.
روز سوم پس از ورود من به بصره که فرا رسید، حضرت رضا علیه السّلام وارد منزل حسن بن محمّد شد. حسن بن محمّد با احترام تمام مقدم حضرتش را گرامی داشت و خودش در مقابل آن جناب به پای ایستاد و دستوراتش را اجرا میکرد.
علی بن موسی الرضا علیه السّلام فرمود: همه آن اشخاصی که پیش محمّد بن فضل سه روز قبل جمع شده بودند و سایر دوستان ما را جمع کن. جاثلیق نصارا و رأس الجالوت یهود را نیز احضار نما و به مردم امر کن که هر چه میخواهند، سؤال کنند. حسن بن محمّد همه را احضار نمود و زیدی مذهبان و معتزلیان نیز حضور یافتند. کسی نمی دانست علت احضار آنها چیست. وقتی که جمع شدند، برای حضرت رضا علیه السّلام جایگاه مخصوصی با پشتی ترتیب داد. آن جناب بر روی تشک نشست و بر آنها سلام کرد و فرمود: میدانید چرا من ابتدا به شما سلام کردم؟ عرض کردند: نه. فرمود: تا دلهای شما مطمئن گردد. پرسیدند: شما کیستید؟ فرمود: من علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السّلام و پسر پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم هستم. نماز صبح را در مدینه در مسجد پیغمبر و با فرماندار مدینه خواندم. نامه ای که از دوستش رسیده بود برایم خواند و درباره مسائل زیادی با من مشورت نمود. پس من آنچه صلاحش بود راهنمایی کردم و به او وعده دادم که پس از نماز عصر همین امروز به منزل ما بیاید تا جواب نامه دوستش را در آنجا بنویسد. من هم به این وعده وفا خواهم کرد و حول و قوه ای جز به سبب خدا نیست.
مردم عرض کردند: یا ابن رسول اللَّه! با این دلیل دیگر ما را احتیاج به برهانی نیست. تو در نزد ما راستگو هستی. سپس از جای حرکت کردند تا بروند. آن جناب فرمود: متفرق نشوید! من شما را جمع کردم تا هر سؤالی که از آثار نبوت و علامتهای امامت و آن چیزهایی که جز نزد ما پیدا نخواهید کرد دارید بنمایید. اینک سؤال کنید!
باز عمرو بن هداب شروع به صحبت کرد و گفت: محمّد بن فضل هاشمی از شما چیزهایی نقل کرد که انسان نمی تواند بپذیرد.
حضرت رضا علیه السّلام فرمود: چه حرف هایی؟ عمرو جواب داد: میگفت: شما به هر چه خدا نازل نموده عالم هستی و تمام زبانها و لغات را میدانی! فرمود: درست گفته. من حاضرم، هر چه میخواهی بپرس. عمرو گفت: ما پیش از هر چیز شما را با زبانها و لغات آزمایش میکنیم؛ این شخص رومی است، آن دیگری هندی و این شخص ترک زبان است و قبلا آنها را آورده ام. شما با آنها به زبانشان صحبت کنید! فرمود: هر چه مایلند به زبان خود بپرسند تا ان شاء الله جواب بدهم.
هر کدام سؤالی به زبان خود کردند و حضرت رضا علیه السّلام به زبان خودشان جواب آنها را داد، به طوری که در شگفت شدند و تعجب کردند و اعتراف کردند که آن جناب، از خودشان به زبان آنها گویاتر و واردتر است.
سپس حضرت رو به جانب عمرو بن هداب کرد و فرمود: اگر من به تو خبر دهم که در همین روزها مبتلا به خون خویشاوندی خواهی شد، سخن مرا تصدیق خواهی کرد؟ جواب داد: نه، زیرا غیب را جز خدا کسی نمی داند. حضرت فرمود: مگر خداوند نمی فرماید: «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ». -. جن / ۲۷ -، {دانای نهان است، و کسی را بر غیب خود آگاه نمی کند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد. } پیغمبر مورد پسند خداوند است و ما ورثه او هستیم. او همان پیغمبری است که خداوند بر رازهای نهانش آگاه نموده و ما نیز آنچه را که پیش از این بوده و آنچه را که تا روز قیامت خواهد شد، میدانیم. آنچه به تو گفتم از مبتلا شدن به خون خویشاوند، تا سه روز دیگر واقع میشود. اگر تا سه روز نشد من دروغگو و بهتان زننده ام، ولی چنان چه انجام شد، بدان که تو مخالف خدا و پیغمبری! اینک دلیل دیگری؛ تو از چشم نابینا خواهی شد، آن گونه که کوه و بیابان را نخواهی دید. این جریان نیز چند روز دیگر واقع میشود.
پیشامد دیگری نیز هست: قسم به دروغ خواهی خورد و بر اثر آن قسم دروغ، مبتلا به مرض برص میشوی.
محمّد بن فضل گفت: به خدا سوگند آنچه که حضرت رضا علیه السّلام فرموده بود واقع شد. به او میگفتند: حالا بگو حضرت رضا علیه السّلام راست گفت یا دروغ؟ جواب داد: من همان وقت میدانستم که راست میگوید، ولی نمی توانستم قبول کنم!
در این موقع حضرت رو به طرف جاثلیق رهبر نصرانیان کرد و فرمود: آیا انجیل دلالت بر نبوت پیغمبر اسلام محمّد بن عبداللَّه دارد یا نه؟ جاثلیق گفت: اگر دلالت میداشت ما انکار نمی کردیم! حضرت فرمود: سکته ای [جای خالی] که در سفر سوم است چیست؟ جاثلیق جواب داد: یکی از اسماء خدا است که جایز نیست اظهار کنیم. حضرت فرمود: اگر من برایت ثابت کنم که اسم حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله و سلم و اوصاف اوست و اینکه عیسی به او اقرار داشته و بنی اسرائیل را به ظهورش بشارت داده، قبول خواهی کرد؟ جاثلیق گفت: اگر این کار را بکنی قبول میکنم، زیرا من انجیل را رد نمی کنم و اهل انکار نیز نیستم. حضرت رضا علیه السّلام فرمود: اینک توجه کن به سفر سوم که در آن بشارت حضرت عیسی به ظهور حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله و سلم است. جاثلیق گفت: بخوان! حضرت شروع کرد به خواندن سفر سوم از انجیل، تا به اوصاف حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله و سلم رسید. حضرت پرسید: این شخص را که توصیف میکند کیست؟ جاثلیق گفت: او را وصف کن! حضرت فرمود: جز آنچه خدا توصیف کرده نمی گویم. صاحب شتر و عصا و رداء است؛ پیغمبر درس نخوانده ای است که نامش در تورات و انجیل ذکر شده؛ امر به معروف و نهی از منکر مینماید؛ آنچه را که پاکیزه است، حلال میداند و هر چه را که ناپاک است، حرام مینماید؛ گرفتاری و بندهای گران آنها را بر میدارد و آنها را به راه راست تر و منهاج عادل تر و طریق استوارتر هدایت میکند.
حضرت ادامه داد: ای جاثلیق! تو را به حق عیسی روح اللَّه و کلمه خدا قسم میدهم؛ آیا این صفات را در انجیل راجع به پیغمبر ما نمی خوانید؟ در این هنگام جاثلیق سر به زیر انداخت و در فکر فرو رفت و متوجه شد که اگر انجیل را انکار کند، کافر میشود. پس گفت: صحیح است، این اوصاف در انجیل هست و عیسی چنین بشارتی را داده، ولی در نزد نصرانیان ثابت نشده که همان شخصِ پیغمبر شما است! حضرت فرمود: اینک که انجیل را انکار نکردی و اقرار به این اوصاف نمودی، به سفر دوم توجه کن که در آن از محمّد و جانشین او و دخترش فاطمه و حسن و حسین فرزندانش یاد نموده است.
جاثلیق و رأس الجالوت که این سخن را شنیدند، متوجه شدند که حضرت رضا علیه السّلام به تورات و انجیل کاملا وارد است. پس با خود گفتند: از راهی بر ما استدلال مینماید که امکان رد آن نیست، مگر منکر تورات و انجیل و زبور شویم. گفتند: صحیح است، موسی و عیسی بشارت به ظهور چنین پیغمبری داده اند، ولی برای ما ثابت نشده که همان محمّد شما است یا دیگری است. حضرت رضا فرمود: اکنون که در شک افتادید، بگویید که آیا خداوند، پیغمبری را جز پیغمبر ما قبل یا بعد از فرزندان آدم تاکنون به نام محمّد مبعوث نموده است؟ یا چنین اوصافی را در کتاب پیغمبری جز حضرت محمّد مییابید؟ آنها از جواب دادن به سؤال حضرت عاجز شدند و گفتند: بر ما جایز نیست که اقرار کنیم آن محمّد، همین محمّد شما است، زیرا چنان چه اقرار به محمّد و وصی او و دختر و فرزندانش حسن و حسین بنماییم، ما را مجبور به داخل شدن در اسلام میکنید.
حضرت رضا علیه السّلام به جاثلیق فرمود: خدا و پیغمبر را گواه میگیرم که در امانی! از طرف ما آنچه که مخالف طبع تو است، متوجه تو نشود. جاثلیق گفت: اکنون که امان دادی، این پیغمبری که اسم او محمّد است و این وصی که نامش علی است و دخترش که فاطمه نامیده میشود و آن دو فرزندی که موسوم به حسن و حسین هستند، نامشان در تورات و انجیل و زبور ثبت است. علی بن موسی الرضا علیهما السّلام پرسید: آنچه من از پیغمبر و جانشین او و دخترش و دو فرزندانش در تورات و انجیل و زبور گفتم، صدق و عدل است یا کذب و باطل؟ عرض کرد: صدق و عدل است و جز حق چیزی نگفته اند!
در این موقع که جاثلیق اقرار صریح نمود، حضرت به رأس الجالوت فرمود: اکنون فلان سفر از زبور داود را گوش کن! عرض کرد: بفرمایید. آن جناب سفر اول را تلاوت نمود تا رسید به نام محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام. فرمود تو را به خدا قسم میدهم، آیا این نامها در زبور نیست؟ تو نیز دارای همان امانی هستی که به جاثلیق دادم. جواب داد: صحیح است، آنچه فرمودید، با نام هایشان عینا در زبور وجود دارد. حضرت فرمود: تو را به آن ده آیه ای که خداوند بر موسی بن عمران نازل کرد قسم میدهم، آیا اوصاف حضرت محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام در تورات وجود دارد که عدالت و فضیلت از صفات برجسته آنها است؟ جواب داد: آری، هر کسی منکر آن باشد، به خدا و انبیای او کافر شده است.
حضرت رضا علیه السّلام فرمود: اکنون به فلان سفر از تورات توجه کن. آن جناب شروع به خواندن تورات کرد. رأس الجالوت از تلاوت حضرت در شگفت بود. همین که به نام محمّد صلی اللَّه علیه و آله و سلم رسید، رأس الجالوت گفت: راست است. این احماد و ألیا و بنت احماد و شبر و شبیر است (تفسیر این اسامی محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین میشود). حضرت رضا علیه السّلام تا آخر آن قرائت نمود.
پس از تمام شدن تلاوت، رأس الجالوت گفت: به خدا قسم ای پسر محمّد! اگر ریاستی که بر تمام یهود پیدا کردهام مانع نمی شد، دستور تو را پیروی میکردم. به خدایی که تورات را بر موسی و زبور را بر داود نازل کرده کسی را ندیدهام که تورات و انجیل و زبور را بهتر از شما تلاوت کند و بهتر و شیرین تر از شما تفسیر نماید.
تا هنگام ظهر، حضرت رضا علیه السّلام پیوسته با آنها مناظره میکرد. در این موقع فرمود: من نماز ظهر را میخوانم و سپس به مدینه خواهم رفت، به جهت همان وعده ای که به فرماندار دادهام تا جواب نامه رفیقش را بنویسد. فردا صبح زود خواهم آمد ان شاء اللَّه. عبداللَّه بن سلیمان اذان گفت و اقامه نیز خواند. حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السّلام پیش ایستاد و نماز خواند. قرائت را مختصر و رکوع و سجود را کامل انجام داد و بعد از نماز، از بصره خارج شد و فردا صبح به همان مجلس بازگشت. دختری رومی را خدمت ایشان آوردند که به زبان رومی با او صحبت نمود. جاثلیق سخنان آن جناب را میشنید و به زبان رومی کاملا آشنا بود. حضرت رضا به آن دختر فرمود: کدام یک از این دو نفر را بیشتر دوست میداری؛ عیسی یا حضرت محمّد را؟ دختر در جواب گفت: قبلا عیسی را بیشتر دوست میداشتم، تا زمانی که حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله و سلم را نشناخته بودم، ولی اکنون محمّد صلی اللَّه علیه و آله و سلم را از هر پیغمبری بیشتر دوست میدارم. جاثلیق گفت: حالا که داخل اسلام شده ای، به عیسی بغض داری؟ گفت: هرگز چنین نیست، عیسی را هم دوست میدارم و به او ایمان دارم، ولی محمّد صلی اللَّه علیه و آله و سلم بیشتر مورد علاقه من است.
حضرت رضا علیه السّلام رو به جاثلیق کرد و فرمود: آنچه را که این دختر گفت، برای مردم تفسیر کن. جاثلیق تمام گفتههای او را تفسیر کرد و سپس گفت: ای پسر محمّد! مردی هندی اینجا است که نصرانی است و قدرت بحث و مناظره هم دارد. فرمود او را بیاورید. آن مرد را حاضر کردند. حضرت با زبان هندی سخن گفت و سپس شروع کرد به استدلال نمودن و پیوسته او را با همان زبان هندی به مطلب نزدیک تر میکرد. تا جایی که شنیدند مرد هندی میگوید: ثبطی ثبطله! علی بن موسی الرضا علیهما السّلام فرمود: به زبان سندیّ به وحدانیت خدا اقرار میکند. پس از آن در مورد عیسی و مریم با او صحبت فرمود. کم کم آن مرد چنان تحت تأثیر استدلال آن جناب قرار گرفت که به زبان هندی گفت: «اشهد ان لا اله الا اللَّه و اشهد ان محمّدا رسول اللَّه. » آنگاه کمربند خود را بالا زد و در زیر آن زناری هویدا شد. عرض کرد: تقاضا دارم این زنار را به دست خود قطع فرمایی! حضرت رضا علیه السّلام کاردی خواست و آن را قطع کرد. سپس به محمّد بن فضل هاشمی فرمود: این مرد هندی را به حمام ببر و تطهیر کن و لباسی برای او و خانواده اش تهیه نما و همه آنها را به مدینه بفرست.
پس از تمام شدن این جریان، رو به مردم کرد و فرمود: اینک ثابت شد راستی گفتار محمّد بن فضل که از من برای شما نقل میکرد؟ همه تصدیق کردند و عرض نمودند که برای ما، بیشتر از آنچه که او گفته بود ثابت شد. محمّد بن فضل به ما گفته بود که شما را به خراسان خواهند برد. فرمود: صحیح است، ولی با احترام و کمال تعظیم میبرند.
محمّد بن فضل گفت: مردم به امامت آن جناب اعتراف کردند و شب را حضرت رضا علیه السّلام در بصره ماند. صبحگاه با مردم وداع کرد و سفارشهایی به من فرمود. پس از آن تشریف برد. من از پی آن جناب رفتم تا به وسط راه رسیدم. حضرت از جاده منحرف شد و چهار رکعت نماز خواند. پس از آن فرمود: محمّد برگرد! در پناه خدا، چشم خویش را ببند! همین که بستم فرمود: باز کن! باز کردم و در مقابل در خانه خودمان بودم. دیگر حضرت را ندیدم و آن مرد هندی را با خانواده اش، در هنگام حج به مدینه فرستادم.
محمّد بن فضل گفت: از جمله سفارشهایی که حضرت رضا علیه السّلام در هنگام رفتن از بصره به من فرمود، این بود که به کوفه برو و دوستان ما را جمع کن و به آنها خبر ده که من به آنجا خواهم آمد. دستور داد به خانه حفص بن عمیر یشکری وارد شوم. من به کوفه رفتم و جریان را به شیعیان اطلاع دادم. روزی در خانه نصر بن مزاحم بودم که سلّام، غلام حضرت رضا علیه السّلام آمد. فهمیدم آن جناب تشریف آورده و فوری به خانه حفص بن عمیر رفتم. دیدم امام علیه السّلام آنجا تشریف دارند. سلام کردم. ایشان بعد از جواب سلام فرمود: غذایی که شایسته دوستان ما باشد برای آنها تهیه کن. عرض کردم: تهیه کردهام و آنچه لازم بود، آماده شده است. فرمود: ستایش خدای را که به تو توفیق عنایت فرموده.
شیعیان را جمع کردم و حضرت پس از صرف غذا به من فرمود: ای محمد! ببین در کوفه از دانشمندان هر کس که هست حاضر نما. آنگاه فرمود: من مایلم همان طوری که مردم بصره از وجودم استفاده برده اند، شما نیز بهره مند شوید. خداوند به من هر کتابی را که بر پیغمبران نازل فرموده، آموخته است. سپس رو به جاثلیق که مردی دانشمند و مطلع از انجیل و اهل استدلال بود کرد و فرمود: آیا از نوشته ای که حضرت عیسی پیوسته به گردن خویش آویخته بود اطلاع داری؟ میدانی که در آن پنج اسم وجود داشت که اگر در مغرب بود و میخواست به مشرق رود، آن صحیفه را میگشود و خدا را به یکی از آن پنج اسم قسم میداد که زمین برایش پیچیده شود و این فاصله از مغرب به مشرق و از مشرق به مغرب را در لحظه ای میپیمود؟ جاثلیق گفت: نه، ولی اسماء پنجگانه ای که خداوند را به وسیله آنها قسم میداد و آنچه که میخواست برآورده میشد، میدانم. حضرت رضا علیه السّلام فرمود: اللَّه اکبر! حالا که منکر پنج اسم نیستی، مهم نیست که نوشته را قبول داشته باشی یا نداشته باشی. مردم! شاهد سخن او باشید!
سپس رو به طرف مردم کرد و فرمود: آیا منصف ترین شخص کسی نیست که در استدلال با خصم، از روی کتاب و دین و ملت و شریعت خود او بحث کند؟ جواب دادند: آری. پس فرمود: امام کسی است که هنگامی که متصدی امامت شده، قیام کند به آنچه پیامبر قیام کرده، و شایسته امامت فقط کسی است که درباره امامت، با تمام ملل با براهین استدلال کند. رأس الجالوت پرسید: آن استدلال برای امامت چیست؟ فرمود: به این طور که عالم به تورات و انجیل و زبور و قرآن کریم باشد؛ تمام لغات را بداند، به طوری که هیچ زبانی نباشد که از آن اطلاع نداشته باشد؛ و با هر دسته به زبان خودشان صحبت کند. با تمام این اوصاف باید پرهیزگار و پاکیزه از هر ناپاکی و مبرا از هر عیب باشد؛ عادل و منصف و حکیم و رؤوف، مهربان و بخشنده و عطوف، راستگو و خیرخواه و نیکوکار، امین و مورد اعتماد، کاربر و توانا در رتق و فتق امور باشد.
نصر بن مزاحم از جای حرکت کرد و گفت: درباره جعفر بن محمّد علیه السّلام چه میفرمایی؟ فرمود: چه بگویم درباره پیشوایی که تمام امت محمّد گواهند بر اینکه دانشمندترین مردم زمان خود بود! پرسید: درباره موسی بن جعفر علیهما السّلام چه میگویی؟
در جواب فرمود: آن جناب نیز مانند حضرت صادق علیه السّلام بود. مردم درباره او در شگفت بودند. موسی بن جعفر علیهما السّلام مدتی زندگی کرد، با هر ملتی به زبان خودشان صحبت میکرد؛ با خراسانیان به لغت محلی خودشان و با رومیان به زبان رومی و با سایر مردم به زبان خودشان. دانشمندان جهان از یهود و نصارا خدمتش میرسیدند و او با آنها به وسیله کتاب و زبان خودشان احتجاج میکرد.
پس از انقضای مدت عمرش، پیکی از طرف آن جناب پیش من آمد و پیغامی به این مضمون آورد: پسرم! اجل من سر آمده و عمرم تمام شده. تو وصی و جانشین پدرت هستی. پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم هنگام وفات، علی علیه السّلام را خواست و سفارشهایی به ایشان کرد و صحیفه ای را که در آن اسمایی است که به انبیا و اوصیا اختصاص دارد، به او واگذارد. سپس فرمود: نزدیک من بیا! آنگاه سر خویش را در لحاف پیچید و فرمود: زبانت را بیرون بیاور! بعد با انگشترش زبان علی را مهر کرد، سپس فرمود: علی زبانت را در دهان من قرار ده و بمک و آنچه در دهان خود یافتی ببلع!
علی علیه السّلام دستور پیغمبر را اجرا کرد. آنگاه فرمود: خداوند به تو فهمانید آنچه به من فهمانیده، و بینش تو را به اندازه من قرار داده و دانش تو را نیز به همان مقدار که به من داده عنایت کرد، جز اینکه پیغمبری بعد از من نخواهد بود. هر یک از امامان نیز همین طورند. بعد از درگذشت موسی بن جعفر علیهما السّلام، من به هر زبانی آشنا شدم و از تمام کتابها اطلاع پیدا کردم.
باب۴ مجلد۴۹ بحارالانوار حدیث۱
11.5. معجزات حضرت الف) خبر از غیب دادن
حدیث اول : ریان بن صلت میگوید: من دربان حضرت رضا علیه السّلام در خراسان بودم. روزی به معمر گفتم: اگر صلاح میدانی به امام رضا علیه السّلام پیشنهاد کن از لباسهایی که پوشیده، جامه ای به من ببخشد و مقداری از درهمهایی که به نام ایشان سکه زده اند را به من لطف فرماید. معمر به من گفت: بدون درنگ خدمت حضرت رضا علیه السّلام رسیدم و قبل از اینکه چیزی بگویم، آن جناب فرمود: معمر! ریان میل ندارد که از لباسهای خود و از درهمهایی که به نام ما سکه زده شد به او بدهیم؟ عرض کردم: سبحان اللَّه! هم اکنون درب خانه از من همین تقاضا را میکرد! امام علیه السّلام خندید و فرمود: مؤمن را خدا توفیق میدهد و وسیله بر آوردن حاجتش را فراهم میکند! بگو به نزد من بیاید. معمر مرا وارد کرد؛ سلام کردم، جواب داد و جامه برای من خواست و به من ارزانی داشت. همین که از جای حرکت کردم، سی درهم نیز در دست من گذاشت. -. قرب الاسناد: ۱۹۸ -
در کشف الغمة -. کشف الغمة ۳: ۱۳۲ - و رجال کشی -. رجال کشی: ۴۵۷ - نیز مثل این حدیث منقول است.
باب ۳ مجلد ۴۹ بحارالانوار حدیث ۱
حدیث دوم : عبداللَّه بن محمّد هاشمی میگوید: روزی پیش مأمون رفتم. مرا نشاند و هر کس که در آنجا بود را خارج کرد. سپس غذا خواست و با هم خوردیم و بعد عطر خواست و عطر استعمال کردیم. آنگاه دستور داد پرده بزنند و پرده ای زدند. سپس رو به جانب کسانی که پشت پرده بودند کرد و گفت: شما را به خدا قسم بر آن کسی که در طوس دفن شده مرثیه بخوانند! کسی شروع کرد به خواندن این اشعار: گوارا باد از برای طوس و کسانی که روز کردند در حالی که در طوس ساکنند از جهت عترت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم و از برای ما اندوه باقی گذاشته شده است در این موقع مأمون شروع به گریه کرد و به من گفت: قوم و خویشهای تو و من مرا سرزنش میکردند که حضرت ابوالحسن علیه السّلام را امتیاز دادم و او را به عنوان ولایت عهد برگزیدم!
اکنون برایت جریانی نقل کنم که تعجب کنی: روزی خدمت ایشان رسیدم و گفتم: فدایت شوم! آباء گرامت موسی بن جعفر و حضرت صادق و حضرت باقر و علی بن الحسین علیهم السلام از گذشته و آینده تا روز قیامت اطلاع داشتند. شما نیز وصی و وارث علم آنهایی و قطعا علم ایشان نزد شما هست. من از خدمت شما درخواستی دارم! فرمود: بگو چیست؟ گفتم: این کنیز زاهریه خیلی مورد علاقه من است، او را بسیار دوست میدارم و هیچ کدام از کنیزانم را بر او مقدم نمی دارم. او چندین مرتبه حامله شده و سقط جنین کرده. اکنون نیز حامله است. مرا راهنمایی بفرمایید علاجی بکنم تا فرزند او سالم بماند. فرمود: از سقط جنین او نترس، بچه اش سالم میماند. پسر بچه ای میزاید که خیلی شبیه به مادرش است. در دست راستش یک انگشت کوچک اضافه دارد که چسبیده است و آویزان نیست. همچنین در پای چپ نیز یک انگشت کوچک اضافه دارد که آویزان نیست و چسبیده است. با خود گفتم گواهی میدهم که خدا بر هر چیزی قادر است. آن کنیز فرزندی زایید کاملا شبیه به مادرش که در دست راست و پای چپش همان طور که حضرت رضا فرموده بود، انگشت کوچکی اضافه داشت و چسبیده بود. با این مقام چه کسی مرا ملامت میکند که چرا او را امتیاز بخشیدم؟ حدیث مقداری اضافه داشت که آن را حذف کردیم «لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ العلی العظیم». -. عیون اخبارالرضا ۲: ۲۲۴ -
باب ۳ مجلد۴۹ بحارالانوار حدیث ۲
حدیث سوم : محمّد بن عبیداللَّه قمی میگوید: خدمت حضرت رضا علیه السّلام بودم. بسیار تشنه شدم، اما دوست نداشتم تقاضا کنم آب بیاورند. پس خود امام آب خواست، مقداری میل نمود و آنگاه آب را به من داد و فرمود: محمّد! بیاشام که آب سردی است! پس من آشامیدم. -. عیون اخبارالرضا ۲: ۲۰۴ -
باب ۳ مجلد۴۹ بحارالانوار حدیث۵
11.6. معجزه ی علم به همه زبان ها
حدیث اول: ابو اسماعیل سندی گفت: در هند بودم و شنیدم خداوند در بین عربها حجتی دارد. در جستجوی او بر آمدم تا مرا راهنمایی به حضرت رضا علیه السّلام کردند. با اینکه یک کلمه عربی نمی دانستم خدمت آن جناب رسیدم و به زبان هندی سلام کردم. ایشان با همان لهجه خودم جواب داد. من به زبان هندی با ایشان صحبت میکردم و آن جناب نیز به همان زبان جوابم را میداد. عرض کردم: من در هند شنیدم که خداوند در میان عرب حجتی قرار داده، پس در جستجوی او بر آمدم. به زبان هندی فرمود: آری، من همان حجت هستم. بعد فرمود: هر چه مایلی بپرس. هر سؤالی داشتم پرسیدم. وقتی خواستم از جای حرکت کنم عرض کردم: من عربی بلد نیستم، از خدا بخواه مرا به این زبان مطلع گرداند تا بتوانم صحبت کنم. دست مبارک خود را بر روی لبهای من مالید و از همان دم شروع کردم به عربی صحبت کردن. -. خرائج و جرائح: ۲۰۴
باب۳ مجلد۴۹ بحارالانوار حدیث۵۱
حدیث دوم: عبداللَّه بن شبرمة میگوید: حضرت رضا علیه السّلام از کنار ما رد شد، در حالی که ما در مورد امامت آن حضرت بحث میکردیم. پس از اینکه خارج شد، من و تیم بن یعقوب سراج که از اهالی برمه بود، در خدمت آن جناب بودیم، ولی هر دو زیدی مذهب و مخالف امامت ایشان بودیم. وقتی میان بیابان رسیدیم، ناگهان گله ای آهو پیدا شد. حضرت رضا به یک بره آهو اشاره کرد. آهو آمد تا رو به روی امام علیه السّلام ایستاد. حضرت رضا جلو رفت، سر او را با دست مالید و او را بلند کرد و به دست غلام خود داد. بره آهو دست و پا میزد که پیش همراهان خود برگردد. امام علیه السّلام با او سخنی گفت که آرام شد و ما نفهمیدیم.
بعد فرمود: ای عبداللَّه! ایمان نمی آوری؟ عرض کردم: چرا آقا! شما امام و حجت خدا بر خلقی. من از مذهبی که داشتم توبه کردم. بعد به آهو فرمود که برگرد. آهو در حالی که از چشمانش اشک جاری بود، خود را به امام علیه السّلام مالید و صدایی کرد و رفت. حضرت رضا علیه السّلام فرمود: میدانی چه میگوید؟ عرض کردم: خدا و پیغمبر و فرزند پیامبر میدانند. فرمود: میگوید مرا خواستی، امیدوار شدم که از گوشتم خواهی خورد. وقتی دستور دادی برگردم محزون شدم. -. خرائج و جرائح: ۲۰۷ -
باب۳ مجلد۴۹ بحارالانوار حدیث۶۰
11.7. ثواب زیارت امام رضا علیه السلام
حدیث اول: کامل الزیارات: بزنطی گفته است: در نامه امام رضا علیه السلام خواندم: این پیغام را به شیعیانم برسان که زیارت من، برابر با هزار حج نزد خداوند عز و جل است. بزنطی گفته است: به امام جواد علیه السلام گفتم: هزار حج؟ فرمود: بلی؛ به خدا سوگند، هزار هزار حج برای کسی که او را با شناخت حق و جایگاهش زیارت نماید، خواهد بود. -. ثواب الاعمال: ۸۹ چاپ بغداد؛ عیون الاخبار ۲: ۲۵۷؛ امالی صدوق: ۶۴؛ کامل الزیارات: ۳۰۶ -
باب۴ مجلد۹۹ حدیث۵
حدیث دوم : از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی که شنیدم که گفت: امام دهم علیه السّلام میفرمود: مردم قم و آبه آمرزیده اند که جدّم امام رضا علیه السّلام را در طوس زیارت میکنند. هلا هر که زیارتش کند و در راه قطره ای باران بر او افتد، خدا تنش را بر آتش حرام میکند. -. عیون اخبار الرضا ۲: ۲۶۰ -
باب۳۶ مجلد۵۷ حدیث۷۳
حدیث سوم : از ابی صلت هروی روایت شده است که گفت: نزد امام رضا علیه السّلام بودم و مردمی نزد او آمدند از اهل قم و بر او سلام دادند و جواب داد و آنها را به خود نزدیک کرد و به آنها گفت: خوش آمدید! شما به درستی شیعه مایید، و روزی برای شما آید که قبر مرا در طوس زیارت کنید، هلا هر که مرا زیارت کند، با غسل از گناهانش به در آید، چون روزی که از مادرش زاده شده است. -. عیون اخبار الرضا ۲: ۲۶۰ -
باب۳۶ مجلد۵۷ حدیث ۷۲
11.8. برخی از عللی که مأمون لعنت الله علیه، امام رضا علیهالسلام را مسموم کرد
احمد بن علی انصاری میگوید: از ابا صلت هروی پرسیدم که مأمون با این احترام و محبتی که به حضرت رضا علیه السّلام داشت و ولی عهد خویش قرارش داد، چطور راضی به کشتن او شد؟ گفت: مأمون او را گرامی میداشت و با او محبت میورزید و چون مقام و موقعیتش را میدانست، او را ولیعهد خویش قرار داد تا مردم خیال کنند که حضرت علاقه مند به دنیا است و از مقامش در نزد آنها کاسته شود، ولی تمام این کارها بیشتر موجب علاقه و ارادت مردم به ایشان شد. به همین جهت دانشمندان و متکلمین را از اطراف جمع کرد تا شاید بتوانند در مناظره بر او پیروز شوند و مقامش نزد علما کم شود تا موجب پایین آمدن مقام او در نزد عموم شود.
هر کدام از دانشمندان یهود، نصرانی، مجوس، ستاره پرستان و زردشتیان و منکرین خدا و طبیعی مذهبان و دانشمندان اسلام از مخالفین شیعه که با آن جناب بحث و مناظره میکردند، مغلوب میشدند و دلیل آن جناب را میپذیرفتند. مردم میگفتند: به خدا این شخص شایسته خلافت است نه مأمون. جاسوسها این سخنان را به او میرساندند و او ناراحت میشد و بر آن جناب رشک میبرد.
حضرت رضا علیه السّلام نیز در مورد حق گویی از مأمون باکی نداشت. بیشتر اوقات جوابهایی به او میداد که خوشش نمی آمد و خشمگین میشد و کینه او را در دل میگرفت، ولی اظهار نمی کرد. وقتی دیگر از مبارزه با آن جناب عاجز شد، او را مسموم کرد. -. عیون اخبارالرضا ۲: ۲۳۹ -
باب۲۰ مجلد۴۹ بحارالانوار حدیث۲
12. ولادت امام جواد علیه السلام
حدیث اول : ابو یحیی صنعانی میگوید: خدمت حضرت رضا علیه السّلام بودم که پسرش حضرت جواد علیه السلام را در حالی که کودک بود آوردند. حضرت فرمود: در اسلام فرزندی متولد نشده که بیشتر از این پسر برای شیعیان ما برکت داشته باشد. -. اعلام الوری: ۳۴۷، ارشاد: ۲۹۹ -
باب ۲ مجلد ۵۰ بحارالانوار حدیث ۱۴
حدیث دوم : از ارشاد: بزنطی میگوید: پسر نجاشی از من پرسید: امام بعد از حضرت رضا علیه السّلام کیست؟ دلم میخواهد این سؤال را از ایشان بپرسی تا برایم روشن شود! من خدمت حضرت رضا علیه السّلام رسیده جریان را عرض کردم. فرمود: امام بعد از من پسرم خواهد بود. کی جرات دارد بگوید پسرم، با اینکه فرزندی ندارد؟! هنوز حضرت جواد علیه السلام متولد نشده بود! چیزی نگذشت که آقا زاده متولد شد. -. ارشاد: ۲۹۸ -
باب۲ مجلد ۵۰ بحارالانوار حدیث ۱۱
حدیث سوم: ارشاد: حسین بن یسار میگوید: ابن قیاما واسطی نامه ای برای حضرت رضا علیه السّلام نوشت و در آن سؤال کرد، چطور ممکن است شما امام باشید با اینکه فرزند ندارید حضرت رضا علیه السّلام جواب داد: تو از کجا میدانی من فرزند نخواهم داشت؟ به خدا قسم این شب و روز به پایان نمی رسد تا خداوند مرا پسری عنایت کند که به وسیله او خدا حق را از باطل جدا گرداند. -. اعلام الوری: ۳۴۶، ارشاد: ۲۹۸ -
باب ۲ مجلد ۵۰ بحارالنوار حدیث۱۰
حدیث چهارم : ارشاد: صفوان بن یحیی میگوید: به حضرت رضا علیه السّلام عرض کردم: ما قبل از اینکه فرزندتان ابو جعفر (حضرت جواد علیه السلام) متولد شود، از شما راجع به امام میپرسیدیم، میفرمودی: خداوند به من فرزندی خواهد داد. اکنون که خدا عنایت کرده و چشم ما به جمالش روشن شده، خدا نخواهد که به مصیبت شما و فقدان وجود عزیزتان دچار شویم؛ اما اگر بالاخره چنین شد، امام ما کیست؟ حضرت با دست اشاره به حضرت جواد علیه السّلام که آنجا ایستاده بود کرد. عرض کردم: آقا! او که هنوز سه سال بیشتر ندارد. فرمود: چه اشکالی دارد؟ عیسی حجت خدا شد با اینکه کمتر از سه سال داشت. -. اعلام الوری: ۳۴۵، ارشاد: ۲۹۷ -
باب ۲ مجلد ۵۰ بحارالانوار حدیث۸
13. شهادت امام هادی علیه السلام
حدیث اول: ابو سلیمان بن اورمه میگوید: ایام حکومت متوکل به سامرا رفتم و بر سعید حاجب وارد شدم و متوکل حضرت هادی علیه السلام را تحویل او داده بود تا حضرت را به قتل برساند. وقتی بر سعید حاجب وارد شدم، گفت: دوست داری به معبودت نظر کنی؟ گفتم: منزه است کسی که چشمها او را نمی بینند! گفت: منظورم همان کسی است که شما خیال میکنید امام شماست! گفتم: بدم نمی آید ایشان را ببینم؛ گفت: من مأمور هستم او را بکشم و فردا این کار را خواهم کرد؛ اکنون صاحب نامه نزد اوست، وقتی خارج شد، تو داخل شو! طولی نکشید که پست چی خارج شد و سعید به من گفت: داخل شو!
من داخل خانه ای که حضرت در آن محبوس بود شدم و دیدم مقابل حضرت قبری حفر شده است! داخل شدم و سلام کردم و به شدت گریستم. فرمود: چرا گریه میکنی؟ گفتم: به خاطر چیزی که میبینم. فرمود: برای این خاطر گریه مکن که آنان موفق به کشتن من نمی شوند. من آرام گرفتم. بعد فرمود: او بیش از دو روز زنده نیست تا این که خدا خون او و همدم او را که دیدی میریزد. ابو سلیمان میگوید: به خدا قسم متوکل دو روز بعد کشته شد.
بعد به امام هادی علیه السلام عرض کردم: حدیثی از پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله نقل کرده اند که من معنی آن را نمی دانم! اینکه حضرت فرموده است: ایام را دشمن مدارید که با شما دشمنی خواهند ورزید. فرمود: بله، این حدیث پیامبرصلی الله علیه و اله تأویلی دارد:
شنبه پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله است و یک شنبه اشاره به امیر المؤمنین علیه السلام، دوشنبه حسن و حسین علیهما السّلام و سه شنبه علی بن الحسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد علیهم السلام و چهار شنبه موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و من یعنی علی بن محمد علیهم السلام و پنجشنبه پسرم حسن بن علی علیهما السلام و جمعه قائم ما اهل بیت! -. الخرائج و الجرائح ۱: ۴۱۱
باب ۴ مجلد ۵۰ بحارالانوار حدیث ۸.
حدیث دوم : ابوعون ابرش خویشاوند نجاح بن سلمه نامه ای برای حضرت ابو محمّد علیه السّلام نوشت که مردم این کار شما را نپسندیدند که در پشت جنازه پدرتان حضرت ابو الحسن علیه السلام گریبان چاک زده بودید. امام علیه السّلام در جواب او فرمود: نادان! این کار به تو مربوط نیست. حضرت موسی بر برادر خود هارون گریبان چاک زد. بعضی از مردم با ایمان متولد میشوند و زندگی را با همین عقیده به پایان میرسانند و در حال ایمان از دنیا میروند برخی نیز کافر متولد میشوند و با کفر زندگی میکنند و کافر از دنیا میروند. بعضی دیگر با ایمان متولد میشوند و با همین عقیده زندگی میکنند ولی کافر از دنیا میروند. تو نیز از آنهایی هستی که کافر از دنیا خواهی رفت و دیوانه خواهی شد.
قبل از مرگ، پسرش او را در خانه نگه داری میکرد تا مبادا مردم او را ببینند چون مبتلا به وسوسه و بی عقلی شده بود و حرفهای یاوه میگفت و بر معتقدین به امامت و شیعه مذهب، پیوسته ایرادتراشی میکرد و بالاخره عقیده ای را که داشت آشکار کرد. -. رجال کشی: ۴۸۰ -
باب ۴ مجلد ۵۰ بحارالانوار حدیث ۴
14. شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
ابو الحسن علی بن محمّد بن حباب میگوید: أبو الأدیان نقل کرد که من خدمتکار حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بودم و نامه هایش را به شهرها میبردم. روزی در همان بیماری که منتهی به فوتش شد خدمتش رسیدم؛ چند نامه نوشت و فرمود: این نامهها را به مدائن میبری! مسافرتت پانزده روز طول میکشد. روز پانزدهم وارد سامرا خواهی شد. از خانه من صدای ناله و گریه خواهی شنید و مرا برای غسل دادن بر روی مغتسل گذاشته اند.
أبو الأدیان گفت: عرض کردم: آقای من! در صورتی که چنین اتفاقی بیفتد، امام ما کیست؟ فرمود: کسی که جواب نامههای مرا از تو بخواهد، او جانشین من است. عرض کردم: باز هم توضیح بفرمایید. فرمود: هر کس بر من نماز بخواند، امام پس از من خواهد بود. باز تقاضا نمودم بیشتر نشانه دهند. فرمود: هر کس خبر دهد در همیانها (کیسه چرمی جایگاه پول) چقدر است، او جانشین من است.
دیگر جلال و عظمت امام مانع شد از اینکه بپرسم در همیان چیست؛ نامهها را برداشته به طرف مدائن رهسپار شدم و جواب آنها را گرفتم و روز پانزدهم وارد سامرا شدم. همان طوری که امام فرموده بود، صدای شیون و ناله از خانه آن آقا شنیدم. دیدم جعفر بن علی برادرش بر در خانه است و شیعیان گرد او را گرفته، به واسطه فوت برادرش تسلیت و به مقام امامت تهنیت میگویند.
من در دل با خود گفتم، اگر امام این شخص باشد که امامت از میان رفته است؛ زیرا من کاملا او را میشناختم که شراب خوار بود و قمار بازی میکرد و طنبور مینواخت. من نیز جلو رفته و تسلیت و تهنیت گفتم، اما چیزی از من نپرسید. در این موقع عقید خارج شده و گفت: آقا، برادرت کفن شده، برای نماز تشریف بیاورید. جعفر داخل شد، شیعیان اطراف او را گرفتند؛ از همه جلوتر، سمان و حسن بن علی، قتیل معتصم معروف به سلمه بود.
وارد حیاط که شدیم دیدیم حسن بن علی علیهما السّلام با کفن در تابوت گذاشته شده است. جعفر جلو رفت تا بر برادر خود نماز بخواند. همین که شروع به گفتن تکبیر کرد، کودکی که چهره ای گندم گون و مویهای مجعدی داشت و بین دندانهای مبارکش گشاده بود خارج شد. ردای جعفر را با دست گرفت و فرمود: عقب برو عمو! من باید بر پدرم نماز بخوانم.
جعفر با رنگ چهره ای که آشکار بود که از ناراحتی تغییر کرده عقب رفت و کودک پیش رفت و نماز خواند. آنگاه حضرت کنار قبر پدرش دفن شد.
در این موقع روی به جانب من نموده و فرمود: ای بصری! جواب نامههایی که به همراه داری را بده. من به ایشان تقدیم کردم و با خود گفتم: این دو نشانه! بعد به جانب جعفر بن علی رفتم که آه میکشید. حاجز وشاء رو به جعفر نموده و گفت: آقا این کودک که بود؟ تا حجت بر او تمام شود؛ گفت: به خدا تا کنون او را ندیده و نمی شناسم.
ما نشسته بودیم که چند نفر از قم آمدند و درباره امام حسن عسکری علیه السلام پرسیدند که جانشین آقا کیست؟ مردم اشاره به جعفر بن علی کردند! مسافرین قم سلام و تعزیت و تهنیت گفتند و اضافه نمودند که ما چند نامه و مقداری پول آورده ایم، شما بفرمایید نامهها متعلق به چه اشخاصی است و پولها چقدر است؟ جعفر از جای حرکت کرد و لباسهای خود را تکانی داده، از روی تعجب گفت: میخواهند تا از غیب به ایشان خبر بدهم!!
در این موقع خادمی از خانه خارج شد و گفت: شما نامه فلان کس و فلان کس را آورده اید و همیانی به همراه شما است که در آن هزار دینار است. اثر نقش روی سکه ده دینار آن رفته است. پولها و نامهها را به او دادند و گفتند: کسی که تو را فرستاده و این خبر را داده، امام است.
جعفر بن علی پیش معتمد رفت و جریان را به او گزارش داد. معتمد مأموران خود را فرستاد و صقیل کنیز امام را گرفتند و از او محل کودک را جستجو کردند. او انکار نمود و ادعای حمل کرد تا از کودک پرس و جو نکنند. او را به قاضی ابن ابی شوارب سپردند، ولی به واسطه فوت ناگهانی عبیداللَّه بن یحیی بن خاقان و قیام صاحب الزنج در بصره، او را فراموش کردند. او نیز از پی کار خود رفت و حمد پروردگار جهانیان راست که شریکی ندارد. -. کمال الدین ۱: ۱۵۰ -
باب۵ مجلد ۵۰ بحارالانوار حدیث۵
15. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
15.1. ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
حدیث اول : در «مصباحین» و سید بن طاووس در کتاب «اقبال» و سایر مولفان کتب ادعیه، ولادت آن حضرت را در نیمه شعبان دانسته اند و در «الفصول المهمه» آمده است که حضرت حجت علیه السّلام، در سامرا و در شب نیمه شعبان سال ۲۵۵ متولد شده است. به خط شهید (ره) از امام جعفر صادق علیه السّلام نقل کرده اند که آن حضرت فرمود: «در شبی که قائم آل محمد علیه السّلام متولد گردد، هر مولودی متولد شود با ایمان است و اگر در زمین شرک متولد گردد، خداوند به برکت وجود امام، او را به سرزمین ایمان منتقل خواهد کرد. » امالی طوسی: ۴۱۲ -
باب ۱ مجلد۵۱ بحارالانوار بعد از حدیث اخر
حدیث دوم : کمال الدین: غیاث بن اسد میگوید: از محمد ابن عثمان قدس اللَّه روحه شنیدم که چون امام زمان صلوات اللَّه علیه متولد گردید، نوری از بالای سر مبارکش به آسمان تابید. پس صورت به خاک نهاد و خدای تعالی را سجده کرد. آنگاه سر برداشت و فرمود: «گواهی میدهم که معبودی جز خدا نیست و ملائکه و صاحبان دانش نیز گواهی میدهند، در حالی که قیام به قسط دارد؛ معبودی جز خدای حکیم نیست؛ و دین نزد خدا، منحصرا اسلام است. » محمد بن عثمان همچنین گفت که ولادت حضرت، شب جمعه بود. » -. کمال الدین: ۳۹۷
باب ۱ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث ۱۹
حدیث سوم : کمال الدین: ابی جعفر عمری میگوید: چون آقا علیه السّلام متولد گردید، امام حسن عسکری علیه السّلام عثمان بن سعید (نائب اول امام زمان و پدر ابی جعفر عمری مذکور) را احضار فرمود. وقتی عثمان نزد حضرت آمد، به وی فرمود: «ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت خریده و به حساب من میان بنی هاشم قسمت کن. چند رأس گوسفند هم برای او عقیقه کن. » -. کمال الدین: ۳۹۶ -
باب۱ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث۹
15.2. صفات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و نسب ایشان
حدیث اول : کمال الدین: امام محمد باقر علیه السّلام از پدرش، از جدشان امیرالمؤمنین علیه السّلام روایت میکند که آن حضرت بر منبر فرمودند: «مردی از دودمان من در آخرالزمان ظهور میکند که رنگش سفید مایل به سرخی، شکمش فراخ، ران هایش پهن، استخوان شانه هایش درشت و در پشت وی دو خال است: یکی به رنگ پوست بدنش و دیگری شبیه خال پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله. وی دو نام نیز دارد: یکی مخفی و دیگری ظاهر. نام مخفی او احمد و نام ظاهرش محمد است. چون پرچم خود را به اهتزاز درآورد، میبینی مابین شرق و غرب عالم برایش نورانی میشود و دستش را بر سر مردم میگذارد. پس دلهای تمام مومنان، از پارههای آهن سخت تر میشود و خدا به آنها قوت چهل مرد را میدهد و هیچ میتی نمی ماند مگر اینکه آن سرور، در قلبش و در قبرش داخل میشود، و مردگان در قبور به زیارت همدیگر میروند و به قیام قائم علیه السّلام بشارت میدهند. » -. کمال الدین: ۵۹۲ -
باب ۴ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث ۵
حدیث دوم : غیبت طوسی: زید بن علی بن الحسین علیه السلام میگوید: «این منتظر، از دودمان حسین بن علی علیه السلام و در ذریه حسین و در پشت حسین است. حسین نیز آن مظلومی است که خداوند میفرماید: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ»، {هر کس مظلوم کشته شود، ما برای سرپرست او سلطه ای قرار داده ایم. } ولیّ حسین، مردی از دودمان و پشت اوست. سپس این آیه را خواند: «وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ» -. زخرف / ۲۸ -، {آن را کلمه ای پایدار در پشت او قرار داد} «سُلطاناً فَلایُسرِف فی القتلِ» -. انعام / ۱۱۵[۳] -، {سلطه قرار دادیم، پس نباید در کشتن اسراف کند. } سلطه حسین بر کشندگانش، در حجت خدا بر تمام خلق خداست، تا آنکه حجت و سلطنت الهی از آن او باشد و کسی را بر وی حجت و سلطه ای نباشد. » -. غیبت طوسی: ۱۸۸ -
باب۴ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث ۴
حدیث سوم : غیبت طوسی: امام محمد باقر علیه السّلام فرمودند: عمر بن الخطاب نزد امیر مؤمنان علیه السّلام رفت و گفت: «مرا از نام مهدی باخبر ساز که چیست. » فرمودند: «اما نامش، حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با من پیمان بسته که نام او را به کسی نگویم، تا زمانی که خداوند او را برانگیزد. » گفت: «مرا از صفات او خبر دهید! » فرمودند: «جوانی است چهارشانه، نیکو رو و خوش مو که مویش تا پشت دوشش میریزد و نور رخسارش، محاسن سیاه و موی سرش را تحت الشعاع قرار داده، پدرم فدای فرزند بهترین کنیزها! » -. غیبت طوسی: ۴۷۰ -
در «غیبت» نعمانی نیز مثل این حدیث ذکر شده است.
باب ۴ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث۷
15.3. علت نامگذاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به مهدی و قائم ال محمد
حدیث اول : کمال الدین: صقر بن ابی دلف میگوید: از حضرت امام محمد تقی علیه السّلام شنیدم که میفرمود: «امام بعد از من، نامش علی است؛ امر او امر من و گفته او گفته من است؛ پیروی او پیروی من است؛ امامت بعد از او، در فرزندش حسن است؛ و امر و گفته و پیروی او، امر و گفته و پیروی پدرش است. » سپس حضرت ساکت شد. عرض کردم: «یا ابن رسول اللَّه! امام بعد از حسن کیست؟ » حضرت سخت گریست و سپس فرمود: «بعد از حسن، فرزندش قائم به حق و منتظر است. » پرسیدم که چرا او را قائم میگویند؟ فرمود: «زیرا بعد از آنکه نامش از خاطرهها فراموش میشود و اکثر معتقدین به امامتش از دین خدا برمی گردند، قیام میکند. » عرض کردم: «چرا او را منتظر میگویند؟ » فرمود: «زیرا او غیبتی دارد که ایامش زیاد و پایان آن طولانی است؛ مخلصان منتظر خروج او و شک کنندگان، منکر خروج او هستند؛ منکران، یاد او را به سخره میگیرند و تعیین کنندگان وقت ظهورش زیاد میشوند، پس عجله کنندگان در غیبت او نابود میشوند و اهل تسلیم در آن، نجات مییابند. » -. کمال الدین: ۳۵۲
باب ۲ مجلد ۵۱ بحارالانوار حدیث۴
حدیث دوم : غیبت طوسی: ابی سعید خراسانی میگوید: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم: «آیا مهدی و قائم یکی است؟ » فرمود آری. عرض کردم: «چرا او را مهدی میگویند؟ » فرمود: «زیرا برای هر امر پوشیده ای راهنمایی قرار داده شده و از این جهت او را قائم میگویند که در زمانی که (یاد او) میمیرد، قیام میکند و همانا او قیام به امر عظیمی میکند. » -. غیبت طوسی: ۴۷۱
باب ۲ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث ۶
حدیث سوم : ارشاد: امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: «هنگامی که قائم علیه السّلام قیام کند، مجددا مردم را به اسلام دعوت میکند و به اموری که از بین رفته و کمرنگ شده، هدایت میکند و اکثر مردم نسبت به او دچار ضلالت میشوند؛ چون قائم علیه السّلام از جانب خداوند به امور گم شده راهنمایی میشود، او را «مهدی» میگویند و به لحاظ اینکه به طرفداری حق قیام میکند، او را «قائم» مینامند. » -. ارشاد: ۳۶۴ -
باب۲ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث۷
15.4. علت غیبت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
حدیث اول: نامه ای از امام محمد باقر علیه السلام رسید که نوشته بود: «وقتی خداوند همسایگی با مردمی را برای ما ناخوش دانست، ما را از میان آنها بیرون میبرد. » -. علل الشرایع ۱: ۲۳۷ -
باب ۲۰ مجلد ۵۲بحارالانوار حدیث ۲
حدیث دوم : کمال الدین و علل الشرائع: عبداللَّه بن فضل هاشمی میگوید: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: «صاحب الامر غیبتی دارد که ناچار از آن است وهر پیرو باطل، در آن تردید میکند. » من عرض کردم: «فدایتان شوم! چرا غیبت میکند؟ » فرمود: «به علتی که به ما اجازه نداده اند آشکار سازیم. »عرض کردم: «چه حکمتی در غیبت اوست؟ » فرمود: «همان حکمتی که در غیبت سفرای الهی پیش از او بوده است. حکمت غیبت قائم ظاهر نمی شود مگر بعد از آمدن خود او، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتی توسط خضر و کشتن آن بچه و تعمیر دیوار، برای موسی ظاهر نگشت، مگر موقعی که خواستند از هم جدا شوند.
ای پسر فضل! این کار از امور الهی و سرّی از اسرار پروردگاری و غیبی از غیبهای خداوندی است. وقتی ما دانستیم که خدای عزوجل حکیم است، تصدیق میکنیم که تمام کارهای او از روی حکمت است، هر چند علت آن برای ما آشکار نگردد. » -. کمال الدین: ۴۳۷ و علل الشرایع ۱:۲۳۹-
باب ۲۰ مجلد ۵۲ بحارالانوار حدیث۴
حدیث سوم : کمال الدین: حضرت صادق علیه السلام فرمود: «بهترین وقتی که خداوند به بندگانش نزدیک و از آنها خشنود است، هنگامی است که مردم حجت خدا را از دست بدهند، او برای آنها آشکار نشود و از نظر آنها غایب گردد و آنها ندانند که جای او کجاست، و با اینوصف میدانند که سفرای الهی و نشانههای حق، از میان نرفته است. در آن موقع، صبح و شام منتظر فرج و ظهور باشید. همچنین سخت ترین موقعی که خداوند بر دشمنانش غضب میکند، هنگامی است، که خداوند حجت خود را از میان آنها بیرون برد و برای آنها آشکار نگردد. و این در موقعی است که خداوند میداند دوستانش (درباره حجت خدا) تردید ندارند، واگر بداند که در بودن و نبودن وی شک دارند، به مقدار یک چشم به هم زدن او را غایب نمی کند. » -. کمال الدین: ۳۱۹ -
در غیبت نعمانی نیز این روایت نقل شده است. -. غیبت نعمانی: ۱۶۲ -
باب ۲۰ مجلد ۵۴ بحارالانوار حدیث ۹
15.5. هرکس در غیبت کبری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ادعای رویت کند دروغگوست
حدیث اول: احتجاج: این توقیع از ناحیه مقدسه امام زمان برای ابوالحسن سمری (نایب چهارم حضرت) بیرون آمد: «ای علی بن محمد سمری! بشنو که خداوند پاداش برادران (دینی) تو را در مرگ تو بزرگ گرداند. تو تا شش روز دیگر خواهی مرد. پس به کارهای خود رسیدگی کن و به هیچ کس به عنوان جانشینی خود وصیت منما که غیبت کامل واقع شده و دیگر ظهوری نیست، مگر بعد از آنکه خداوند اجازه دهد و آنهم بعد از گذشت زمانها و قساوت دلها و پر شدن زمین از ستم، خواهد بود. به زودی در میان شیعیان کسانی پیدا میشوند که ادعا میکنند مرا دیده اند. آگاه باش که هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعا کند که مرا دیده است، دروغ میگوید و بر من افترا میبندد. و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلیّ العظیم. » -. احتجاج: ۴۷۸ -
باب ۲۳ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث ۱
حدیث دوم: کمال الدین: حضرت رضا علیه السلام فرمود: «چون خضر آب زندگانی نوشید تا نفخ صور زنده است و نمی میرد. او نزد ما میآید و به ما سلام میکند. ما صدای او را میشنویم، ولی خود او را نمی بینیم. هر جا از وی نام برند، حاضر میشود. هر کسی از شما نام او را میبرد، به وی سلام کند. خضر هر سال در موسم حج حاضر میشود و تمام اعمال حج را انجام میدهد و در عرفه میایستد و برای استجابت دعای مؤمنین آمین میگوید. به زودی خداوند وحشت قائم ما را در طول غیبتش، به وسیله مأنوس گشتن با او برطرف میکند و تنهایی او را به رفاقت با وی مبدل میسازد. » -. کمال الدین: ۳۶۲ -
باب ۲۳ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث۳
حدیث سوم: غیبت نعمانی: سدیر صیرفی میگوید: شنیدم که امام صادق علیه السلام میفرمود: «صاحب این امر شباهتی به یوسف دارد. » عرض کردم: «گویا شما میخواهید ما را از غیبت یا حیرتی مطلع سازید! » فرمود: «این خلق ملعون خوک مانند، از این امر چه چیزی را انکار میکنند؟ برادران یوسف اهل خرد و عقل و از اسباط و اولاد انبیا بودند که بر او داخل شدند و با او سخن گفته و خطاب کردند و با او تجارت کردند و با او مراوده کردند و برادر او بودند و او برادر آنان بود، او را نشناختند و او خود را به آنان معرفی کرد و گفت: «من یوسف هستم! » و در این هنگام همه او را شناختند. اما این امت متحیر چگونه انکار میکند که خدای عزوجل در وقتی از اوقات، اراده کند که حجت خود را از مردم مستور گرداند؟ پادشاهی مصر بر یوسف بود و بین او و پدرش به اندازه مسیری هجده روزه راه بود. پس اگر خدا میخواست که مکان یوسف را به یعقوب اعلام کند، میتوانست و به خدا قسم یعقوب و فرزندانش پس از بشارت، نه روزه از بیابان خود را به مصر رساندند.
پس این امت چه را انکار میکند که خدا آنچه را که با یوسف کرد، با حجت خود نیز بکند؟ که امام مظلوم شما که حقش مورد انکار است، بین مردم تردد داشته باشد و در بازارهایشان راه برود و بر فرششان پای نهد، ولی مردم او را نشناسند تا خدا به او اذن دهد که خود را به مردم بشناساند، همان گونه که به یوسف اذن داد که برادرانش به او گفتند: «آیا تو یوسفی؟ » فرمود: «من یوسف هستم. » -. غیبت نعمانی: ۱۶۳ -
مثل این حدیث به سند دیگر هم در غیبت نعمانی -. غیبت نعمانی: ۱۶۳ - و دلائل الامامة -. دلائل الامامة: ۳۷۲ - طبری آمده است.
باب ۲۳ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث۹
15.6. فضیلت انتظار فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و برتری مردمان زمان غیبت
حدیث اول: محاسن برقی: حکم بن عیینه میگوید: وقتی در جنگ نهروان امیرالمؤمنین علیه السلام خوارج را به قتل رسانید، مردی به خدمت حضرت رسید. حضرت فرمود: «قسم به خداوندی که دانه را شکافت و آدمی را آفرید، مردمی در اینجا با ما آمده اند که هنوز خداوند پدران و نیاکان آنها را خلق نکرده است! » آن مرد عرض کرد: «مردمی که هنوز خلق نشده اند، چگونه میتوانند با ما آمده باشند؟ » فرمود: «آری، آنها مردمی هستند که در آخرالزمان میباشند و در این هدف که ما داریم، آنهانیز شریک هستند و تسلیم ما هستند. پس آنها در آن راه که ما گام برمی داریم، شرکای حقیقی و واقعی ما هستند. » -. محاسن برقی: ۴۰۷ -
باب۲۲ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث ۳۲
حدیث دوم : غیبت شیخ طوسی: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «مردمی بعد از شما خواهند آمد که یک مرد آنها، ثواب پنجاه نفر از شما دارند. » اصحاب عرضکردند: «یا رسول اللَّه! ما در جنگ بدر و احد و حنین در رکاب شما پیکار کرده ایم و قرآن در میان ما نازل شده است! » (یعنی چطور میشود که مردمی بیایند که یک نفر آنها ثواب پنجاه نفر ما را داشته باشند؟ ) فرمود: «آنچه را که آنها متحمل میگردند اگر شما ببینید، نمی توانید مانند آنها صبر کنید! » -. غیبت طوسی: ۴۵۶ -
باب۲۲ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث ۲۶
حدیث سوم: خصال: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «منتظر فرج (آل محمد صلی الله علیه و آله) باشید و از رحمت خداوند نومید مشوید، زیرا که بهترین اعمال در نزد خداوند، انتظار فرج است. » و هم فرمود: «طاقت کندن کوهها آسان تر از انتظار دولتی است که ظهورش به تأخیر افتاده است! از خداوند مدد بخواهید و صبر پیشه سازید که خداوند زمین خود را به بنده شایسته خود میسپارد و عاقبت نیک از آن پرهیزکاران است. پیش از رسیدن دولت حق، شتاب مکنید که پشیمان میشوید و مدت آن را دراز مشمارید که باعث قساوت دل هاتان میگردد. » و فرمود: «کسی که عشق به ظهور دولت ما را به دل گرفته است، در حظیرة القدس (مکان مقدس بهشت) با ما خواهد بود، و کسی که منتظر امر ماست، همچون شهیدی است که در راه خدا در خون خود غلتیده باشد. » -. خصال: ۶۱۶ - ۶۲۵ -
باب ۲۲ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث۷
15.7. ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع نمیشود مگر بعد از اشکار شدن شقاوت شقی و شناخته شدن سعادتمند
حدیث اول : غیبت طوسی: امیرالمؤمنین علی علیه السلام از قائم آل محمد سخن به میان آورد و فرمود: «او چندان از میان مردم غایب میشود که نادانان بگویند: «خداوند چه احتیاجی به آل محمد صلی الله علیه و آله دارد؟ » -. غیبت طوسی: ۳۴۰ -
باب ۲۱ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث ۱
حدیث دوم : غیبت طوسی: ابو حمزه ثمالی میگوید: به امام محمد باقر علیه السلام عرض کردم: «امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است تا هفتاد سال بلا پدید میآید و میفرمود: «بعد از بلا آسایش است»، در صورتی که هفتاد سال گذشته و ما آسایشی نمی بینیم؟ » حضرت فرمود: «خداوند مدت ناراحتی را تا هفتاد سال قرار داده بود، ولی چون امام حسین علیه السلام کشته شد، غضب الهی بر مردم روی زمین شدت یافت و آن مدت را تا سال صد و چهل به تأخیر انداخت. ما این مطلب را به شما گفتیم و شما این راز را آشکار کردید، خداوند هم آن مدت را (از صد و چهل سال) هم به تأخیر انداخت و دیگر وقتی برای آن تعیین نکرد: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ»، {خدا آنچه را بخواهد محو یا اثبات میکند، واصل کتاب نزد اوست. } -. رعد / ۳۹ -
ابو حمزه گفت: این مطلب را (که امام محمد باقر علیه السلام فرمود) به حضرت صادق علیه السلام نیز گفتم، فرمود: «همین طور است که آن حضرت فرموده است. » -. غیبت طوسی: ۴۲۷ -
نعمانی در کتاب غیبت نیز این حدیث را از ابو حمزه ثمالی، از امام محمد باقر علیه السلام نقل کرده است که فرمود: «خدای تعالی برای این امر وقت تعیین کرده بود» تا پایان حدیث. -. غیبت نعمانی: ۲۹۳ -
باب ۲۱ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث۱۱
حدیث سوم : کمال الدین: منصور بن صیقل میگوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «ای منصور! صاحب الامر نخواهد آمد، مگر بعد از آنکه به کلی مأیوس شوید. نه به خدا نمی آید، مگر بعد از آنکه خوب و بد شما امتیاز یابند. نه به خدا نمی آید، مگر موقعی که پاک شوید. نه به خدا او نمی آید، مگر هنگامی که آن کس که شقی است، شقاوتش آشکار گردد و آن کس که سعادتمند است، شناخته شود. » -. کمال الدین: ۳۲۴ -
باب ۲۱ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث ۲۰
حدیث چهارم : غیبت طوسی: محمد بن مسلم و ابو بصیر میگویند: از امام جعفر صادق علیه السلام شنیدیم که میفرمود: «صاحب الامر نمی آید، مگر اینکه دو سوم مردم از میان بروند. ما عرض کردیم: «وقتی دو سوم مردم از بین رفتند، دیگر کی میماند؟ » فرمود: «نمی خواهید در یکسوم باقیمانده باشید؟ » -. همان -
باب ۲۱ مجلد ۵۲ بحارالانوار حدیث۲۷
15.8. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف درحالی قیام میکنند که زره پیامبر صلی الله علیه و آله را به تن دارند و سیزده هزار و سیصد و سیزده فرشته به سمت او پایین میآیند
حدیث اول : کامل الزیارات: ابان بن تغلب میگوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «گویا قائم علیه السلام را در نجف کوفه میبینم که زره رسول خدا صلی الله علیه و آله را پوشیده و آن را تکان میدهد، به نوعی که در قامت مبارکش راست میشود، و بر روی آن زره، لباسی از ابریشم درشت بافت است و سوار بر اسب سیاهی که بین دو چشمش سفید است میشود. پس اسب، حضرت را چنان به حرکت درمی آورد که اهل همه بلاد او را با خود در شهرهایشان میبینند. پسس پرچم رسول خدا صلی الله علیه و آله را نشر میدهد که دسته آن از ستونهای عرش است و بقیه آن از نصرت خداست و هرگز به سمت چیزی برده نمی شود، مگر اینکه خدا آن را نابود میکند. وقتی حضرت پرچم را به اهتزاز در آورد، مؤمنی باقی نمی ماند مگر اینکه دلش مانند پارههای آهن قرص میشود و به هر مؤمن، قدرت چهل مرد داده میشود و مؤمن مرده ای نیست، مگر اینکه شادی ظهور حضرت در قبرش داخل میشود. و این در وقتی است که مؤمنان در قبرهایشان به زیارت همدیگر میروند و یکدیگر را به قیام قائم علیه السلام بشارت میدهند. پس سیزده هزار و سیصد و سیزده فرشته به سمت او پایین میآیند. » ابان میگوید: پرسیدم: «تمام آنها فرشته اند؟ » فرمود: «بله، فرشتگانی که با نوح علیه السلام در کشتی بودند و زمانی که ابراهیم علیه السلام در آتش افکنده شد، با او بودند و هنگامی که موسی علیه السلام دریا را برای بنی اسرائیل شکافت، با او بودند و هنگامی که خدا عیسی علیه السلام را به سوی خود بالا برد، با او بودند، و چهار هزار فرشته با پیامبر صلی الله علیه و آله که همگی نشانه دارند و هزار فرشته صف کشیده و سیصد و سیزده فرشته جنگ بدر و چهار هزار فرشته ای که برای جنگ به یاری حسین بن علی علیهما السلام هبوط کردند و به آنها اذن جنگ داده نشد و آنان پریشان حال و غبارآلود نزد قبر او هستند و تا روز قیامت برایش گریه میکنند. و رئیس آنان فرشته ای است که به او «منصور» گفته میشود. هیچ زائری امام حسین علیه السلام را زیارت نمی کند، مگر اینکه به استقبالش میآیند و هیچ زائری با حضرتش وداع نمی کند، مگر اینکه او را مشایعت میکنند، و مریضی بیمار نمی شود، مگر اینکه او را عیادت میکنند و میتی نمی میرد، مگر اینکه بر جنازه اش نماز میخوانند و بعد از مرگش، برایش استغفار میکنند و تمام این فرشتگان در زمین بوده و منتظر قیام قائم علیه السلام تا زمان خروجش هستند. » -. کامل الزیارات: ۲۳۳ -
در کتاب غیبت نعمانی نیز به دو سند این روایت مذکور است. -. غیبت نعمانی: ۳۰۹
باب۲۷ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث۴۸
حدیث دوم : بصائر الدرجات: ابو بصیر گفت: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: «قربانت گردم! من میخواهم دستی روی سینه شما بکشم. » فرمود: «مانعی ندارد. » من دست به سینه و دوشهای مبارک حضرت کشیدم. حضرت فرمود: «ای ابو بصیر! چرا چنین میکنی؟ »عرض کردم: «قربانت گردم! من از پدرت شنیدم که میفرمود: «قائم ما سینه ای گشاده و دوشهایی باز و عریض دارد. »
حضرت فرمود: «ای ابو بصیر! پدرم زره پیغمبر صلی الله علیه و آله را که پوشید، برایش بلند بود به طوری که روی زمین کشیده میشد. من هم وقتی آن زره را پوشیدم به زمین میرسید، ولی چون قائم بپوشد، مثل این است که پیغمبر صلی الله علیه و آله آن را پوشیده است و دامن آن به زمین کشیده نمی شود. گویی اطراف آن را گره زده اند. کسی که عمرش از چهل سال تجاوز کرده است، صاحب الامر نیست. » -. بصائر الدرجات ۴
باب ۲۷ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث۲۰
15.9. بازگشت حضرت عیسی علیه السلام در زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
حدیث اول :در روایتی از امام محمد باقر(ع) داریم «حضرت عیسی علیه السلام پیش از قیامت به دنیا فرود می آید و پیرو هیچ آئینی از یهود و غیر آن در روی زمین نمیماند جز اینکه پیش از وفاتش به او ایمان میآورد و او در پشت سر مهدی نماز میخواند؛ إِنَّ عِیسَى یَنْزِلُ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِلَى الدُّنْیَا- فَلَا یَبْقَى أَهْلُ مِلَّةِ یَهُودِیٍ وَ لَا نَصْرَانِیٍّ إِلَّا آمَنَ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یُصَلِّی خَلْفَ الْمَهْدِی».
(تفسیر القمی، ج1، ص158 )
حدیث دوم :امام باقر (علیه السلام)- خیثمه گوید: از امام باقر (علیه السلام) دربارهی آیه: یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ پرسیدم. فرمود: «منظور دوست و یاری ما خانواده است». گفتم: «به مقداری که خداوند مرا توفیق دهد با زبان و دست و قلب در راه شما کوشش میکنم». فرمود: «خیثمه! یاری با زبان مانند یاری با شمشیر است و یاری با دو دست بهتر است. قرآن به سه قسمت تقسیم شده یکسوّم آن دربارهی ما خانواده است و یکسوّم دربارهی دشمنان ما و یکسوّم دستور و احکام است اگر آیهای دربارهی گروهی نازل شده باشد که آنها از دنیا رفتهاند درصورتیکه منظور و مفاد آیه نیز از بین برود دیگر از قرآن چیزی باقی نمیماند تمام قرآن قابل انطباق است تا وقتی آسمان و زمین پایدار باشد هر گروهی آیهای دارند که آن را میخوانند ای خثیمه! اسلام ابتدایش غریب بود و در آینده نیز غریب خواهد شد؛ خوشا به حال غریبان. خثیمه! روزی بر مردم خواهد آمد که خدا و توحید را نشناسند تا ظهور دجال و تا موقعیکه عیسیبنمریم (علیه السلام) از آسمان فرود آید و خداوند دجّال را بدست او بکشد و یکی از ما اهلبیت بر آنها امامت کند و نماز بخواند، نمیبینی عیسی (علیه السلام) پشت سر ما نماز میخواند با اینکه پیامبر است ما از او برتر و بالاتریم».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۶۵۲ بحارالأنوار، ج۲۴، ص۳۲۸/ فرات الکوفی، ص۱۳۸؛ فیه: «صفوتنا» بدلٌ «مودّتنا»
توضیح آنکه اگرچه در برخی روایات کشته شدن دجال به دست صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صورت میگیرد اما این مطلب با حدیث فوق قابل جمع است زیرا حضرت عیسی علیه السلام از کارگزاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند.
15.10. دجال و بعضی از اوصاف او و کشته شدن او به دست صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
حدیث اول : محاسن برقی: حضرت صادق علیه السلام فرمود: پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «هر کس ما اهل بیت را دشمن بدارد، خداوند او را یهودی برانگیخته گرداند. » عرضکردند: «یا رسول اللَّه! هر چند که او کلمه شهادتین را هم بگوید؟ » فرمود: «آری، زیرا او خود را با ادای این دو کلمه، در موقع ریختن خونش پنهان میسازد، یا با خواری جزیه میدهد. » باز فرمود: «هر کس ما اهل بیت را دشمن بدارد، خداوند او را یهودی برانگیخته گرداند. » عرض شد: «یا رسول اللَّه! برای چه؟ » فرمود: «برای اینکه چنین کسی اگر دجال را ببیند، به وی میگرود. » -. محاسن برقی: ۱۷۳ -
باب ۲۵ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث ۲۵
حدیث دوم : کمال الدین: نزال بن سبره گفت: علی بن ابی طالب علیه السلام برای ما خطبه خواند و پس از حمد و ثنای الهی سه بار فرمود: «ای مردم! پیش از آنکه مرا از دست بدهید، هر چه میخواهید از من بپرسید! » در این وقت صعصعة بن صوحان از جا برخاست و گفت: «یا امیرالمؤمنین! دجال کی خواهد آمد؟ » فرمود: «بنشین! خداوند سخن تو را شنید و دانست که مقصودت چیست. به خدا قسم در این باره، سائل و مسئول (تو و من) یکسان هستیم (یعنی این از اسراری است که فقط خداوند میداند). ولی این را بدان که آمدن دجال علاماتی دارد که طابق النعل بالنعل متعاقب هم به وقوع میپیوندد. اگر خواسته باشی اطلاع میدهم. » عرضکرد: «یا امیرالمؤمنین، بفرمایید! »
فرمود: «آنچه میگویم را از بر کن! علامات آن این است: (زمانی دجال میآید که) مردم نماز را بمیرانند، امانت را ضایع کنند، دروغ گفتن را حلال شمارند، ربا بخورند، رشوه بگیرند، ساختمانها را محکم بسازند و دین را به دنیا بفروشند؛زمانیکه سفیهان را به کار گماشتند، با زنان مشورت کردند، پیوند خویشان را پاره کردند، هواپرستی پیشه ساختند و خون یکدیگر را بی ارزش دانستند. حلم و بردباری در میان آنها نشانه ضعف و ناتوانی باشد و ظلم و ستم باعث فخر گردد؛ امرا فاجر، وزرا ظالم و سرکردگان دانا، خائن و قاریان (قرآن)، فاسق باشند. شهادت باطل آشکار باشد، و اعمال زشت و گفتار بهتان آمیز و گناه و طغیان و تجاوز علنی گردد. قرآنها زینت شود، مسجدها نقاشی و رنگ آمیزی شوند و منارهها بلند گردند؛ اشرار مورد عنایت قرار گیرند وصفها در هم بسته شود. خواهشها مختلف باشد و پیمانها نقض گردد، و وعده ای که داده شد نزدیک شود. زنها به واسطه میل شایانی که به امور دنیا دارند، در امر تجارت با شوهران خود شرکت جویند. صداهای فاسقان بلند گردد و از آنها شنیده شود! بزرگ قوم، رذل ترین آنهاست، از شخص فاجر به ملاحظه شرش تقیه شود؛ دروغگو تصدیق و خائن امین گردد؛ زنان نوازنده، آلات طرب و موسیقی به دست گرفته و نوازندگی کنند! مردم پیشینیان خود را لعنت کنند؛ و زنان بر زینها سوار شوند. و زنان به مردان و مردان به زنان شباهت پیدا کنند؛ شاهد (در محکمه) بدون این که از وی درخواست شود، شهادت میدهدو دیگری به خاطر دوست خود، بر خلاف حق گواهی دهد؛ احکام دین را برای غیر دین بیاموزند و کار دنیا را بر آخرت مقدم دارند؛ پوست میش را بر دلهای گرگها بپوشند، در حالی که دلهای آنها از مردار متعفن تر و از صبر تلخ تر است. در آن موقع شتاب و تعجیل کنید. بهترین جاها در آن روز بیت المقدس(1) است. روزی خواهد آمد که هر کسی آرزو کند که از ساکنان آنجا باشد. »
در این وقت اصبغ بن نباته برخاست و عرضکرد: «یا امیرالمؤمنین! دجال کیست؟ » فرمود: «بدان که دجال «صائد بن صید» است. شقی کسی است که ادعای او را تصدیق کند و سعادتمند کسی است که او را تکذیب کند. از شهری که آن را اصفهان میگویند و قریه ای که معروف به «یهودیه» است بیرون میآید. چشم راست ندارد و چشم دیگرش در پیشانی اوست و مانند ستاره صبح میدرخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است. بر پیشانی وی نوشته است «این کافر است» و هر شخص باسواد و بی سواد آن را میخواند. داخل دریاها میشود و آفتاب با او میگردد. در جلوی رویش کوهی از دود است و پشت سرش کوه سفیدی است که مردم آن را طعام (گندم) میبینند. وی در یک قحطی سخت میآید و بر الاغ سفیدی سوار است که هر یک گام الاغش، یک میل راه است! زمین در زیر پای او نوردیده میشود. از هر آبی که بگذرد، آن آب تا روز قیامت خشکیده میشود. با صدای بلند خود چنان ندا در میدهد که از مشرق تا مغرب، جن و انس و شیاطین صدای او را میشنوند. اومی گوید: «ای دوستان من! بیایید به سوی من! منم آن کسی که بشر را آفریدم و اندام او را معتدل و متناسب گرداندم و روزی هر کسی را تقدیر کرده و همه را به یافتن آن راهنماییمی کنم. من آن خدای بزرگ شما هستم! » دجال دشمن خدا دروغ میگوید. او یک چشم دارد، غذا میخورد و در بازارها راه میرود.
در صورتی که خداوند شما نه یک چشمی است و نه غذا میخورد و نه در بازارها راه میرود، و فناپذیر هم نیست. خداوند از آن چه گفته متعالی است، بسیار بسیارمتعالی.
غالب پیروان او در آن روز اولاد زنا هستند و چیز سبزی بر سر و دوش دارند. خداوند او را در شام، در تلی معروف به «تل افیق» سه ساعت از روز جمعه برآمده، به دست کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز میگزارد، میکشد. بدانید که بعد از آن، حادثه بزرگی روی میدهد. » عرض کردیم: «یا امیرالمؤمنین! آن حادثه چیست؟ » فرمود: «آمدن «دابة الارض»از سمت صفا است. انگشتر سلیمان و عصای موسی با اوست و آن انگشتر را بر روی هر مؤمنی که میگذارد، در جای آن نوشته میشود: «این مؤمن حقیقی است» و بر روی هر کافری که بگذارد، نوشته میشود «این کافر حقیقی است. » تا جایی که مؤمن صدا میزند «ای کافر، وای بر تو! » و کافر صدا میزند«ای مؤمن، خوش به حالت! دوست داشتم من هم امروز مثل تو بودم و به چنین سعادتی میرسیدم! » سپس دابة الارض سر خود را بلند میکند و مردمی که در بین مشرق و مغرب هستند، بعد از طلوع خورشید از جانب مغرب به اذن خدا او را میبینند. در آن وقت دیگر توبه برداشته میشود. نه توبه ای قبول میشود و نه عملی به سوی خدا بالا میرود، و ایمان کسی که پیشتر ایمان نیاورده یا در حال ایمان خیری کسب نکرده بود، به حال صاحبش سودی ندارد. »
آنگاه حضرت فرمود: «از آنچه بعد از آن روی میدهد از من نپرسید، زیرا حبیبم رسول خدا با من عهد بسته که جز به عترت خود اطلاع ندهم. » نزال بن سبره از صعصعه پرسید: «مقصود امیرالمؤمنین از این حرف چه بود؟ » صعصعه پاسخ گفت: «ای پسر سبره! آن کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز میگزارد، دوازدهمین از عترت، و نهمی از اولاد حسین بن علی علیه السلام است؛ اوست خورشیدی که از مغرب خود (یعنی محلی که ناپدید شده) طلوع میکند و در بین رکن و مقام ظاهر میشود، زمین را پاک میکند و ترازوی عدل را برقرار میگرداند. به طوری که هیچ کس به دیگری ظلم نمی کند. امیرالمؤمنین علیه السلام هم فرمود که حبیبش پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله از وی پیمان گرفته است که آنچه بعد از آن روی خواهد داد را جز به عترت وی، ائمه طاهرین علیهم السلام، به کسی اطلاع ندهد. » -. کمال الدین: ۴۷۶ -
این روایت در کمال الدین از پیغمبر صلی الله علیه و آله هم روایت شده است.
باب ۲۵ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث ۲۶
1. بیت المقدس در احادیث :
امام صادق عليه السلام فرمود: كربـلا از خاك بيت المقدّس است.
[كامل الزيارات، ص269، باب88، ح7]
از امام صادق(ع) در مورد مساجدی که خداوند آنها را فضیلت داده است، پرسیدم؟ امام(ع) فرمود: «مسجد الحرام و مسجد النبی». گفتم: مسجد الاقصی در این مساجد نیست؟ امام: «مسجد الاقصی که پیامبر به آنجا رفت، در آسمان است». راوی: مردم میگویند این مسجد که پیامبر بدانجا رفت، همان بیت المقدس است. امام: «مسجد کوفه از آن مسجد برتر و بالاتر است.
تفسیر عیاشی، ج 2، ص 279،
اسماعیل جعفی: در مسجد الحرام نشسته بودیم و امام باقر(ع) نیز در مسجد بود. ایشان، سر خود را به سمت آسمان بلند کرده و به آسمان مینگریست و بعد به کعبه نگاه میکرد. سپس این آیه را میخواند: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ...». این آیه را سه بار خواند. بعد متوجه من شد و پرسید: اهل عراق در مورد این آیه چه میگویند: گفتم: از مسجد الحرام به بیت المقدس رفت. امام: «اینگونه نیست، بلکه از اینجا به آنجا رفت». و با دست به آسمان اشاره میکرد.
تفسیرقمی، ج 2، ص 243،
تفسیر البرهان، ج 4، ص 682،
15.11. کسانی که برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وقت تعیین کنند دروغگو هستند
حدیث اول : غیبت نعمانی: ابو بصیر میگوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: «قائم آل محمد صلی الله علیه و آله چه وقت قیام میکند؟ » فرمود: «آنها که وقت آن را تعیین میکنند، دروغگو هستند. ما اهل بیتی هستیم که وقت آن را معین نمی کنیم. » سپس فرمود: «خداوند بر خلاف آن وقتی که دروغگویان تعیین کرده اند، آن حضرت را ظاهر میگرداند. » -. غیبت نعمانی: ۲۹۴ -
باب ۲۱ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث ۴۴
حدیث دوم : غیبت نعمانی: اسحاق بن عمار میگوید: شنیدم که امام جعفر صادق علیه السلام میفرمود: «ظهور دولت آل محمد صلی الله علیه و آله وقت معینی داشت که سال ۱۴۰ بود، ولی شما آن را بازگو کردید و منتشر ساختید، خداوند هم آن را به تأخیر انداخت. » -. غیبت نعمانی: ۲۹۲
باب ۲۱ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث۴۲
حدیث سوم : کافی: حضرت صادق علیه السلام فرمود: «خداوند وحی فرستاد برای عمران که من فرزندی نیکو و با برکت به تو موهبت میکنم که کور مادرزاد و افراد پیس را شفا دهد و با اجازه خدا، مرده را زنده گرداند، و خدا او را به سوی بنی اسرائیل مبعوث گرداند. عمران هم به زنش «حنه» که مادر مریم بود خبر داد.
وقتی «حنه» باردار شد، باور میداشت که پسر است، ولی چون دختر زایید گفت: «پروردگارا! من که دختر زاییدم؟! با اینکه میدانم پسر مثل دختر نیست! » مقصودش این بود که دختر پیغمبر نمی شود. خداوند هم فرمود: «خدا داناتر است که مادر مریم چه زایید. » وقتی خداوند عیسی را به مریم موهبت کرد، او همان پسری بود که خداوند به عمران مژده و وعده داده بود. بنابراین ما هم هر گاه درباره یکی از مردان خود چیزی گفتیم، ممکن است راجع به نوادگان او باشد (پس اگر دیدید درباره یکی یا چند نفر از ما مصداق پیدا نکرد) منکر آن نشوید. » -. کافی ۱: ۳۲۲
باب ۲۱ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث۴۹
15.12. الف)برخی از علائمی که هنگام ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رخ خواهد داد
حدیث اول : کمال الدین: مفضل بن عمر گفت: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: «مبادا شما شیعیان کاری کنید که خود را میان دشمنان مشهور گردانید و آنچه ما درباره قائم به شما میگوییم، به آنها اظهار کنید! به خدا قسم امام شما سالهای متمادی از روزگار شما غایب میگردد و شما آزمایش میشوید، تا جایی که گفته میشود او مرده یا کشته شده و اگر هست، به کدام بیابان رفته است. دیدگان مؤمنین در فراق او سرشک اشک فرو میریزد. کار شما به جایی میرسد که مانند کشتی در امواج دریا، هر لحظه به این طرف و آن طرف میل کنید و مضطرب و منقلب شوید. در آن ورطه هیچ کس جز آن کس که خداوند از وی پیمان گرفته و ایمان را در لوح دل او نوشته و با روح خود مؤید داشته است، نجات نمی یابد. دوازده پرچم که با هم اشتباه میشوند و هیچ یک را از دیگری تشخیص نمی دهند، برافراشته میگردد. »
مفضل میگوید: در این موقع گریهام گرفت. حضرت پرسید: «برای چه گریه میکنی؟ » عرض کردم: «چرا گریه نکنم، با اینکه شما میفرمایید دوازده پرچم با هم اشتباه میشوند و هیچ یک را از دیگری تشخیص نمی دهند؟ با این وصف ما چه کنیم؟ » حضرت نگاهی به آفتاب داخل صفه ای که نشسته بودیم کرد و فرمود: «این آفتاب را میبینی؟ » عرض کردم آری! فرمود: «به خدا قسم مطلب از این آفتاب هم روشن تر است. » -. کمال الدین: ۳۲۵ -
این روایت در غیبت شیخ طوسی و در نعمانی به دو سند دیگر هم روایت شده است. -. غیبت نعمانی: ۱۵۲
باب ۲۶ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث۹
حدیث دوم : کمال الدین: عبدالعظیم حسنی (حضرت عبدالعظیم مدفون در ری) میگوید: به حضرت امام محمد تقی علیه السلام عرض کردم: «من امیدوارم قائم اهل بیت پیغمبر که زمین را پر از عدل میکند از آن پس که پر از ظلم و ستم گردد، شما باشید. » حضرت فرمود: «ای ابوالقاسم! (کنیه حضرت عبدالعظیم، ابوالقاسم است) هر یک از ما ائمه، قائم به امر خداوند هستیم و هادی و رهنمای دین او میباشیم، ولی قائمی که خداوند زمین را به وسیله او از لوث وجود کافران و منکرین پاک مینماید، و آن را پر از عدل و داد میکند، کسی است که ولادتش بر مردم پوشیده میماند و خودش غایب میشود و ذکر نام وی برای شما حرام است. او هم نام رسول خدا و هم کنیه آن حضرت است.
او کسی است که زمین برایش در هم نوردیده میگردد، هر مشکلی به خاطر او آسان میشود و یارانش به تعداد اصحاب پیغمبر در جنگ بدر، یعنی سیصد و سیزده نفر از دورترین نقاط زمین، گرد وی جمع میشوند. چنان که خداوند میفرماید: «أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ»، {هر کجا که باشید، خداوند همگی شما را [به سوی خود باز] میآورد، در حقیقت، خدا بر همه چیز تواناست. } -. بقره / ۱۴۸ -
وقتی که این عده از مخلصین در پیرامون او اجتماع نمودند، ظهور میکند و هنگامی که پیمان کامل گشت، یعنی تعداد آنها به ده هزار نفر رسید، به اذن پروردگار قیام میکند و چندان از دشمنان میکشد که خداوند راضی گردد.
حضرت عبدالعظیم گفت: عرض کردم: «آقای من! از کجا معلوم میشود خدا راضی شده؟ » فرمود: «خدا رحمت خود را در قلب وی میاندازد. چون به مدینه بیاید «لات» و «عزی» را بیرون میآورد و آتش میزند. -. کمال الدین: ۳۵۱ -
این روایت در احتجاج هم ذکر شده است. -. احتجاج: ۴۷۳
باب ۲۶ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث۱۰
حدیث سوم : کنز الفوائد: معلی بن خنیس از حضرت صادق و آن حضرت از جدش امیرالمؤمنین علیه السلام روایت میکند که فرمود: «در سه موقع منتظر فرج و ظهور مهدی علیه السلام باشید! » عرض شد: «آن سه مورد چیست؟ » فرمود: «کشمکش اهل شام با یکدیگر؛ آمدن پرچمهای سیاه از خراسان؛ و بروز وحشتی در ماه رمضان. » عرض شد: «وحشت از چیست؟ »
فرمود: «آیا این آیه شریفه را نشنیده اید: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً... »؟ این آیت و علامت آسمانی به قدری وحشت آور است که دختران دوشیزه، سراسیمه از پرده بیرون میدوند و هر کس که در خواب است، از خواب میپرد و آنها که بیدارند، به خواب میروند. » -. تأویل الآیات الظاهرة: ۳۸۴
باب ۲۶ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث۱۴
15.13. ب)برخی از علائمی که هنگام ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رخ خواهد داد
حدیث اول: کمال الدین: محمد بن مسلم میگوید: از حضرت باقر علیه السلام شنیدم که میفرمود: «خداوند قائم را با رعب نصرت داده و با نصرت مؤید داشته؛ زمین در زیر پای او درنوردیده میشود و گنجها (و معادن)، خود را برای او آشکار میسازند؛ سلطنتش شرق و غرب عالم را فرا میگیرد؛ خداوند به وسیله او، دین خود را بر همه مسلکها و ادیان باطله غالب گرداند، هر چند مشرکان نخواهند؛ ویرانه ای در روی زمین نمی ماند، مگر اینکه آن را آباد میسازد؛ و عیسی روح اللَّه نازل میشود و پشت سر او نماز میگزارد. » من عرض کردم: «یا ابن رسول اللَّه! قائم شما کی خواهد آمد؟ »
فرمود: «هنگامی که مردان مانند زنان و زنان شبیه مردان گردند، مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند و زنها بر زینها سوار شوند؛ هنگامی که شهادتهای ناحق قبول و گواهی عادلان رد شود؛ هنگامی که مردم ریختن خون یکدیگر و عمل زنا و خوردن ربا را آسان شمارند و از اشرار، به واسطه ترس از زبانشان ملاحظه شود. هنگامی که سفیانی از شام و شخص یمنی از یمن خروج کنند و فرورفتگی در «بیداء» پدید آید و جوانی پاک سیرت (نفس الزکیه) از آل محمد صلی الله علیه و آله به نام محمد بن حسن نفس زکیة، در بین رکن و مقام به قتل رسد، و صدایی از آسمان بیاید که«حق در پیروی از قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و شیعیان اوست. » در آن وقت قائم ما قیام خواهد کرد.
زمانی که وی آشکار میشود، به کعبه تکیه میدهد و سیصد و سیزده مرد دوروی جمع میشوند. اول سخنی که میگوید این آیه شریفه است: «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»، {اگر مؤمن باشید، باقیمانده [حلال] خدا برای شما بهتر است. } -. هود / ۸۶ - سپس میفرماید: «منم آن بقیه سفرای الهی در روی زمین! » چون ده هزار نفر مرد نزد وی گرد آمدند، قیام میکند. در آن وقت در تمام روی زمین، معبودی جز خدای یگانه نخواهد بود و هر بتی یا امثال بت، آتشی در آنها میافتد و میسوزند، و این ظهور بعد از غیبت طولانی او خواهد بود. خداوند خواسته است که معلوم کند چه کسانی در زمان غیبت او از وی پیروی میکنند و چه کسانی به وی ایمان میآورند. » -. کمال الدین: ۳۱۰
باب۲۵ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث ۲۴
حدیث دوم : ثواب الاعمال: سکونی از حضرت صادق روایت میکند که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «زمانی برای امت من پیش میآید که باطنشان پلید و ظاهرشان به واسطه طمع به دنیا نیکو خواهد بود. آنها در آن زمان آنچه را نزد خداست نمی خواهند و کارشان از روی ریا است و ترسی از خداوند ندارند. در آن هنگام خداوند آنها را به عذابی مبتلا سازد که هر چه دعای غریق بخوانند، دعاشان مستجاب نشود. » -. ثواب الاعمال: ۳۰۱ -
باب ۲۵ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث۲۰
حدیث سوم: امالی طوسی: حسین بن خالد گفت: به حضرت امام رضا علیه السلام عرض کردم: «عبداللَّه بن بکیر حدیثی را روایت و آن را تأویل میکردکه من میخواهم آن را به شما عرضه دارم. » فرمود: «حدیث چیست؟ »عرض کردم: «عبداللَّه بن بکیر میگفت: «عبید بن زراره برای من نقل کرد در ایامی که محمد بن عبداللَّه (محض) پسر امام حسن مجتبی علیه السلام (معروف به محمد نفس زکیه) علیه بنی عباس قیام کرده بود، روزی خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم که یکی از شیعیان به خدمت حضرت رسید و عرضکرد: «قربانت شوم! محمد بن عبداللَّه قیام کرده و مردم هم دعوت او را برای قیام پذیرفته اند. درباره همکاری با وی چه میفرمایید؟ » فرمود: «تا وقتی که آسمان و زمین آرام است، تو نیز آرام باش! » عبداللَّه بن بکیر میگفت: «در این صورت مادام که آسمان و زمین آرام است، قیامی به وقوع نمی پیوندد و بنابراین نه قیامی است و نه قائمی! » حضرت رضا علیه السلام فرمود: «جدم حضرت صادق علیه السلام راست فرمود و این طور که عبداللَّه بن بکیر تأویل کرده، نیست. منظور جدم این است که تا وقتی آسمان از شنیدن صدا و زمین از فرو رفتن با لشکر (سفیانی) آرام است، تو نیز آرام گیر. » -. امالی طوسی: ۴۱۲ -
باب۲۵ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث۱۶
15.14. بیعت با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در لحظه ظهورشان
امام صادق علیه السلام فرمودند: ...ای مفضل! هر بیعتی قبل از ظهور قائم، کفر و نفاق و نیرنگ است؛ خداوند بیعت کننده و بیعت گیرندگان آن را لعنت کند. بلکه ای مفضل!(قائم آل محمد) تکیه به خانه خدا میدهد و دستش را دراز میکند و نوری که ضرری برای خود حضرت ندارد، از آن میجهد و میگوید: این دست خدا و از جانب خدا و به امر خداست. سپس این آیه را میخواند: «إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ»، {در حقیقت، کسانی که با تو بیعت میکنند، جز این نیست که با خدا بیعت میکنند دست خدا بالای دستهای آنان است. پس هر که پیمان شکنی کند، تنها به زیان خود پیمان میشکند، } -. فتح / ۱۰ -
اول کسی که دست او را میبوسد، جبرئیل است. سپس سایر فرشتگان و نجبای جن و بعد از آنها نقبا با وی متابعت میکنند. مردم در مکه فریاد میزنند و میگویند: این مرد کیست و این جماعت که با او هستند کیانند و این علامت که دیشب دیدیم و نظیرش دیده نشده چیست؟ بعضی به بعضی دیگر میگویند: این مرد همان صاحب بزهاست! (حضرت چند بز لاغر را جلو انداخته و بدین گونه به طرف خانه خدا میرود بدون آنکه کسی او را بشناسد...)
عده دیگر میگویند: نگاه کنید ببینید کسی از همراهان او را میشناسید؟ مردم میگویند: ما جز چهار نفر از مردم مکه و چهار نفر از اهل مدینه که
فلانی و فلانی میباشند - و آنان را نام میبرند - هیچ کدام آنها را نمی شناسیم. این واقعه در آغاز طلوع آفتاب آن روز خواهد بود. موقعی که آفتاب طالع شد، گوینده ای از چشمه خورشید به زبان عربی فصیحی بانگی میزند که اهل آسمانها و زمین آن را میشنوند، و میگوید: ای مردم عالم! این مهدی آل محمد است، و او را به نام و کنیه جدش پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله میخواند و به پدرش حسن علیه السّلام امام یازدهم تا حسین بن علی صلوات اللَّه علیهم اجمعین نسبت میدهد. آنگاه گوینده میگوید: با وی بیعت کنید که رستگار میشوید و مخالفت امر او نکنید که گمراه خواهید شد. سپس به ترتیب فرشتگان و جن و نقبا دست او را میبوسند و میگویند: شنیدیم و اطاعت میکنیم! هیچ صاحب روحی در میان مخلوق خدا نمی ماند جز اینکه آن صدا را میشنود. کسانی که در جای دور و نزدیک و دریا و خشکی میباشند، میآیند و برای یکدیگر نقل میکنند که ما با گوش خود چنین صدایی را شنیدیم.
هنگامی که آفتاب میخواهد غروب کند؛ کسی از سمت مغرب زمین فریاد میزند: ای مردم دنیا! خداوند شما در بیابان خشکی از سرزمین فلسطین به نام «عثمان بن عنبسه» اموی از اولاد یزید بن معاویه ظهور کرده، بروید و با او بیعت کنید تا رستگار شوید! و با وی سر به مخالفت بر ندارید که گمراه میشوید! در آن وقت فرشتگان و جن و نقبا گفته او را رد و تکذیب میکنند و به آن گوینده میگویند: شنیدیم و نافرمانی میکنیم! هر کس شک و تردیدی به دلش راه یافته باشد و هر منافق و کافری، با این صدای دوم گمراه میگردد.
در آن وقت آقای ما قائم علیه السّلام تکیه به خانه خدا میدهد و میگوید: الا ای اهل عالم! هر کس میخواهد آدم و شیث را ببیند، بداند که من همان آدم و شیث هستم؛ هر کس میخواهد نوح و پسرش سام را ببیند؛ بداند که من همان نوح و سام میباشم؛ هر کس میخواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، بداند که من همان ابراهیم و اسماعیل هستم؛ هر کس میخواهد موسی و یوشع را ببیند، بداند که من همان موسی و یوشع هستم؛ هر کس میخواهد عیسی و شمعون را ببیند، بداند که من همان عیسی و شمعون هستم؛ هر کس میخواهد محمد صلّی اللَّه علیه و آله و امیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیهما را ببیند، بداند که من همان محمد و علی هستم؛ هر کس میخواهد حسن و حسین را ببیند، بداند که من همان حسن و حسین میباشم؛ هر کس میخواهد امامان اولاد حسین علیهم السّلام را ببیند، بداند که من همان ائمه اطهار علیهم السّلام هستم؛ دعوت مرا بپذیرید و به نزد من جمع شوید که هر چه خواهید به شما اطلاع دهم. هر کس کتابهای آسمانی و صحف الهی را خوانده است، اینک از من میشنود.
آنگاه شروع میکند به قرائت صحفی که خداوند بر آدم و شیث علیهما السلام نازل فرمود. پیروان آدم و شیث میگویند: به خدا قسم این صحف حقیقی آدم و شیث است! این مرد آنچه را ما از صحف آدم و شیث نمی دانستیم و بر ما پوشیده بود، یا از آن حذف یا تبدیل و تحریف شده بود، به ما یاد داد.
سپس صحف نوح و ابراهیم و تورات و انجیل و زبور را میخواند. پیروان تورات و انجیل و زبور میگویند: به خدا قسم این همان صحف حقیقی نوح و ابراهیم است که چیزی از آن سقط نشده و تبدیل و تحریف نگردیده! به خدا قسم تورات جامع و زبور تمام و انجیل کامل همین است و این بیش از کتبی است که آن را خوانده ایم!
سپس قرآن میخواند. مسلمانان میگویند: به خدا قسم این همان قرآن حقیقی است که خداوند بر پیغمبر نازل کرده، چیزی از آن کم نشده و تحریف و تبدیل نگردیده است!
باب ۲۸ مجلد ۵۳ بحار الانوار حدیث مفضل بن عمر
15.15. رجعت
حدیث اول: تفسیر قمی: از حضرت صادق علیه السّلام معنی آیه «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً»، {و آن روز که از هر امّتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده اند محشور میگردانیم، } -. نمل / ۸۳ - را پرسیدند. حضرت از راوی پرسید: اهل تسنن در این مورد چه میگویند؟ راوی عرض کرد: آنها میگویند: این آیه مربوط به قیامت است. حضرت فرمود: آیا خداوند در روز قیامت از هر امتی جمعی را برانگیخته میکند و بقیه را رها میگرداند؟! نه! این در ایام رجعت است، آیه ای که مربوط به قیامت است این است: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» -. کهف / ۴۸ -، {و آنان را گرد میآوریم و هیچ یک را فروگذار نمی کنیم. } تا آنجا که میفرماید «موعدا». -. تفسیر قمی ۲: ۱۱ -
باب ۲۹ مجلد۵۳ بحارالانوار حدیث۲۷
حدیث دوم : منتخب البصائر: فیض بن ابی شیبه میگوید: شنیدم که حضرت صادق علیه السّلام آیه «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ... »، {[یاد کن] هنگامی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت... } -. آل عمران / ۸۱ - را تلاوت نمود و سپس فرمود: تمام پیغمبران به رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله ایمان میآورند و علی علیه السّلام را یاری مینمایند. فیض میگوید: پرسیدم: علی علیه السّلام را یاری مینمایند؟ فرمود: آری! و اللَّه خداوند از زمان آدم تا پیغمبر خاتم هر پیغمبری را که مبعوث گردانید، دوباره به دنیا برمی گرداند، تا در رکاب امیرالمؤمنین علیه السّلام جهاد کنند. -. مختصر البصائر: ۱۱۲ -
در تفسیر عیاشی نیز این روایت نقل شده است. -. تفسیر عیاشی ۱: ۲۰۴
باب ۲۹ مجلد۵۳ بحارالانوار حدیث۹
حدیث سوم : منتخب البصائر: امام باقر علیه السّلام فرمود: اول کسی که در رجعت به دنیا برمی گردد، همسایه شما حسین علیه السّلام است. آن حضرت چندان سلطنت میکند که از پیری ابروانش روی دیدگانش را میگیرد. -. مختصر بصائر الدرجات: ۲۷ -
در همین کتاب این روایت به سند دیگری نیز مذکور است
باب۲۹ مجلد۵۳ بحارالانوار حدیث ۱۴
حدیث چهارم: ارشاد: امام صادق علیه السّلام فرمود: وقتی اوان قیام قائم علیه السّلام برسد، بارانی در جمادی الآخر و ده روز از رجب بر مردم میبارد که خلایق مثل آن را ندیده اند. پس خدا به سبب آن باران، گوشت تن مؤمنان و بدنهای آنان را در قبور زنده میکند و گویا من آنان را میبینم که از سمت «جهینه» میآیند و موی سر خود را از خاک قبرها میتکانند. -. ارشاد: ۲۹۰ -
باب ۲۹ مجلد ۵۳ بحارالانوار حدیث۹۴
15.16. الف)برخی از آیات قران که تاویلشان قیام صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است (ليل۱,۲وشعرا۴ونمل۶۲)
حدیث اول: تفسیر قمی: محمد بن مسلم میگوید: از امام باقر علیه السّلام درباره این قول خدای تعالی: «وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی» -. لیل / ۱ -، {سوگند به شب چون پرده افکند} پرسیدم. فرمود: «شب در این موضع، دومی است که امیرالمؤمنین علیه السّلام را در دولت باطل مستور کرد و حضرت، مأمور به صبر گردید تا مدت دولت باطل تمام شود. «وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّی»، {قسم به روز چون جلوه گری آغازد} فرمود: «این روز روشن، قائم از ما اهل بیت علیهم السّلام است که چون قیام کند، بر دولت باطل پیروز گردد. در قرآن برای مردم مثلها زده شده و پیغمبرش صلی الله علیه و آله و ما ائمه را مخاطب به آن ساخته و جز ما کسی عالم به تأویل آن نیست. » -. تفسیر قمی ۲: ۴۲۴ -
باب ۵ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث ۲۰
حدیث دوم : تفسیر قمی: در ذیل آیه: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعینَ» -. شعراء / ۴ -، {اگر بخواهیم، معجزه ای از آسمان بر آنان فرود میآوریم، تا در برابر آن، گردن هایشان خاضع گردد} از امام صادق علیه السّلام نقل است که حضرت فرمود: «گردنهای ایشان یعنی بنی امیه خاضع میگردد و آیه صیحه ای از آسمان است که به نام صاحب الامر علیه السّلام فریاد زده میشود. » -. تفسیر قمی ۲: ۹۴ -
باب ۵ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث ۱۰
حدیث سوم : تفسیر قمی: در ذیل آیه: « أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الارضِ» -. نمل / ۶۲ -، {یا [کیست] آن کس که درمانده را- چون وی را بخواند- اجابت میکند، و گرفتاری را برطرف میگرداند، و شما را جانشینان این زمین قرار میدهد؟ } از امام صادق علیه السّلام نقل است که حضرت فرمود: «آیه درباره قائم علیه السّلام نازل شده؛ به خدا قسم او مضطر است هنگامی که دو رکعت نماز در مقام ابراهیم میخواند و خدا را میخواند، پس خدا او را اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میکند و او را خلیفه در زمین قرار میدهد. » -. تفسیر قمی ۲: ۱۰۵ -
باب ۵ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث ۱۱
حدیث چهارم : تأویل الآیات الظاهرة: امام صادق علیه السّلام فرمود: چون قائم ما ظهور کند، به مسجدالحرام درآید و در حالی که رو به کعبه و پشت به مقام کرده، دو رکعت نماز میگزارد. آنگاه برخاسته و میگوید: «ای مردم! من از هر کس به آدم ابوالبشر نزدیک ترم؛ ای مردم! من از هر کس به ابراهیم نزدیک ترم؛ ای مردم! من از هر کس به اسماعیل نزدیک ترم؛ ای مردم! من از هر کس به محمد صلی الله علیه و آله و سلم نزدیک ترم. » سپس دستانش را به سمت آسمان بلند میکند و آن قدر دعا و ناله میکند تا غش کرده روی زمین میافتد و این منظور از این آیه است: «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ» - ۲. نمل / ۳۲ -، {یا [کیست] آن کس که درمانده را- چون وی را بخواند- اجابت میکند، و گرفتاری را برطرف میگرداند، و شما را جانشینان این زمین قرار میدهد؟ آیا معبودی با خداست؟ چه کم پند میپذیرید. }
و به همین اسناد امام باقر علیه السّلام درباره آیه «أَمَّنْ یُجِیبُ» فرمود: «این آیه درباره قائم علیه السّلام نازل شده که وقتی خروج کرد، عمامه بر سر نهاده و نزدیک مقام نماز میگزارد و به درگاه پروردگارش تضرع میکند و از آن موقع پرچم او در اهتزاز خواهد بود. » -. تأویل الآیات الظاهرة: ۳۹۹ -
باب ۵ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث۵۶
15.17. ب)برخی از آیات قران که تاویلشان قیام صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است(اسرا۴و ملک۳۰)
حدیث اول : تفسیر عیاشی: راوی میگوید: از امام صادق علیه السّلام درباره این قول خداوند: «وَ قَضَیْنا إِلی بَنی إِسْرائیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ» -. اسراء / ۴ -، {و در کتاب آسمانی [شان] به فرزندان اسرائیل خبر دادیم که: «قطعاً دو بار در زمین فساد خواهید کرد»} پرسیدم؛ فرمود: «منظور کشته شدن علی علیه السّلام و نیزه خوردن امام حسن علیه السّلام است»؛ «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبیراً»، {و قطعاً به سرکشی بسیار بزرگی برخواهید خاست} فرمود: «منظور کشته شدن امام حسین علیه السّلام است»؛ «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما»، {پس آن گاه که وعده [تحقق] نخستین آن دو فرا رسد} فرمود: وقتی یاری خون حسین علیه السّلام فرا رسد»؛ «بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولی بَأْسٍ شَدیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیار»، {بندگانی از خود را که سخت نیرومندند بر شما میگماریم، تا میان خانه ها[یتان برای قتل و غارت شما] به جستجو درآیند} فرمود: «منظور گروهی هستند که خدا قبل از قیام قائم، آنان را بر میانگیزد و هیچ ظالم و جنایتکاری نسبت به آل محمد دعوت نمی کنند مگر اینکه او را میسوزانند»؛ «وَ کَانَ وَعداً مَفعولاَ»، {و این تهدید تحقق یافتنی است} فرمود: «قبل از قیام قائم»؛ «ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفیراً»، {پس [از چندی] دوباره شما را بر آنان چیره میکنیم و شما را با اموال و پسران یاری میدهیم و [تعداد] نفرات شما را بیشتر میگردانیم} فرمود: «منظور خروج حسین علیه السّلام در رجعت با هفتاد مرد از اصحابش است که با او به شهادت رسیدند و همگی کلاهخود طلایی بر سر دارند و هر کلاهخودی دو رو دارد و به مردم میرسد که حسین علیه السّلام با اصحابش خروج کرده تا مومنان درباره او شک نکنند و مردم میفهمند که او شیطان و دجال نیست و امامی است که پیش روی مردم قرار گرفته است. پس وقتی مومنان دانستند که او حسین است، در او تردید نمی کنند و از جانب حسین علیه السّلام حجت قائم رودرروی مردم قرار میگیرد و مومنان او را با آن حجت تصدیق میکنند و زمان مرگ قائم میرسد و این حسین علیه السّلام است که متولی غسل و کفن و حنوط و دفن او میشود و فقط وصی بعد از وصی رجعت میکند. » راوی در حدیث خود اضافه کرده که: «سپس حسین علیه السّلام بر آنها حکومت میکند تا زمانی که از شدت پیری ابروانش بر چشمش میریزد. » -. تفسیر عیاشی ۲: ۳۰۴ -
باب ۵ مجلد ۵۱ بحارالانوار حدیث۴۶
حدیث دوم : تفسیر قمی: در ذیل آیه: «قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ» -. ملک / ۳۰ -، {بگو: «به من خبر دهید، اگر آب [آشامیدنی] شما [به زمین] فرو رود، چه کسی آب روان برایتان خواهد آورد؟ } فرمود: «یعنی ای پیغمبر! به مردم بگو: اگر امام شما از نظرها غایب گردید، کیست که که مثل آن امام را بیاورد؟ » از حضرت امام رضا علیه السّلام درباره این آیه پرسیده شد، فرمود: «مائکم» یعنی (ابوابکم) که ائمه هستند و ائمه درهای خدایند؛ «فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ»، یعنی کیست که علم امام را برای شما بیاورد؟ -. تفسیر قمی ۲: ۳۶۵ -
باب ۵ مجلد ۵۱ بحارالانوار حدیث۲۱
15.18. ج)برخی از آیات قرآن که تاویلشان قیام صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است(الرحمن۴۱واسرا۵ و مدثر۸)
حدیث اول: تفسیر عیاشی: امام باقر علیه السّلام مشغول قرائت آیه: «بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولی بَأْسٍ شَدیدٍ» -. اسراء / ۵ -، {بندگانی از خود را که سخت نیرومندند بر شما میگماریم} بودند. سپس فرمود: «قائم و یارانش هستند که سخت نیرومندند. » -. تفسیر عیاشی ۲: ۳۰۴ -
باب ۵ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث ۴۷
حدیث دوم : غیبت نعمانی: از امام صادق علیه السّلام درباره این قول خدای عزوجل: «فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ» -. مدثر / ۸ -، {پس چون در صور دمیده شود} پرسیده شد، فرمود: «امامی از ما هست که غایب میشود، پس چون خداوند عزوجل اراده کند که امر او را آشکار گرداند، علامتی در دل وی پدید میآورد، پس ظاهر میگردد و به امر خدای عزوجل قیام میکند. » -. غیبت نعمانی: ۱۸۷
باب۵ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث ۴۹
حدیث سوم : غیبت نعمانی: امام صادق علیه السّلام درباره آیه: «یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ» -. الرحمن / ۴۱ -، {تبهکاران از سیمایشان شناخته میشوند} فرمود: «خداوند آنان را میشناسد اما این آیه درباره قائم نازل شده که مجرمین را با چهره شان میشناسد، پس با یارانش آنها را از دم ضربات سخت شمشیر میگذرانند. » -. غیبت نعمانی: ۲۴۱ -
باب۵ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث۵۴
15.19. د)برخی از آیات قرآن که تاویلشان قیام صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است(صف۸،۹)
حدیث اول : تأویل الآیات الظاهرة: تأویل آیه: «یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ» -. صف / ۸ -، {می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند} این است که امام باقر علیه السّلام فرمود: «اگر شما این امر را واگذارید، خداوند آن را فرو نخواهد گذاشت. »
مؤید این تأویل، روایت امام کاظم علیه السّلام است که راوی میگوید: از ایشان درباره این آیه «و اللهُ متمُّ نورِه» سوال کردم. فرمود: «یریدونَ لیُطفِئوا نورَ اللهِ باَفواهِهم»، منظور از نور خدا، ولایت امیرالمؤمنین علیه السّلام است و «الله متم نوره»، {و خدا نور خود را کامل خواهد کرد} منظور از این آیه امامت است، زیرا خداوند عزوجل میفرماید: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذی أَنْزَلْنا» -. تغابن / ۸ -، {پس به خدا و پیامبر او و آن نوری که ما فرو فرستادیم ایمان آورید} و نور همان امام است. از ایشان پرسیدم: «منظور از « هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ» - ۳. صف / ۹ -، {اوست کسی که فرستاده خود را با هدایت و آیین درست روانه کرد} چیست؟ » فرمود: «همان چیزی است که خداوند رسولش را مأمور به ولایت وصی خود کرده و ولایت، همان دین الحق است. » عرض کردم: «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّه»، {تا آن را بر هر چه دین است فائق گرداند} یعنی چه؟ فرمود: «تفوق بر جمیع ادیان در هنگامه قیام قائم است، زیرا خداوند متعال میفرماید: «و اللهُ متمُّ نورِه»، یعنی خداوند نور خود را با ولایت قائم کامل میگرداند؛ «و لو کرهَ الکافرونَ» یعنی اگر چه کافران از ولایت علی علیه السّلام اکراه داشته باشند. » عرض کردم: «آنچه فرمودید در قرآن نازل شده؟ » فرمود: «بله، اما این سخن اخیر تنزیل است و نازل هم شده، ولی غیر از آن تأویل قرآن است. » -. تأویل الآیات الظاهرة: ۶۶۱
باب۵ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث۵۷
حدیث دوم: تأویل الآیات الظاهرة: ابو بصیر میگوید: از امام صادق علیه السّلام درباره این قول خدای تعالی در کتابش: «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» -. صف / ۹ -، {اوست کسی که فرستاده خود را با هدایت و آیین درست روانه کرد، تا آن را بر هر چه دین است فائق گرداند، هر چند مشرکان را ناخوش آید} پرسیدم. پس فرمود: «به خدا قسم تأویل و مصداق آن هنوز نازل نشده است! » عرض کردم: «فدایتان شوم! چه وقت نازل میشود؟ » فرمود: «وقتی که ان شاء الله قائم قیام کند؛ وقتی او خروج کند کافر و مشرکی باقی نمی ماند، مگر اینکه نسبت به خروج حضرت اکراه دارد، تا جایی که اگر کافر یا مشرکی در دل صخره ای مخفی شده باشد، صخره میگوید: «ای مؤمن! در دل من کافر یا مشرکی مخفی گشته! پس او را بکش! » حضرت فرمود: «پس خدا قائم را متوجه محل آن صخره کرده و حضرت او را میکشد. » -. تأویل الآیات الظاهرة: ۶۶۲ -
در تفسیر فرات بن ابراهیم کوفی مثل این حدیث، با ذکر سند از امام صادق علیه السّلام نقل شده و در آن روایت آمده که صخره میگوید: «ای مؤمن! در درون من مشرکی است! پس مرا بشکن و او را بکش! » -. تفسیر فرات کوفی ۱: ۴۸۱ -
باب ۵ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث۵۸
15.20. ه)برخی از آیات قرآن که تاویلشان قیام صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است(ذاریات۲۲وحدید۱۷ولقمان۲۰)
الانوار المضیئه: حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: «کسانی را که خداوند در قرآن مجید مستضعف در زمین خوانده و خواسته است آنها امامان او باشند، ما اهل بیت هستیم. پروردگار عالم مهدی ما را برانگیزد تا اهل بیت را سر بلند کند و دشمنان آنها را سرشکسته و خوار گرداند. »
و نیز در کتاب مزبور از عبداللَّه بن عباس روایت شده که گفت: «مقصود از آیه: «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ» -. ذاریات / ۲۲ -، {و روزی شما و آنچه وعده داده شده اید در آسمان است}، ظهور مهدی موعود است. »
همچنین به همین سند از ابن عباس درباره آیه: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» -. حدید / ۱۷ -، {بدانید که خدا زمین را پس از مرگش زنده میگرداند} گفت: «خدا زمین را پس از مردنش با قائم آل محمد آباد میکند و منظور از موت زمین، ظلم اهل ممالک است و منظور از«قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیات»، {به راستی آیات [خود] را برای شما روشن گردانیده ایم}، تبیین با حجت از آل محمد است»؛ «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»، {باشد که بیندیشید. }
همچنین در کتاب مذکور، امام کاظم علیه السّلام درباره آیه: «وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» -. لقمان / ۲۰ -، {و نعمتهای ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است} فرمود: «نعمت ظاهری امام ظاهر است و نعمت باطنی امام غایب که جسمش از چشم مردم مخفی است و گنجهای زمین برای او ظاهر است و هر امر بعیدی برایش نزدیک است. »
باب۵ مجلد۵۱ بحارالانوار حدیث۶۵
16. حضرت زینب علیها السلام
16.1. حضرت زینب علیها السلام از نشانه ای بر بارگاه امام حسین علیه السلام خبر میدهند که ...
حضرت سجاد علیه السلام فرمودند ....وقتی در طفّ آن مصائب بر سر ما آمد و پدرم – علیه السلام - و همراهان و پسران و برادران و دیگر اهل بیتش به شهادت رسیدند و اهل حرم و زنانش را سوار بر شتر کرده و به سمت کوفه حرکت دادند، من شروع به نگاه کردن به آنان کردم که بر زمین افتاده بودند و دفن نشده بودند و خیلی بر من گران آمد و چنان از دیدن ایشان اندوه گین شدم که نزدیک بود روحم از بدنم خارج شود. عمهام زینب، دختر بزرگ علی - علیه السلام - به حالم پی برد و گفت: ای تنها باز مانده جد و پدر و برادرانم! چرا این قدر بی تابی و داری خود را به کشتن میدهی؟ گفتم: چطور بی قرار نباشم و جزع نکنم، و حال آن که میبینم که آقایم و برادرانم و عموهایم و پسر عموهایم و خانوادهام در خون خود غلتیده و بر ریگهای بیابان، غارت شده اند کفن نشده و دفن نشده اند و کسی بر بالای سرشان نیست و هیچ کس به آنها نزدیک نمی شود، و گویا اینان خانواده ای از دیلم و خزر هستند. عمهام گفت: آن چه که میبینی بی تابت نکند که به خدا سوگند که رسول خدا - صلی الله علیه و آله - این اتفاقات را از پیش به جد و پدر و عمویت خبر داده بود. خداوند از عده ای از افراد این امت، که فرعونهای زمین آنان را نمی شناسند، ولی در نزد اهل آسمانها شناخته شده هستند، پیمان گرفته و آنان این اعضای پراکنده و این بدنهای خونین را جمع میکنند و دفن مینمایند و در این بیابان، نشانه ای بر آرامگاه پدرت سید الشهداء - علیه السلام - نصب میکنند که با گذشتن روزگاران اثر آن کهنه نمی شود و بر نشانه اش خاک نمی نشیند و هر چه ائمه کفر و پیروان ضلالت هر تلاش میکنند که آن را محو و نابود کنند، اثرش واضح تر میشود و کارش بالاتر میگیرد.
گفتم: آن عهد چیست و آن خبر کدام است؟ فرمود: أمّ أیمن به من گفت که روزی از روزها رسول خدا - صلی الله علیه و آله - به زیارت خانه فاطمه - علیها السلام - آمد. فاطمه برای ایشان حریره ای درست کرد و علی - علیه السلام - بشقابی از خرما برای ایشان آورد. من نیز کاسه ای از شیر و سرشیر برای آنها آوردم. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - و علی و فاطمه و حسن و حسین - علیهم السلام - از آن حریره خوردند و بعد ابتدا رسول خدا و بعد آنها از آن شیر نوشیدند و سپس اول ایشان و بعد آنها از آن خرما و سرشیر خوردند. سپس رسول خدا - صلی الله علیه و آله - دست خود را با آبی که علی - علیه السلام - میریختند شستند.
وقتی ایشان از شستن دست فارغ شدند، به علی و فاطمه و حسن و حسین - علیهم السلام - نگاهی که خوشحالی از آن معلوم بود انداختند. سپس مدتی به طرف آسمان چشم دوختند و بعد روی خود را به سمت قبله کرده و دستان شان را گشودند و دعا نمودند. سپس هق هق کنان به سجده افتادند و مدتی طولانی در همین حال بودند و با صدای بلند نالهها کردند و اشکشان سرازیر شد. سپس سر از سجده بلند کرده و در حالی که اشک هایشان همچون قطرات باران فرو میریخت، سرشان را پایین انداختند. فاطمه و علی و حسن و حسین علیهم السلام و من نیز به همراه ایشان، از دیدن این حالات رسول خدا صلی الله علیه و آله اندوه گین شدیم و نتوانستیم از ایشان چیزی بپرسیم. تا این که این حالت طولانی شد. علی و فاطمه به ایشان عرض کردند: ای رسول خدا! خداوند چشمانتان را گریان نکند! چرا گریه میکنید؟ دل هایمان از این حال شما جریحه دار شد.
پیامبر فرمودند: ای برادرم از حضور شما چنان دلشاد شدم که تا به حال این چنین دلشاد نشده بودم؛ داشتم به شما مینگریستم و خدا را بر این نعمت که شما را به من داده سپاس مینمودم که جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: ای محمد! خداوند متعال از دل تو آگاه شد و خشنودی تو از برادر و دختر و نوه هایت را فهمید و نعمت خود را بر تو کامل گردانید و به تو هدیه ای عطا کرد که ایشان و ذریّه و محبان و شعییان شان را در بهشت با تو قرار دهد و شما را از هم دیگر جدا نکند و آنها را مانند تو متنعم کند و مانند تو عطا نماید تا این که راضی شوی و حتی بالاتر از رضایت. در مقابل در دنیا بلاهای زیادی به آنها میرسد و به دست مردمی که خود را پیرو آیین تو میدانند و گمان میکنند که از امت تو هستند، مصیبتها به آنها میرسد، حال آن که با تک تک خطاها و قتل هایشان از خدا و تو دور میشوند. قتل گاه هایشان [اهل بیت] از هم جدا و قبرهایشان از یک دیگر دور بوده و خداوند این سرانجام را برای آن ها، و تو نیز در میان آنها اختیار نموده است. پس خداوند عزوجل را به سبب اختیارش سپاس گزار باش و به قضای او رضایت ده. من نیز خدا را سپاس نمودم و به قضای او در مورد آن چه که برای شما اختیار کرده راضی گشتم.
جبرئیل سپس گفت: ای محمد! برادرت پس از تو مورد جفا واقع میشود و به دست امتت مغلوب میگردد و از جانب دشمنانت رنج میبیند و سپس به دست شرورترین مخلوقات و شقی ترین فرد بشر، مانند کسی که شتر ذبح میکند و در سرزمینی که به آن هجرت میکند و محل رشد شیعیانش و شیعیان فرزندانش خواهد بود و آنها در آن جا زیاد مورد امتحان قرار میگیرند و مصیبتهای بزرگی میبینند، به شهادت میرسد.
این نوه ات - با دستش به امام حسین - علیه السلام - اشاره کرد - به همراه گروهی از ذرّیه و اهل بیتت و عده ای از برگزیدگان امتت در کنار رود فرات، به شهادت میرسند؛ در سرزمینی که کربلا نامیده میشود و به همین جهت بر دشمنان تو و دشمنان ذرّیه تو کرب و بلای فراوانی وارد میشود، و در روزی که کرب و سختی اش تمام نشود و حسرتش پایان نپذیرد. و آن سرزمین پاک ترین مکان زمین و باحرمت ترین آنها است و یکی از دشتهای بهشت است. وقتی روزی که نوه تو و خانواده ش در آن به شهادت میرسند فرا برسد و لشگریان کفر و لعنت آنها را محاصره کنند، همه گوشه و کنار زمین به لرزه درمی آید و کوهها با تکانهای زیاد به حرکت در میآیند و امواج دریاها به خروش میآید و اهل آسمان آشفته میشوند؛ و این نیست جز به سبب خشم از مصیبتی که بر تو ای محمد و خاندان تو رفته است و گران آمدن هتک حرمتی که نسبت به تو شده و زشتی کاری که با خاندان و عترت تو شده است، البته وضع به همان منوال باقی نمی ماند و خداوند عزّ و جلّ، نصرت و یاری خانواده مستضعف و مظلوم تو را اعلام میدارد؛ همان کسانی که بعد از تو حجت خدا بر آفریدگان هستند. سپس خداوند به آسمانها و زمین و کوهها و دریاها و هر موجودی که در آنها هست، وحی میکند که:
من آن خداوند فرمان روا و قادری هستم که هیچ گریزنده ای از او نگریزد و هیچ مانعی بر سر راهش نباشد، و من قادرترین کس بر نصرت ایشان و انتقام از دشمنانشان هستم؛ به عزت و جلالم سوگند که کسانی که با فرستاده و برگزیدهام عداوت کردند و حرمت او را زیر پا گذاشتند و و خاندان او را کشتند و پیمان وی را شکستند و به اهل بیتش ظلم نمودند را چنان عذاب میکنم که هیچ یک از جهانیان را آن گونه عذاب نکرده باشم.
در آن زمان هر چه در آسمانها و زمین هست به ضجّه در آمده و به کسانی که به عترت تو ظلم کرده و حرمت تو را زیر پا گذاشته اند لعنت میفرستند. هنگامی که آن گروه شهید میشوند، خداوند عزّ و جلّ خودش آنها را قبض روح میکند و فرشتگانی از آسمان هفتم بر زمین فرود میآیند که همراهشان ظرفهایی از یاقوت و زمرد است که پر از آب زندگانی و حلههای بهشتی و عطرهای بهشتی میباشد و پیکرهایشان را با آن آب غسل داده و آن حلهها را به آنها میپوشانند و با آن عطرها حنوط میکنند و فرشتگان صف به صف بر ایشان نماز میگذارند.
سپس خداوند قومی را که نه با سخن و نه با عمل و نه با نیت در این جنایت شرکت نداشته اند و کفار آنها را نمی شناسند را از میان امتت بر میانگیزد که پیکرهای آنها را دفن میکنند و بر آرام گاه سیدالشهداء در آن دشت نشانه ای قرار میدهند که علامتی برای اهل حق و سببی برای رستگاری مؤمنان باشد، و در هر شبانه روز صد هزار فرشته از هر آسمان به گرد آن جمع میشوند و بر او درود میفرستند و خدا را در نزد او تسبیح میکنند و از خدا برای زائران او طلب مغفرت مینمایند و نام کسانی از امت تو را که برای تقرب به خدا و تو به زیارت او میآیند را به همراه نام پدران و خویشاوندان و سرزمینشان مینویسند و در چهره هایشان این نشانه از نور عرش الهی را قرار میدهند که: \\"این زائر قبر بهترین شهید و فرزند بهترین پیامبر است\\". وقتی روز قیامت برسد، بر اثر آن نشانه، نوری از چهرههای آنها ساطع میشود که چشمها را خیره میکند و آنها با آن نور مشخص میشوند و از دیگران بازشناخته میشوند.
ای محمد! گویی تو را میبینم که بین من و میکائیل هستی و علی در مقابل ماست و فرشتگانی که تعدادشان قابل شمارش نیست، همراه ما هستند و با هم زائرانی که این نشانه در چهره آنان وجود دارد را از بین سایرین برمی گیریم تا خداوند آنها را از هول و سختیهای آن روز نجات دهد. این است حکم و عطای خداوند به کسانی که قبر تو را ای محمد، یا قبر برادرت و یا قبر دو نوه ات را فقط به نیت خداوند عزّ و جلّ زیارت کنند. به زودی برخی از مردم - که لعنت و غضب خدا بر آنها حتمی گشته است - پیدا میشوند که میخواهند نشانه آن قبر را نابود و اثرش را محو کنند، ولی خداوند تبارک و تعالی آنان راهی برای این مقصودشان قرار نمی دهد...
باب۲مجلد ۲۸ بحارالنوار حدیث ۲۲ و بیان
17. حضرت ابالفضل عباس علیه السلام
17.1. حضرت ام البنین
عالم رجالي، مامقاني در کتاب خود، تنقيح المقال، ولايت فاطمه کلابيه را اين چنين به تصوير مي کشد:
فَاِنّ علَقَتها بالحسين(عليه السلام) ليس اِلاّ لاِمامته. «همانا علاقه ام البنين به حسين بن علي(علیه السلام) به خاطر امامت حضرت است.»
در جاي ديگر «مامقاني» مي نويسد: «اينکه او به شرط سلامت حسين(علیه السلام)، مرگ چهار فرزند خويش را بر خود آسان مي گرفت نشان درجه عالي ايمان او است. من او را از نيکان به حساب مي آورم.»
مامقانی، تنقیح المقال، ج3، ص70
https://islamiccourse.net/
17.2. بال های حضرت عباس علیه السلام
خصال و کتاب امالی: از ثمالی نقل میکند که گفت: امام زین العابدین علیه السّلام نگاهی به عبید اللّه بن عباس بن علی بن ابی طالب کرد و شروع به گریه کرد و فرمود: هیچ روزی برای پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله از جنگ احد سخت تر نبود، زیرا حضرت حمزة بن عبد المطلب که شیر خدا و رسول بود، در آن روز شهید شد. بعد از جنگ احد جنگ مؤته بود که برای پیامبر خدا سخت بود، زیرا پسر عموی آن حضرت یعنی جعفر بن ابی طالب در آن روز شهید شد.
سپس امام زین العابدین فرمود: هیچ روزی مثل روز عاشورای امام حسین نبود. زیرا تعداد سی هزار نفر که گمان میکردند از این امت بودند اطراف آن امام را گرفتند و هر کدام از آنان میخواستند با ریختن خون امام حسین به خدا تقرب بجویند. امام حسین وجود خدا را به ایشان یاد آوری میکرد ولی نمی پذیرفتند، تا اینکه سرانجام آن حضرت را ظالمانه و از سر کینه و دشمنی شهید نمودند.
آن گاه امام سجاد علیه السّلام فرمود: خدا حضرت عباس را رحمت کند! زیرا امام حسین را بر خود مقدم داشت و جان خود را فدای آن حضرت نمود تا اینکه دست هایش قطع شد. خداوند عز و جل در عوض دستهای عباس علیه السّلام دو بال به وی عطا کرد تا به وسیله آنها در بهشت با ملائکه پرواز نماید، همچنان که این نعمت را به جعفر بن ابی طالب عطا کرد. حضرت عباس علیه السّلام نزد خداوند مقام و منزلتی دارد که فردای قیامت همه شهدا بر آن غبطه میخورند - ۱. امالی صدوق: مجلس ۷۰، شماره ۱۰ -.
باب ۳۵ مجلد۴۴بحارالنوار حدیث ۴
18. ماه مبارک رمضان
18.1. یکی از ادعیه ماه رمضان در استقبال ورود سال
از عبد صالح امام موسی بن جعفر علیه السلام روایت شده که فرمود: این دعا را در ماه رمضان در استقبال ورود سال بخوان و فرمود که هر کس این دعا را به قصد قربت و از روی اخلاص بخواند، در آن سال هیچ فتنه و زیانی در دین و دنیا و جسمش به او نرسد و خداوند او را از شر حوادثی که در آن سال رخ میدهد حفظ فرماید:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَانَ لَهُ کُلُّ شَیْ ءٍ وَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ بِعِزَّتِکَ الَّتِی قَهَرْتَ بِهَا کُلَّ شَیْ ءٍ وَ بِعَظَمَتِکَ الَّتِی تَوَاضَعَ لَهَا کُلُّ شَیْ ءٍ وَ بِقُوَّتِکَ الَّتِی خَضَعَ لَهَا کُلُّ شَیْ ءٍ وَ بِجَبَرُوتِکَ الَّتِی غَلَبَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ بِعِلْمِکَ الَّذِی أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ یَا نُورُ یَا قُدُّوسُ یَا أَوَّلَ قَبْلَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ یَا بَاقِیَ بَعْدَ کُلِّ شَیْ ءٍ یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ وَ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ وَ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَقْطَعُ الرَّجَاءَ وَ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُدِیلُ الْأَعْدَاءَ وَ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلَاءَ وَ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ غَیْثَ السَّمَاءِ وَ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَکْشِفُ الْغِطَاءَ وَ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُورِثُ النَّدَمَ وَ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ وَ أَلْبِسْنِی دِرْعَکَ الْحَصِینَةَ الَّتِی لَا تُرَامُ وَ عَافِنِی مِنْ شَرِّ مَا أَخَافُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فِی مُسْتَقْبَلِ سَنَتِی هَذِهِ اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبَّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ وَ رَبَّ السَّبْعِ الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ رَبَّ إِسْرَافِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ جَبْرَئِیلَ وَ رَبَّ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ أَسْأَلُکَ بِکَ وَ بِمَا تَسَمَّیْتَ بِهِ یَا عَظِیمُ أَنْتَ الَّذِی تَمُنُّ بِالْعَظِیمِ وَ تَدْفَعُ کُلَّ مَحْذُورٍ وَ تُعْطِی کُلَّ جَزِیلٍ وَ تُضَاعِفُ مِنَ الْحَسَنَاتِ الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ وَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ یَا قَدِیرُ یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَلْبِسْنِی فِی مُسْتَقْبَلِ سَنَتِی هَذِهِ سِتْرَکَ وَ أَضِئْ وَجْهِی بِنُورِکَ وَ أَحِبَّنِی بِمَحَبَّتِکَ وَ بَلِّغْ بِی رِضْوَانَکَ وَ شَرِیفَ کَرَائِمِکَ وَ جَزِیلَ عَطَائِکَ مِنْ خَیْرِ مَا عِنْدَکَ وَ مِنْ خَیْرِ مَا أَنْتَ مُعْطِیهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ سِوَی مَنْ لَا یَعْدِلُهُ عِنْدَکَ أَحَدٌ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَلْبِسْنِی مَعَ ذَلِکَ عَافِیَتَکَ یَا مَوْضِعَ کُلِّ شَکْوَی وَ یَا شَاهِدَ کُلِّ نَجْوَی وَ یَا عَالِمَ کُلِّ خَفِیَّةٍ وَ یَا دَافِعَ مَا تَشَاءُ مِنْ بَلِیَّةٍ یَا کَرِیمَ الْعَفْوِ یَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ تَوَفَّنِی عَلَی مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَ فِطْرَتِهِ وَ عَلَی دِینِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ سُنَّتِهِ وَ عَلَی خَیْرِ الْوَفَاةِ فَتَوَفَّنِی مُوَالِیاً لِأَوْلِیَائِکَ مُعَادِیاً لِأَعْدَائِکَ اللَّهُمَّ وَ امْنَعْنِی مِنْ کُلِّ عَمَلٍ أَوْ فِعْلٍ أَوْ قَوْلٍ یُبَاعِدُنِی مِنْکَ وَ اجْلِبْنِی إِلَی کُلِّ عَمَلٍ أَوْ فِعْلٍ أَوْ قَوْلٍ یُقَرِّبُنِی مِنْکَ فِی هَذِهِ السَّنَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ امْنَعْنِی مِنْ کُلِّ عَمَلٍ أَوْ فِعْلِ أَوْ قَوْلٍ یَکُونُ مِنِّی أَخَافُ سُوءَ عَاقِبَتِهِ وَ أَخَافُ مَقْتَکَ إِیَّایَ عَلَیْهِ حِذَارَ أَنْ تَصْرِفَ وَجْهَکَ الْکَرِیمَ عَنِّی فَأَسْتَوْجِبَ بِهِ نَقْصاً مِنْ حَظٍّ لِی عِنْدَکَ یَا رَءُوفُ یَا رَحِیمُ- اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی مُسْتَقْبَلِ هَذِهِ السَّنَةِ فِی حِفْظِکَ وَ جِوَارِکَ وَ کَنَفِکَ وَ جَلِّلْنِی عَافِیَتَکَ وَ هَبْ لِی کَرَامَتَکَ عَزَّ جَارُکَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُکَ وَ لَا إِلَهَ غَیْرُکَ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی تَابِعاً لِصَالِحِی مَنْ مَضَی مِنْ أَوْلِیَائِکَ وَ أَلْحِقْنِی بِهِمْ وَ اجْعَلْنِی مُسْلِماً لِمَنْ قَالَ بِالصِّدْقِ عَلَیْکَ مِنْهُمْ وَ أَعُوذُ بِکَ یَا إِلَهِی أَنْ تُحِیطَ بِی خَطِیئَتِی وَ ظُلْمِی وَ إِسْرَافِی عَلَی نَفْسِی وَ اتِّبَاعِی لِهَوَایَ وَ اسْتِعْمَالَ شَهَوَاتِی وَ اشْتِغَالِی بِشَهَوَاتِی فَیَحُولَ ذَلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَ رَحْمَتِکَ وَ رِضْوَانِکَ فَأَکُونَ مَنْسِیّاً عِنْدَکَ مُتَعَرِّضاً لِسَخَطِکَ وَ نَقِمَتِکَ اللَّهُمَّ وَفِّقْنِی لِکُلِّ عَمَلٍ صَالِحٍ تَرْضَی بِهِ عَنِّی وَ قَرِّبْنِی إِلَیْکَ زُلْفَی. اللَّهُمَّ کَمَا کَفَیْتَ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله هَوْلَ عَدُوِّهِ وَ فَرَّجْتَ هَمَّهُ وَ کَشَفْتَ کَرْبَهُ وَ صَدَقْتَهُ وَعْدَکَ وَ أَنْجَزْتَ لَهُ عَهْدَکَ اللَّهُمَّ فَبِذَلِکَ فَاکْفِنِی هَوْلَ هَذِهِ السَّنَةِ وَ آفَاتَهَا وَ أَسْقَامَهَا وَ فِتْنَتَهَا وَ شُرُورَهَا وَ أَحْزَانَهَا وَ ضِیقَ الْمَعَاشِ فِیهَا وَ بَلِّغْنِی بِرَحْمَتِکَ کَمَالَ الْعَافِیَةِ بِتَمَامِ دَوَامِ النِّعْمَةِ عِنْدِی إِلَی مُنْتَهَی أَجَلِی أَسْأَلُکَ سُؤَالَ مَنْ أَسَاءَ وَ ظَلَمَ وَ اسْتَکَانَ وَ اعْتَرَفَ أَنْ تَغْفِرَ لِی مَا مَضَی مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی حَصَرَتْهَا حَفَظَتُکَ وَ أَحْصَتْهَا کِرَامُ مَلَائِکَتِکَ عَلَیَّ وَ أَنْ تَعْصِمَنِیَ اللَّهُمَّ مِنَ الذُّنُوبِ فِیمَا بَقِیَ مِنْ عُمُرِی إِلَی مُنْتَهَی أَجَلِی یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ آتِنِی کُلَّ مَا سَأَلْتُکَ وَ رَغِبْتُ فِیهِ إِلَیْکَ فَإِنَّکَ أَمَرْتَنِی بِالدُّعَاءِ وَ تَکَفَّلْتَ بِالْإِجَابَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
ترجمه دعا حاضر : خدایا از تو خواهم به آن نامت که همه چیز در برابر آن فروتن و مطیع گشته و به رحمتت که همه چیز را فرا گرفته است و به عزتت که بدان همه چیز را مقهور خویش ساختی و به بزرگیت که همه چیز در برابر آن تواضع کرده است و به نیرویت که همه چیز در برابر آن خاضع گشته و به سلطه و قدرتت که بر همه چیز سیطره یافته و به دانشت که همه چیز را فرا گرفته است. ای نور، ای قدوس، ای آغاز پیش از هر چیز و ای باقی پس از هر چیز. ای خدا، ای بخشاینده، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و آن گناهانی را که موجب تغییر نعمت هاست بر من بیامرز و آن گناهانی را که موجب نزول کیفرهاست بیامرز و آن گناهانی را که موجب قطع امید میگردد بیامرز و آن گناهانی را که موجب پیروزی دشمنان میشود بیامرز و آن گناهانی را که باعث رد شدن دعا میشود بیامرز و آن گناهان را که موجب فرود آمدن بلا میشود بیامرز و آن گناهانی را که مانع از باران آسمان میشود بیامرز و آن گناهانی را که پردهها را میدرند بیامرز و آن گناهانی را که موجب تعجیل در نابودی میشوند بیامرز و آن گناهانی را که پشیمانی به بار میآورند بیامرز و آن گناهانی را که پرده عصمت میدرند بیامرز و زره بازدارنده ات را که هیچ گاه آسیب نبیند، بر من بپوشان و مرا در روزهای باقیمانده این سال از شر هر چه در شب و روز از آن میهراسم به سلامت دار.
خدایا ای پروردگار آسمانهای هفتگانه و ای پروردگار زمینهای هفتگانه و هرچه درون آنها و میان آن هاست و ای پروردگار عرش بزرگ و پروردگار سبع المثانی و قرآن عظیم و ای پروردگار اسرافیل و میکاییل و جبرییل و ای پروردگار محمد خاتم پیامبران و سرور فرستادگان! از تو خواهم به حق خودت و به حق آن نامی که خویشتن را بدان نامیدی، ای بزرگ! تو آن کسی هستی که نعمت عظیم میبخشی و هر بلایی را برطرف میفرمایی و هر عطیه فراوانی را میبخشی و حسنات اندک را به بسیار مبدل فرمایی و هر چه بخواهی انجام دهی، ای توانا، ای خدا، ای بخشاینده! بر محمد و خاندان محمد درود و رحمت فرست و در آینده این سال، مرا در پرده حفظ خویش بپوشان و چهرهام را به نور خویش نورانی فرما و با محبت خویش به من محبت کن و مرا به خشنودی خویش و به بخششهای گرانقدر و عطای بسیارت برسان، از بهترین آنچه در نزد توست و از بهترین نعماتی که به یکی از خلقت بخشیده ای، برابر و مساوی کسی که هیچ کس در دنیا و آخرت در نزد تو با او برابری نمی کند. با وجود آن، لباس عافیتت را بر من بپوشان.
ای مرجع هر شکایت و ای ناظر بر هر نجوا و ای دانا به هر نهان و ای دفع کننده هر بلایی که خواستت بر آن تعلق بگیرد. ای نیکو گذشت، ای که به خوبی از خطاها در میگذری، مرا بر آیین و فطرت ابراهیم و بر دین و سنت محمد صلی الله علیه و آله و بر بهترین وفات بمیران، در حالی که دوستدار دوستان تو و دشمن دشمنان تو باشم. خدایا در این سال از هر عمل یا کردار یا سخنی که مرا از تو دور میکند بازم دار و به سوی هر عمل یا کردار یا سخنی که مرا به درگاهت نزدیک میکند جلب فرما، ای مهربان ترین مهربانان! و مرا از هر کار یا کردار یا سخنی که از من سر میزند و از سرانجام بد آن و خشم تو بر خویش میترسم، بازدار؛ زیرا بیم آن دارم که تو روی بزرگوارت را از من بازگردانی و به واسطه ارتکابش مستوجب آن گردم که بهرهام در نزد تو کاستی یابد. ای مهربان، ای رحیم.
خدایا مرا در آینده این سال در حفظ و پناه و کنف حمایت خویش و در پوشش سلامتت قرار ده و کرامت خویش را به من ببخش. عزتمند است پناهنده تو و بزرگ است ستایشت و معبودی جز تو نیست. خدایا مرا پیرو شایستگان از دوستان دوران گذشته ات قرار ده و به آنان ملحق فرما و مرا مطیع کسانی از ایشان فرما که سخنی راستین درباره تو گفته اند. ای معبود من! به تو پناه میبرم از این که خطا و ستمکاری و زیاده رویم بر خویشتن و پیروی از هواس نفسم و سرگرم شدن به شهواتم چنان مرا فرا گیرد که بین من و رحمت و خشنودی تو دوری افکند و در نتیجه در نظر لطف تو فراموش شوم و در معرض خشم و انتقام تو قرار بگیرم. خدایا مرا بر هر کار شایسته ای که به وسیله آن از من خشنود میگردی، موفق گردان و مرا به سوی خود نزدیک فرما.
خدایا، همان طور که پیامبرت محمد صلی الله علیه و آله را از بیم دشمنش رهانیدی و اندوهش را زدودی و گرفتاریش را برطرف نمودی و وعده خویش را بر او تحقق بخشیدی و به پیمان خویش با او وفا کردی، خدایا پس مرا نیز از هراس این سال و از زیانها و بیماریها و فتنهها و آشوبها و اندوهها و تنگی معاش آن نجات ده و به رحمت خویش و با تمام کردن نعمت جاودانه خویش بر من، مرا تا پایان عمرم به اوج سلامتی برسان. همچون کسی که بدی و ستم کرده و به تضرع درآمده و به گناهان خویش اعتراف کرده، از تو مسئلت دارم که آن گناهان گذشتهام را که حافظانت آن را برشمرده و بزرگوارترین فرشتگانت آن را احصا کرده اند، بیامرزی و در باقی عمرم مرا از گناهان حفظ فرمایی، ای خدای من، ای خدا، ای بخشاینده، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و تمام آنچه را از تو خواسته و به سوی تو آرزو کرده ام، به من ارزانی داری؛ چرا که تو خود مرا به دعا امر فرمودی و اجابت آن را تضمین کردی، ای مهربان ترین مهربانان!
باب ۲ مجلد۹۴ بحارالانوار حدیث ۲
18.2. برخی از فضائل ماه رمضان
حدیث اول : الروضۀ- الفضائل: عمر بن خطّاب گوید: رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله را شنیدم که میفرمود: فضیلت علی بن ابی طالب بر این اُمّت به مانند فضیلت ماه رمضان بر دیگر ماه هاست و فضیلت علی بر این اُمّت همانند فضیلت شب قدر بر دیگر شب هاست و فضیلت علی بر این اُمّت همانند فضیلت شب جمعه بر دیگر شب هاست، پس خوشا به حال آن که به وی ایمان آورده و ولایتش را تصدیق کند
و ای وای بر آن کس که منکر او و منکر حقّش شود، که در این صورت بر خدا حقّ است که روز قیامت وی را از شفاعت محمّد صَلی الله علیهِ و آله محروم سازد. -. الروضۀ: ۲۷ آن را در الفضائل نیافتیم. -
باب۵۶ مجلد۳۸ بحارالانوار حدیث۲۱
حدیث دوم : عیون اخبار رضا علیه السلام، امالی صدوق: امام رضا علیه السلام از اجدادش نقل فرمود: علی علیه السلام فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله در باب فضیلت ماه رمضان خطبه میخواند که من برخاسته و گفتم: ای رسول خدا برترین اعمال در این ماه چیست؟ پیامبر فرمود: ای علی، برترین اعمال در این ماه پرهیز از محارم خدا عزوجل است سپس گریه کرد. گفتم: ای رسول خدا چه چیز باعث گریه شما شد؟ فرمود: ای علی گریهام به خاطر حادثه ناگواری است که در همین ماه برایت اتفاق میافتد گویا میبینم که تو در نماز هستی و شخصی که شقی ترین افرد از گذشتگان و آیندگان و برابر پی کننده شتر صالح ثمود میباشد با ضربتش بر فرق تو میزند و محاسنت با خون خضاب میگردد. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ای رسول خدا، آیا در آن هنگام دین من سلامت خواهد بود؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آری سپس فرمود: ای علی هر کس تو را بکشد مرا کشته است و هر کس با تو دشمنی کند با من دشمنی کرده است، و هر کس به تو دشنام دهد به من دشنام داده است چون تو برایم به مانند خودم هستی و روح تو از روح من است و طینت و سرشتت از طینت و سرشت من، خداوند بلند مرتبه مرا به همراه تو آفرید و مرا به همراه تو برگزید، و مرا برای پیامبری و تو را برای امامت برگزید، هر کس امامت تو را انکار کند نبوت و پیامبری مرا انکار کرده است. ای علی! تو وصی من و پدر فرزندان من و داماد و جانشین من در امتم در زمان حیات و بعد از مرگم هستی؛ دستور تو دستور من است و نهی تو نهی من، قسم به کسی که مرا به پیامبری مبعوث کرد و مرا بهترین خلق قرار داد تو حجت خداوند بر خلقش و امانت دار او بر رازها و جانشینش برای بندگانش هستی. -. عیون اخبار ۱۶۳ - ۱۶۵. امالی صدوق ۵۷ و ۵۸ -
باب۱۲۶ مجلد۴۲ بحارالانوار حدیث ۱
حدیث سوم : کتاب نوادر: عبدالرحمن از پدرش روایت میکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از ماه رمضان یاد کرد و بنا بر آنچه خداوند آن را بر دیگر ماهها برتری داده، فضیلت ماه رمضان را بیان فرمود و آن را بر دیگر ماهها برتری داد و فرمود: ماه رمضان ماهی است که خداوند عزّ و جلّ روزه آن را واجب کرد و شب زنده داری در این ماه را سنت قرار داد، پس هر کس با ایمان به خداوند و به امید پاداش الهی، ماه رمضان را روزه بگیرد و در این ماه شب زنده داری کند، از گناهانش بیرون میآید همچون روزی که از مادرش او را به دنیا آورده است.
باب۴۶ مجلد۹۳ بحارالانوار حدیث۱۷
18.3. بدعت بودن نماز تراویح (نماز جماعتی که اهل سنت در ماه رمضان میخوانند)
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: روزه ماه رمضان واجب است و نماز به جماعت در شب آن بدعت است و رسول خدا صلی الله علیه و آله در شبهای آن نمازش را به جماعت نخوانده و اگر نیک بود آن را ترک نمی فرمود. حضرت در بعضی از شبهای ماه رمضان به تنهایی نماز میخواند که عده ای هم پشت سر او به نماز ایستادند و وقتی به حضور آنها پی برد به خانه خویش رفت. این کار را سه شب انجام داد و پس از این سه شب چون صبح کرد، بر بالای منبر رفت و پس از حمد و ستایش خداوند فرمود: ای مردم! نافله شب را نه در ماه رمضان و نه در سایر ماهها به جماعت نخوانید، که این بدعت است و نماز چاشت نخوانید که آن بدعت است و هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی راهش به سوی آتش است، سپس از منبر پایین آمد در حالی که میفرمود: اندکی در سنت بهتر است از بسیاری در بدعت. نماز نافله در شبهای ماه رمضان نه در زمان رسول خدا به جماعت خوانده میشد و نه در دوران ابوبکر و نه در روزهای آغازین حکومت عمر، تا این که عمر آن را پایه ریزی کرد و مردم از او پیروی کردند. -. دعائم الإسلام ۱: ۲۱۳ با اندکی تفاوت.
باب۳ مجلد۹۴ بحارالانوار حدیث۴
18.4. دهم رمضان رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها
خدمت امام جعفر صادق علیه السلام عرض کردم: حضرت فاطمه سلام الله علیها چگونه زاده شد؟ ایشان فرمود: بله؛ وقتی خدیجه با رسول خدا ازدواج کرد، زنان مکه از او دوری کردند و نه نزدش میآمدند و نه به او سلام میکردند و نه میگذاشتند زنی به نزدش برود. دل خدیجه از این وضع به تنگ آمده بود. وقتی او حضرت فاطمه سلام الله علیها را باردار شد، حضرت فاطمه سلام الله علیها درون شکم خدیجه با او سخن میگفت و به او دلداری میداد و خدیجه این موضوع را از رسول خدا پنهان میکرد. روزی پیامبر صلی الله علیه و آله وارد خانه شد و شنید که خدیجه دارد با حضرت فاطمه سلام الله علیها سخن میگوید. به او فرمود: ای خدیجه! چه کسی با تو سخن میگوید؟ گفت: جنینی که در شکم دارم با من سخن میگوید و مرا آرام میکند. حضرت فرمود: جبرییل نزدم آمد و مژده داد که او دختر است و انسانی بسیار پاک و خجسته است که خداوند تبارک و تعالی ادامه نسل مرا از او قرار خواهد داد و از نسل او در میان امت امامانی بر جا میگذارد که پس از انقضای وحی ایشان را در زمین به جانشینی خود میگذارد. خدیجه همچنان در آن حال بود تا این که هنگام ولادت حضرت فرا رسید. او کسی را در پی زنان قریش و زنان بنی هاشم فرستاد تا بیایند و کاری را که زنان برای زنان انجام میدهند برای او انجام دهند. آنان به او پیغام دادند تو از ما نافرمانی کردی و سخن ما را نپذیرفتی و با محمد صلی الله علیه و آله یتیم ابوطالب ازدواج کردی که تهیدست بود و هیچ مال و منالی نداشت، پس ما نیز نمی آییم و در کار تو هیچ به عهده نمی گیریم. خدیجه از این پیغام سخت اندوهگین شد. در همان اوان ناگاه چهار بانوی بلندقامت که گویی از زنان بنی هاشم بودند، بر او وارد شدند. خدیجه از آنان ترسید. یکی از آنان گفت: غمگین مباش ای خدیجه! ما فرستادگان پروردگارت هستیم و خواهران توییم، من ساره هستم و این آسیه بنت مُزاحم است که در بهشت دوست توست و این مریم بنت عِمران است و این صفوراء بنت شُعیب است، خداوند ما را فرستاده تا کاری را که زنان برای زنان انجام میدهند، ما برایت انجام دهیم. آن گاه یکی از ایشان سمت راست خدیجه و دیگری سمت چپ او و سومی روبروی او و چهارمی پشت سرش نشست و این گونه خدیجه حضرت فاطمه سلام الله علیها، آن بانوی پاک و پاکدامن را به دنیا آورد. وقتی حضرت فاطمه سلام الله علیها به زمین رسید، از ایشان چنان نوری تابید که به همه خانههای مکه راه یافت و از شرق تا به غرب زمین همه جا را روشن کرد. بانویی که روبروی خدیجه بود ایشان را در آغوش گرفت و با آب کوثر شست و سپس دو پارچه سفیدتر از شیر و خوش بوتر از مشک و عنبر درآورد و یکی را بر تن حضرت سلام الله علیها و دیگری را بر سر ایشان پیچید. آن گاه با حضرت سلام الله علیها سخن گفت و ایشان زبان به شهادت گشود و فرمود: هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست، پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله سرور پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء است و فرزندانم سروران همه نوادگان اند. سپس به آنان سلام کرد و هر یک از ایشان را به نامش ندا داد و آنان در چهره ایشان لبخند زدند. پریان سیاه چشم و اهل بهشت ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها را به یکدیگر مژده دادند و در آسمان چنان نور زاهر و تابناکی پدیدار شد که هیچ یک از فرشتگان تا پیش از آن روز چنین نوری ندیده بودند. از این رو حضرت سلام الله علیها زهرا نامیده شد. آن بانو به خدیجه گفت: ای خدیجه! فرزند پاک و پاک دامن و معصوم و خجسته ات را بگیر که در وجود او و نسلش برکت بسیار نهاده شده. خدیجه شاد و خوشحال حضرت سلام الله علیها را گرفت و سینه خود را در دهان مبارک ایشان گذاشت و ایشان نوشید و شیر سوی دهان ایشان سرازیر شد. حضرت سلام الله علیها در یک روز چنان بزرگ میشد که کودکان در یک ماه بزرگ شوند و در یک ماه چنان که کودکان در یک سال. درود خداوند بر ایشان و بر پدر و شوهر و فرزندان ایشان علیه السلام -. العدد القویه. -.
باب۵ مجلد ۱۶ بحارالانوار حدیث۲۰
18.5. رجعت حضرت خدیجه سلام الله علیها درحالی که حضرت محسن را به دست گرفته اند
امام صادق علیه السلام فرمودند: آنگاه که آقای بزرگ، محمد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله با انصار و مهاجرین و آنها که به او ایمان آوردند و نبوت او را تصدیق کردند و در رکاب وی شهید شدند، ظهور میکند. با ظهور حضرتش، کسانی که دعوت آن حضرت را تکذیب کردند و درباره پیغمبری اش شک نمودند و به گفتار وی اعتنا نکردند؛ و کسانی که گفتند او ساحر و کاهن و دیوانه است و از روی هوای نفس سخن میگوید و آنها که با وی جنگ کردند، حاضر میکنند تا از روی حق و عدالت انتقام اعمالی را که از بعثت آن حضرت تا موقع ظهور مهدی، با هر امامی و در هر وقتی از اوقات مرتکب شده اند، از آنها بگیرد. این است تأویل حقیقی آیه شریفه: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ»، {و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم، و ایشان را وارث [زمین] کنیم، و در زمین قدرتشان دهیم و از طرفی به فرعون و هامان و لشکریان آن دو، آنچه را از آن بیمناک بودند بنمایانیم} -. قصص / ۵ -...
ای مفضل! گویا میبینم که ما ائمه، در آن وقت(رجعت ائمه علیهم السلام) جلوی پیغمبر جمع شده و به آن حضرت شکایت میکنیم که امت بعد از وی، چه به روز ما آوردند. میگوییم که امت ما را تکذیب کردند و بی اعتنایی و نفرین و لعنت و تهدید به قتل نمودند؛ والیان ستمگر آنها ما را از وطن بیرون آوردند و به پایتخت خود بردند و جمعی از ما را با سم و حبس کشتند. در این وقت پیغمبر سخت گریه میکند و میفرماید: ای فرزندان من! هر چه به شما رسید، بیشتر به جد شما رسید...
آنگاه امام حسین علیه السّلام با بدنی آغشته به خون، خود و یارانش که با وی کشته شدند، میایستد. چون پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله او را مینگرد زار زار میگرید. از گریه او اهل آسمان و زمین نیز گریه میکنند. فاطمه زهراء علیهاالسّلام هم ناله جانکاه از دل پر الم بر میآورد. از ناله و شیون و گریه و زاری آن حضرت، زمین و اهل زمین متزلزل میگردند.
سپس امیرالمؤمنین و امام حسن علیهماالسّلام در سمت راست پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و فاطمه زهرا علیهاالسّلام در سمت چپ آن حضرت قرار میگیرند. پس حسین علیه السّلام میآید و پیغمبر او را در آغوش میگیرد و میگوید: یا حسین، فدایت گردم! دیدگانت روشن باد و دیدگان من هم از تو روشن باشد! سپس حمزه سید الشهداء عموی پیغمبر در سمت راست آن حضرت میایستد و در سمت چپش جعفر بن ابی طالب (طیار) قرار میگیرد.
ناگاه خدیجه کبری و فاطمه دختر اسد (مادر امیرالمؤمنین)، محسن سقط شده فاطمه زهرا را به دست گرفته، ناله کنان نزد پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله میآیند و مادرش فاطمه علیهاالسّلام این آیه قرآن را میخواند: «هذا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»، {این همان روزی است که به شما وعده میدادند. } -. انبیاء / ۱۰۳ - امروز روزی است که «تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً»، {هر کسی آنچه کار نیک به جای آورده و آنچه بدی مرتکب شده، حاضر شده مییابد و آرزو میکند: کاش میان او و آن [کارهای بد] فاصله ای دور بود. } -. آل عمران / ۳۰ -
مفضل گفت: در این وقت حضرت صادق علیه السّلام چنان گریست که محاسن مبارکش از سیلاب اشک تر شد! سپس فرمود: روشن مباد چشمی که با این گفته نگرید! مفضل هم بسیار گریست
...
باب۲۸ مجلد ۵۳ بحارالانوار حدیث مفضل بن عمر
18.6. برخی از مقامات حضرت خدیجه سلام الله علیها
حدیث اول: تفسیر عیاشی: امام محمد باقر علیه السلام از ابو سعید خُدری نقل کرده که وی گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در شبی که مرا به آسمان بردند، هنگام بازگشتن به جبرئیل گفتم: ای جبرئیل! چیزی نمی خواهی؟ گفت: خواسته من این است که سلام خداوند و من را به خدیجه برسانی. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله خدیجه را دید، سخن جبرئیل را برایش بازگفت. خدیجه گفت: به راستی که خداوند خود سلام است و سلام از سوی او و سلام به سوی اوست و سلام بر جبرئیل -. تفسیر العیاشی: نسخه خطی -.
باب۵ مجلد۱۶ بحارالانوار حدیث ۱۱
حدیث دوم : خصال: ابن عباس گفت رسول خدا بر زمین چهار خط کشید و فرمود میدانید این چیست؟ گفتند خدا و رسولش داناترند، فرمود بهترین زنان بهشت چهارند، خدیجه دختر خویلد؛ فاطمه دختر محمد، مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم زن فرعون.
باب۲۳ مجلد۸ بحارالانوار حدیث۱۳۳
18.7. برخی از فوائد و ثواب های روزه داری
حدیث اول: مصباح الشریعۀ: امام صادق علیهالسلام فرمودند پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:روزه گرفتن سپری است از آفات و گرفتاریهای دنیا و مانعی است از عذاب آخرت. و چون روزه میگیری، پس نیت تو از روزه، نگهداری نفس خود باشد از شهوات نفسانی، و قطع کردن و دوری از گامهای شیطان. و خود را مانند افرادی که مریض بوده و اشتها به آب و غذا ندارند، فرض کرده، و از شهوات امساک کامل داشته باش و در هر لحظه منتظر شفا یافتن از بیماریهای معاصی باش. و قلب خود را از هر گونه کدورت و غفلت و ظلمتی که از حقیقت اخلاص و قصد قرب به خدا مانع میشود پاک کن.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که خداوند متعال فرموده است: روزه برای من است و من خود جزای آن را میدهم. و روزه خواستهای نفسانی و شهوات طبع حیوانی را از بین میبرد. روزه آئینه دل را صفا میدهد و اعضاء و جوارح را پاک میسازد، و ظاهر و باطن را آباد میکند، و انسان را در مقابل نعمتهای پروردگار متعال سپاسگزار قرار میدهد، و موجبات دستگیری از نیازمندان و احسان بر فقراء را فراهم میکند، و حالت خضوع و خشوع قلب و گریه و تضرع را ایجاد مینماید، و وسیله توجه و پناه به سوی خداوند مهربان است، و اهتمام انسان را از غیر راه حق مصروف میدارد، و سبب میشود که بر حسنات و اعمال خیر انسان افزوده شده و از گناهان انسان کاسته شود. و در روزه گرفتن فوائد بی شمار است، و همین که اشاره شد، برای اشخاص خردمند که توفیق عمل به این عبادت مهم را پیدا کرده اند، کفایت خواهد کرد. -. مصباح الشریعۀ: ۱۵ - ۱۶ -
باب۳۰ مجلد۹۳ بحارالانوار حدیث۲۸
حدیث دوم : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خدای عز و جل فرمود: در برابر هر یک از کردار فرزند آدم، ده چندان آن است تا هفتصد برابر، مگر صبر، زیرا آن به خاطر من میباشد و خود پاداش آن را خواهم داد، بنابراین پاداش صبر در خزانه علم خدا نگهداری شده است، و منظور از صبر، روزه میباشد. -. معانی الاخبار: ۴۰۹ -
باب۳۰ مجلد۹۳ بحارالانوار حدیث۱۸
حدیث سوم : امالی صدوق: امام صادق علیه السلام از پدرش نقل میکند که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هیچ روزه داری نیست که بر گروهی که غذا میخورند بگذرد مگر اینکه تمام اعضای او تسبیح خدا میگویند، و فرشتگان بر او درود میفرستند و درودشان طلب آمرزش برای اوست. -. امالی صدوق: ۳۰۵ -
ثواب الاعمال: همدانی از علی از پدرش این حدیث را روایت کرده است. -. ثواب الاعمال: ۴۸ -
باب۳۰ مجلد۹۳ بحارالانوار حدیث۴
18.8. برخی از اداب روزه
حدیث اول :الخصال: حسن ابن علی علیه السلام فرمود: تحفه روزه دار این است که ریشش را روغن بزند و لباسش را بخور دهد و تحفه زن روزه دار اینکه سرش را شانه زند و لباسش را بخور دهد.
و حضرت ابا عبد اللَّه حسین ابن علی وقتی روزه میگرفت، با عطر خود را خوشبو میکرد و میفرمود: تحفه روزه دار عطر است. -. الخصال ۱: ۳۲ -
باب ۳۶ مجلد ۹۳ بحارالانوار حدیث۲
حدیث دوم : حسن ابن صدقه گوید: امام کاظم علیه السّلام فرمود: هنگام ظهر خواب قیلوله کنید؛ زیرا به راستی، خداوند روزه دار را در خوابش غذا میخوراند و سیراب میکند. -. ثواب الاعمال: ۴۷
باب ۳۶ مجلد۹۳ بحارالانوار حدیث۸
حدیث سوم : ثواب الاعمال: یونس ابن یعقوب از امام صادق علیه السلام روایت میکند که فرمود: هر که در حال روزه داری در آغاز روز با عطر خویشتن را خوشبو سازد، خردش از کف نرود. -. ثواب الاعمال: ۴۸
باب۳۶ مجلد۹۳ بحارالانوار حدیث۹
حدیث چهارم: فقه امام رضا: بدان! خدا به تو رحم کند که روزه حجابی است که خداوند آن را بر زبانها و گوشها و چشمها و دیگر اعضا زده است، چراکه معمولا روزه راز نهفته دارد و آن حقیقت را پاک میکند تا اینکه به وسیله آن از آتش جهنم پوشیده شود. و خداوند بر هر عضو حقی برای روزه نهاده است، پس هر کس حق آن عضو را ادا کند، روزه دار (واقعی) است و هر کس چیزی از آن حق را ترک کند، از فضیلت روزه اش به اندازه ای که از آن ترک کرده، کاسته میشود.
باب۳۶ مجلد۹۳ بحارالانوار حدیث۱۳
18.9. شب قدر،شب غفران و رحمت و نزول ملائکه
حدیث اول: عیون اخبارالرضا: امام رضا علیه السلام از پدرانش نقل فرمود: در شب یکم ماه رمضان شیطانهای سرکش در بند میشوند و در هر شب آن، هفتاد هزار نفرآمرزیده میشوند، و در شب قدر، به شمار آمرزیدههای در رجب و شعبان و ماه رمضان تا آن روز، آمرزیده میگردند، مگر کسی که میان او و برادرش کینه باشد، که خدای عزوجل میفرماید: آنها را رها کنید تا اینکه آشتی کنند. -. عیون اخبارالرضا ۲: ۷۱ -
باب۶۰ مجلد۷۲ بحارالانوار حدیث ۱۱
حدیث دوم :امام صادق علیه السّلام فرمود: روز مبارک، برگزیده و نیکی بوده و شایسته طلب حوائج، خرید و فروش، رفتن به نزد سلطان، ساختن، زراعت، مجادله، دیدار با قضات، سفرکردن، آغاز به کار، پایه گذاری و تزویج است؛ روز فرخنده و نیکویی است و شب قدر در آن قرار دارد، پس هر چه میخواهی طلب کن! برای همه احوال سبک است؛ در آن تجارت کن، حقّت را درخواست کن، از دشمنت طلب کن، ازدواج کن، نزد سلطان برو، و با هر که میخواهی در آن دیدار کن! خارج کردن خون در این روز بد است؛ هر که در آن بیمار شود از دنیا برود؛ مولود این روز، نیک، زیبا، دارای عمر طولانی و رزق بسیار، نزدیک به مردم و محبوب آنها باشد.
باب۲۱ مجلد۵۶ بحارالانوار حدیث۱۸۵
حدیث سوم : کشف الغمة: مالک جهنی میگوید: خدمت حضرت باقر علیه السلام نشسته بودم و به آن جناب نگاه میکردم و در دل با خود میگفتم: واقعاً خدا تو را بزرگ نموده و شخصیت داده و حجت خود بر مردم نموده. حضرت به من نگاهی نموده و فرمود: ای مالک! جریان بزرگتر است از آنچه تو اندیشه میکنی.
- ابو الهذیل میگوید: حضرت باقر علیه السلام به من فرمود: ای ابا الهذیل! شب قدر بر ما مخفی نیست. ملائکه در آن شب اطراف ما طواف میکنند.
باب۵ مجلد ۴۶ بحارالانوار حدیث۷۳
18.10. کدام شب ماه رمضان شب قدر است؟
حدیث اول: از اسحاق بن عمار روایت شده است که گفته است: شنیدم که حضرت سخن میگفت و عده ای از او این سؤال را میپرسیدند که آیا روزیها در شب نیمه شعبان تقسیم میشود؟ گوید: حضرت در پاسخ فرمود: نه، به خدا سوگند این امر تنها در شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان صورت میگیرد. در شب نوزدهم دو گروه با هم ملاقات میکنند، در شب بیست و یکم هر گونه کاری به نحوی استوار فیصله مییابد و در شب بیست و سوم خداوند هر چه را از آن اراده فرماید جاری سازد، این همان شب قدر است که خداوند عزوجلّ فرموده است: {بهتر از هزار ماه است. } گوید: عرض کردم: معنای سخن «دو گروه با هم ملاقات میکنند» چیست؟ فرمود: خداوند هر آنچه را از پیش افتادن یا به تأخیر انداختن و اراده و تقدیر خویش مشیت فرموده است، گرد میآورد. گوید عرضه داشتم: این که در شب بیست و سوم آن را جاری میسازد، به چه معناست؟ فرمود: خداوند در شب بیست و یکم آن را فیصله میدهد و اجرای اراده او در این شب با بدا همراه است. چون شب بیست و سوم فرا رسید، آن را به عنوان سرنوشت حتمی جاری گرداند که حضرت تبارک و تعالی در آن بدایی حاصل نسازد. ر. ک: کافی ۴: ۱۵۸ -
باب ۵۳ مجلد۹۴ بحارالانوار حدیث ۱
حدیث دوم : تفسیر عیاشی: از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: اجلی که در شب قدر مقدر میشود، همان اجلی است که خداوند در مورد آن فرموده است: «فإذا جاء أجلهم لا یستأخرون ساعةً و لا یستقدمون» -. اعراف / ۳۴ -، {چون اجلشان فرا رسد، نه [می توانند] آن را ساعتی پس اندازند و نه پیش. } -. تفسیر عیاشی ۲: ۲۶۲ و ۱۲۳ -
باب۵۳ مجلد۹۴ بحارالانوار حدیث۳
حدیث سوم : ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه از ابن عراده نقل کرده است: به امیر المؤمنین علیه السلام گفته شد ما را از شب قدر آگاه کن؟ فرمود: بعید نیست که من از آن آگاه باشم و آن را پنهان دارم و تردیدی ندارم که خداوند به سبب لطف خود بر شما آن را از شما پنهان میدارد؛ زیرا اگر شما را از آن آگاه گرداند، فقط در آن شب دعا و مناجات میکنید و شبهای دیگر را وامی گذارید و امیدوارم که این شب از دست شما نرود إن شاء الله.
باب۵۳ مجلد۹۴ بحارالانوار حدیث ۶
18.11. آیا روح که در شب قدر نازل میگردد، همان جبرئیل است ؟
کتاب الغارات: نوشته ابراهیم بن محمد ثقفی به نقل از اصبع بن نباته آورده است که مردی از علی علیه السلام در مورد «روح» پرسید، آیا او جبرئیل نیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: جبرییل از ملائکه است و روح غیر از جبرئیل است. آن مرد در تردید بود و سخن حضرت بر وی شگفت آمد، گفت: سخنی عجیب گفتی، هیچ یک از مردم نپندارد که روح غیر از جبرئیل باشد. علی علیه السلام فرمود: تو مردی گمراهی و از گمراهان نقل سخن میکنی، خدای تعالی به پیامبرش میفرماید: «أَتی أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ* یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ»، -. نحل / ۲-۱ - {[هان] امر خدا در رسید، پس در آن شتاب مکنید. او منزه و فراتر است از آنچه [با وی] شریک میسازند. فرشتگان را با «روح»، به فرمان خود، بر هر یک از بندگانش که بخواهد نازل میکند. }. پس روح غیر از ملائکه است. و نیز فرماید: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ* تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ»، -. قدر / ۴-۳ - {شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است. در آن [شب] فرشتگان، با روح، به فرمان پروردگارشان برای هر کاری[که مقدر شده است] فرود میآیند. } و فرموده است: «یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا»، -. نبأ / ۳۸ -
{روزی که «روح» و فرشتگان به صف میایستند. } نیز در چنین روزی به حضرت آدم و جبرییل و ملائکه فرمود: «إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ * فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ»، -. ص / ۷۲-۷۱ - {من بشری را از گل خواهم آفرید. پس چون او را[کاملاً] درست کردم و از روح خویش در آن دمیدم، سجده کنان، برای او [به خاک] بیفتید. } [این خطاب به ملائکه بود و جبرئیل نیز از ملائکه بود. ] پس جبرئیل با ملائکه بر روح سجده کردند و درباره مریم فرموده است: «فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا»، -. مریم / ۱۷ - {پس روح خود را نزد او فرستادیم تا به [شکل] بشری خوش اندام بر او نمایان شد. } و در حق محمد صلی الله علیه و آله فرموده است: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ * بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ * وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِین»، -. شعراء / ۱۹۶-۱۹۳ - {«روح الأمین» آن را بر دلت نازل کرد، تا از [جمله] هشداردهندگان باشی. به زبان عربی روشن و [وصف] آن در کتابهای پیشینیان آمده است. } «زبر» به معنی «ذکر» یعنی کتاب است. اما «اولین»، رسول خدا صلی الله علیه و آله هم جزء ایشان است. پس روح یکی است و صورتها گوناگون.
سعد گوید: آن مرد که در تردید افتاده بود، سخن امیر المؤمنین را در نیافت جز این که گفت: روح غیر از جبرئیل است. پس از علی علیه السلام در مورد لیلة القدر پرسید و گفت: میبینم که از «لیلة القدر» یاد میکنی، شبی که ملائکه و روح در آن شب فرود میآیند، علی علیه السلام فرمود: اگر مشروح آن بر تو روشن نشد، ظاهر مطلب را برای تو خواهم گفت، تا تو داناترین مردم سرزمین خود به معنی «لیلة القدر» باشی.
آن مرد گفت: اگر چنین کنی مرا نعمتی بخشیده ای. علی علیه السلام گفت: خدا یکتاست و فرد را دوست دارد. خدا بی همتاست و فرد را برگزیده است. و قاعده هفت را بر تمام اشیاء جاری ساخت: خدای عزّ و جلّ فرموده است: «خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَ»، -. طلاق / ۱۲ - {هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید. } و «خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً»، -. ملک / ۳ - {هفت آسمان را طبقه طبقه بیافرید. } و در مورد جهنّم فرموده: «لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ»، -. حجر / ۴۴ - {[دوزخی] که برای آن هفت در است. } و فرموده: «سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ یابِساتٍ»، -. یوسف / ۴۶ - {هفت خوشه سبز و [هفت خوشه] خشکیده دیگر. } و فرموده: «سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ»، -. یوسف / ۴۳ - {هفت گاو فربه [را دیدم] که هفت [گاو] لاغر آنها را میخورند. } و «حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ»، -. بقره / ۲۶۱ - { (همانند) دانه ای است که هفت خوشه برویاند. } و فرموده: «سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیم»، -. حجر / ۸۷ - {سبع المثانی [سوره فاتحه] و قرآن بزرگ (را عطا کردیم) }.
پس سخن مرا به یارانت برسان، شاید خداوند در میان آنها فرد ستوده ای قرار داده باشد که وقتی سخن ما را بشنود دلش به محبت ما گراید و برتری علم ما و مثلهایی را که میزنیم بداند، مثلهایی که معنی آنها را جز کسانی که به برتری ما آگاهند، در نمی یابند.
مرد سئوال کننده گفت: به من بگو این شب را در چه شبی جستجو کنم؟ فرمود: در هفت شب آخر، به خدا سوگند اگر آخر این هفت شب را بشناسی نخستین شبِ آن را شناخته ای و اگر اولین را دریابی به شب قدر پی برده ای. مرد گفت: نمی فهمم چه میگویی. فرمود: خداوند متعال بر دلهای قومی مهر زده و در حق آنان فرموده است: «إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَی الْهُدی فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً»، -. کهف / ۵۷ - {اگر آنها را به سوی هدایت فرا خوانی، باز هرگز به راه نخواهند آمد. } اما اگر نخواستی بفهمی و فهم سخن بر تو دشوار آمد، پس بنگر: چون شب بیست و سوم ماه رمضان به سر آید، آن را در شب بیست و چهارم بطلب و آن شب هفتم است و در مورد شناخت هفت شب، هر کس به این هفت شب پی برد، تمام دین را کامل کرده و این شبها رحمت و عذابی است برای بندگان. این شبها دروازههایی هستند که خداوند میفرماید: «لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُوم» -. حجر / ۴۴ -، {از هر دری بخشی معین از آنان [وارد میشوند]. } در هر در جزیی هلاک میشوند و [کلید] تمام درها در ولایت است.
باب ۵۳ مجلد۹۴ بحارالانوار حدیث۷
18.12. عظمت شب و روز قدر
حدیث اول: امالی صدوق: امام حسن علیه السلام در خطبه ای که پس از وفات پدر گرامی اش ایراد نمود، فرمود: ای مردم! در این شب قرآن نازل شد و عیسی بن مریم علیه السلام عروج کرد و در این شب یوشَع بن نون کشته شد و در این شب پدرم امیر المؤمنین علیه السلام از دنیا رفت. -. امالی صدوق: ۱۹۲ -
باب۵۳ مجلد۹۴ بحارالانوار حدیث ۱۵
حدیث دوم: امالی صدوق: از امام صادق علیه السلام روایت شده است: صبح شب قدر همانند شب آن است، پس عبادت کن و بکوش. -. امالی صدوق: ۳۸۸ -
باب۵۳ مجلد۹۴ بحارالانوار حدیث۱۶
حدیث سوم : علل الشرایع: داود بن فرقد گوید: شنیدم مردی از امام صادق علیه السلام پرسید، به من خبر ده آیا شب قدر هر سال بوده یا هست؟ حضرت فرمودند: اگر شب قدر برداشته شود، قرآن هم برداشته میشود. -. علل الشرایع ۲: ۷۵ -
باب۵۳ مجلد۹۴ بحارالانوار حدیث۳۶
18.13. تفسیر ایه انا انزلناه فی لیله القدر
از حضرت باقر علیه السّلام روایت شده که فرمودند: خداوند-گرامی یاد- در آغاز آفرینش دنیا شب قدر را آفرید. و در آن نخستین پیامبر و نخستین وصی را آفرید. و حکم کرد در هر سال شبی باشد که در آن تفسیر امور تا همان شب از سال آینده نازل شود. هرکه آن را انکار کند، علم خداوند عزّتمند را نپذیرفته است؛ زیرا پیامبران و فرستادگان و محدّثان (سخن گفته شدگان) قیام نمی کنند مگر حجّتی داشته باشند که در آن شب برایشان آورده میشود و حجّتی که جبرئیل علیه السّلام میآورد. راوی گوید، من گفتم: و برای سخن گفته شدگان هم جبرئیل میآورد یا فرشته ای دیگر علیهم السّلام؟ فرمود: دربارۀ پیامبران و فرستادگان-درود خداوند بر آنان-که شکّی نیست، دربارۀ کسانی جز ایشان-از روزی که زمین آفریده شد تا پایان دنیا باید بر اهل زمین حجّتی باشد که آن را در آن شب به کسی از بندگانش که دوست دارد، نازل کند. و به خدا سوگند روح و فرشتگان، آن امر را در شب قدر بر آدم نازل کردند. و به خدا سوگند آدم درنگذشت جز این که وصی ای داشت.
و هر پیامبری پس از آدم در آن شب امر داده شد و او برای وصی پس از خودش نهاد.
کافی کتاب الحجه در تفسیر انا انزلناه فی لیله القدر حدیث ۷
18.14. فضیلت ده روز پایانی ماه مبارک رمضان
حدیث اول: از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله یک سال ده روز اول ماه رمضان اعتکاف کرد و سال دوم دهه دوم و [سال] سوم دهه آخر را اعتکاف فرمود.
باب۶۶ مجلد۹۴ بحارالانوار حدیث ۷
حدیث دوم :«وَ لَیالٍ عَشْرٍ» -. فجر / ۱و۲ - {و به شبهای دهگانه} مراد از لیالی عشر ده روز اوّل ذی حجّه است. گفته شده است: آن ده روز آخر ماه رمضان است. گفته شده است: آن ده روز موسی بن عمران علیه السلام است برای سی شبی که خدا با آن میقات موسی را تمام کرد.
باب۹ مجلد ۵۵ بحارالانوار تفسیر ایات
حدیث سوم : ثواب الاعمال: حُمران گوید: از امام باقر علیه السلام درباره این سخن خداوند عزوجل پرسیدم: «إنَّا أنزَلناهُ فی لیلةٍ مبارکةٍ»، -. دخان / ۳ - { ما آن را در شبی فرخنده نازل کردیم. } فرمود: آری! این شب، شب قدر است و هر سال در ده روز آخر ماه رمضان است. قرآن فقط در شب قدر نازل شد. خداوند عزوجلّ فرموده: «فیها یُفرَقُ کلُّ أمرٍ حکیم»، -. دخان / ۴ - {هر امر محکمی در این شب تقسیم میشود. } فرمود: در شب قدر هر آن چیزی که باید تا سال بعد اتّفاق افتد از خیر یا شر، طاعت یا معصیت، ولادت یا مرگ و یا روزی مقدّر میگردد. و هر آنچه در آن شب مقدّر شد و اراده حضرت حق بر انجام آن تعلّق گرفت، از امور قطعی و حتمی است؛ چرا که مشیّت خدا در آن است.
راوی گوید: به حضرت عرضه داشتم: «لیلةُ القدرِ خیرٌ من ألفِ شَهر»، {شب قدر بهتر است از هزار شب. } مقصود خداوند چه چیزی بوده؟ حضرت فرمود: انجام عملی شایسته همچون نماز و زکات و هر نوع کار خیری در این شب بهتر است از انجام همین عمل در هزار ماه دیگر که شب قدری نداشته باشد. اگر چنین نبود که خداوند پاداش عمل مؤمنان را چند برابر کند، هرگز بدان نمی رسیدند، ولی خداوند حسنات آنان را چندین برابر میکند. -. ثواب الاعمال: ۶۱ -
باب۵۳ مجلد ۹۴ بحارالانوار حدیث۴۱
18.15. برخی از فضائل شب عید فطر
حدیث اول :مجالس شیخ: حارث بن عبدالله از علی علیه السلام روایت میکند که فرمود: اگر میتوانی بر (عبادت) شب عید فطر و شب عید قربان و اولین شب محرم و شب عاشوراء و اولین شب رجب و شب نیمه شعبان محافظت کنی، این کار را انجام بده و در این شبها بسیار به دعا و نماز و تلاوت قرآن بپرداز.
و از همان کتاب از امام رضا علیه السلام روایت شده که فرمود: امیرالمومنین علی علیه السلام سه شب نمی خوابید: شب بیست و سوم رمضان و شب عید فطر و شب نیمه شعبان. و در این شبها روزیها و اجلها و آنچه در سنت (الهی) آمده است، تقسیم میشود.
باب۴ مجلد۸۸ بحارالانوار حدیث۱۳
حدیث دوم : جعفر بن محمد از پدرش علیهما السلام نقل میکند که علی بن حسین علیه السلام شب عید فطر را با نماز خواندن تا صبح احیا میکرد (بیدار میماند) و شب فطر در مسجد به سر میبرد و میفرمود: ای پسرم آن کمتر از شب قدر نیست. -. اقبال: ۲۷۴ -
اقبال: محمد بن یزید نحوی گوید: حسن بن علی علیه السلام در روز فطر بیرون رفت درحالی که مردم میخندیدند. پس فرمود: همانا خداوند عزّ و جلّ ماه رمضان را میدانی برای مخلوقاتش قرار داده تا در طاعت و بندگی خدا با هم مسابقه دهند. گروهی از مردم پیشی گرفتند و پیروز شدند و گروهی دیگر واپس ماندند و شکست خورده و ناامید شدند. پس شگفت و عجیب از کسی است که در چنین روزی که نیکوکاران پیروز، و باطل گرایان و دروغ پردازان زیان مند شدند، مضحک وخندان است. به خدا سوگند اگر پرده برداشته میشد، هر آئینه هر نیکوکاری به اصلاح و افزودن نیکوکاریش مشغول، و هر بدکاری به جبران بدکاریش از شانه کردن مو و براق کردن لباسش بازداشته میشد. -. اقبال: ۲۷۵ -
باب۴ مجلد۸۸ بحارالانوار حدیث ۷
18.16. برخی از اعمال شب عید فطر
حدیث اول: اقبال: روایت شده که ایشان پیش از غروب در شب عید فطر وقتی متوجه میشد که آن شب، شب عید است، غسل مینمود و روایت شده که ایشان اواخر شب عید غسل میکرد. -. اقبال: ۲۷۱ -
و از همان کتاب با اسناد متصل از حسن بن راشد روایت شده که گفت: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مردم میگویند: مغفرت و آمرزش الهی برای کسی که ماه رمضان را روزه میگیرد در شب قدر نازل میشود. فرمود: ای حسن کارگر وقتی از عملش فارغ شود دستمزدش را میدهند و شب عید نیز از این قبیل است (یعنی در شب عید آمرزش روزه دار نازل میشود). عرض کردم: فدایت شوم چه عملی سزاوار است در این شب انجام دهیم؟ فرمود: هنگامی که آفتاب غروب کرد غسل کن و چون نماز مغرب و چهار رکعت پس از آن را خواندی. دو دستت را بلند کن و بگو:
یَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ یَا ذَا الْجُودِ یَا مُصْطَفِیَ مُحَمَّدٍ وَ نَاصِرَهُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ أَحْصَیْتَهُ وَ هُوَ عِنْدَکَ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ-
«ای صاحب فضل و عطا، ای صاحب بخشش و ای برگزیننده محمد و یاور او، بر محمد و آل محمد درود بفرست و هر گناهی که به شمار آوردی و در نزدت در نامه ای مبین محفوظ است را بر من بیامرز. » سپس به سجده میافتی و در حالت سجده صد بار میگوئی: «أَتُوبُ إِلَی اللَّهِ» به سوی خدا توبه میکنم، سپس حاجتت را مسألت میکنی زیرا اگر خداوند متعال اراده کند، برآورد میشود. -. اقبال: ۲۷۱ -
باب۴ مجلد۸۸ بحارالانوار حدیث ۱
حدیث دوم : از حارث اعور روایت شده که امیرالمومنین علی علیه السلام در شب عید فطر پس از نماز مغرب و نافله آن، دو رکعت نماز میخواند که در رکعت اول سوره فاتحه و صد مرتبه سوره قل هو الله احد را قرائت میکرد و در رکعت دوم سوره فاتحه و یک مرتبه سوره قل هو الله احد را قرائت میکرد سپس قنوت میخواند و رکوع میکرد و سجده میبرد و سلام میداد سپس به سجده میافتاد و در سجده اش صد مرتبه میفرمود: أتوب الی الله. سپس میفرمود: سوگند به خداوندی که جانم در دست اوست کسی این کار را انجام نمی دهد و از خداوند چیزی نمی خواهد، مگر اینکه خداوند به او عطا کند حتی اگر گناهانی مثل ریگهای انباشته آورده باشد.
باب۴ مجلد۸۸ بحارالانوار حدیث۷
حدیث سوم : از دیگر اعمال این شب، دعاهایی است که در اعمال شب اول ماه ذکر شد و هر شب خوانده میشوند. و نیز روایتی است از جعفر بن محمد دوریستی در کتاب الحسنی به سند خود نقل کرده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس در شب آخر ماه رمضان ده رکعت نماز بخواند، به این صورت که در هر رکعت یک بار فاتحة الکتاب و ده بار «قل هو الله احد» بخواند و در رکوع و سجده ده بار بگوید: «سبحان الله و الحمدالله و لااله الا الله و الله اکبر» و در هر دو رکعت، تشهد و سلام بگوید و وقتی ده رکعت را به پایان برد، بعد از سلام نماز هزار بار استغفرالله بگوید و وقتی استغفار را به پایان برد، سجده کند و در حال سجده بگوید:
یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ یَا رَحْمَانَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِیمَهُمَا یَا إِلَهَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ تَقَبَّلْ مِنَّا صَلَاتَنَا وَ صِیَامَنَا وَ قِیَامَنَا.
ای زنده ای پاینده، ای شکوهمند ای بزرگوار، ای رحمت گستر و مهربان در دنیا و آخرت، ای خدای اولین و آخرین، گناهان ما را بیامرز و نماز و روزه و شب زنده داریهای ما را بپذیر.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: به کسی که به حق، مرا به پیامبری برانگیخت سوگند یاد میکنم، جبرئیل به نقل از اسرافیل و او به نقل از پروردگار تبارک و تعالی خبر داد، همین که شخص سر از سجده بر میدارد، خداوند او را میآمرزد و اعمال او در ماه رمضان را میپذیرد. و از گناهانش در میگذرد، اگر چه هفتاد گناه کرده باشد که هر گناه آن بزرگ تر از گناهان همه بندگان باشد و نیز خداوند اعمال ماه رمضان اهالی شهر و منطقه ای را که او در آن است، میپذیرد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از جبرئیل علیه السلام پرسیدند: خداوند اعمال ماه رمضان را، هم از او میپذیرد و هم از اهالی شهر و محل زندگی او؟ فرمودند: سوگند به خدایی که تو را برانگیخت، آری. این از کرامت و منزلت بزرگ بنده در نزد خدا است. خداوند نماز و روزه و شب خیزی همه آنان را میپذیرد و گناهانشان را میآمرزد و دعایشان را مستجاب میکند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در ادامه فرمودند: سوگند به کسی که مرا به حق برانگیخت، هر کس این نماز را همراه با استغفار آن به جا آورد، خداوند نماز و روزه و شب خیزی او را قبول میکند و او را میآمرزد و دعای او را مستجاب میکند؛ زیرا در کتاب خود میفرماید: {از پروردگارتان آمرزش خواهی کنید؛ زیرا او بسیار آمرزنده است. } و نیز میفرماید: {و از پروردگارتان طلب آمرزش نموده، سپس به درگاه او توبه کنید. } هم چنین میفرماید: {و کسانی که چون کار زشتی کنند، یا بر خود ستم روا دارند، خدا را به یاد میآورند و برای گناهانشان آمرزش میخواهند. و چه کسی جز خدا گناهان را میآمرزد؟! } نیز میفرماید: {و این که از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید، تا این که شما را با بهره مندی نیکویی تا زمانی معین بهره مند سازد و به هر شایسته نعمتی، از کرم خود عطا کند. } و نیز میفرماید: {و از او آمرزش بخواه، زیرا او بسیار توبه پذیر است. }
سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: این هدیه، مخصوص من و امت من اعم از مردان و زنان است و خداوند عزّ و جلّ آن را به هیچ کس از پیامبران پیش از من و غیر آنان، نداد.
باب ۳۴ مجلد۹۵ بحارالانوار فی ما اقول
18.17. زکات عید فطر
حدیث اول : نوادر راوندی: موسی ابن جعفر از پدرانش علیهم السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم نقل میکند که فرمودند: هر کس زکات فطر را بپردازد خداوند نقص و کاستی را که در زکات مال داشته، کامل میگرداند. -. نوادر الراوندی: ۲۴ -
باب ۱۲ مجلد۹۳ بحارالانوار حدیث۹
حدیث دوم : در الفقیه آمده: از امام صادق علیه السلام درباره این سخن خداوند عزوجل: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی{رستگار آن کس که خود را پاک گردانید} گوید: هر که فطریه اش را پرداخت کند، پس به او گفته شد: {نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گزارد. }؟ فرمود: به سوی صحرا خارج شد و نماز خواند. - فقیه من لایحضره الفقیه ۱: ۳۲۳. [۲] -
باب۱ مجلد۸۷ بحارالانوار بخش تفسیر الایات
حدیث سوم : علل الشرایع: معتب از امام صادق روایت میکند که فرمود: برو و فطره عیال من را پرداخت کن و فطره همه بردگان را نیز بده و مبادا که یکی را ندهی که اگر یکی را ندهی، من خوف دارم که فوت شود. من عرض کردم که فوت چیست؟ فرمود: مُردن. -. علل الشرایع ۲: ۷۶
باب ۱۲ مجلد۹۳ بحارالانوار حدیث۵
19. ۸شوال سالروز تخریب بقیع
حدیث اول: عیون أخبار الرضا علیه السلام، علل الشرائع: از وشاء روایت شده که شنیدم امام رضا علیه السلام میفرمود: هر امامی را عهدی و حقی بر گردن دوستان و شیعیان خود است و به درستی که از جمله تمامی وفا به عهد ایشان و حسن ادای وظیفه، زیارت قبور ایشان است، پس کسانی که ایشان را از روی رغبت و باور به آنچه بدان رغبت داشته اند زیارت کنند، امامان ایشان در روز قیامت شفیعان ایشان خواهند بود. -. عیون أخبار الرضا ۲: ۲۶۰ و علل الشرائع: ۴۵۹ -
باب۲ مجلد ۹۷ بحارالانوار حدیث ۱
حدیث دوم : از ابو عامر تبّانی واعظ اهل حجاز روایت شده که گفت: به خدمت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام رفتم و سؤال کردم که یا ابن رسول اللَّه! چه ثواب دارد کسی که مزار حضرت امیر المؤمنین علیه السلام را زیارت کند و تربت آن حضرت را تعمیر نماید؟ فرمود که ای ابو عامر! پدرم از پدرش از جدّش حسین بن علی علیه السلام از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام مرا خبر داد که حضرت سیّد المرسلین صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی! و اللَّه که تو را در زمین عراق شهید خواهند کرد و در آنجا مدفون خواهی شد. گفتم: یا رسول اللَّه! چه ثواب دارد کسی که قبور ما را زیارت کند و آباد سازد و ملازمت آن نماید و تعاهد آن کند؟ حضرت فرمود که یا ابا الحسن! به درستی که حق - سبحانه و تعالی - قبر تو و قبر فرزندان تو را بقعههایی از بقعههای بهشت و عرصه ای از عرصههای جنّت گردانیده است و به درستی که خدای تعالی دلهای برگزیدگان خلق و بندگان خاص خود را مشتاق و محبّ شما گردانیده است که در راه محبّت شما مشقتها و آزارها خواهند کشید و ایشان قبور شما را عمارت کنند و از جهت تقرب به خدا و محبّت رسول او بسیار به زیارت قبور شما خواهند آمد؛ ای علی! ایشان به شفاعت من مخصوصند و در حوض کوثر بر من وارد خواهند شد و در بهشت ایشان به زیارت من خواهند آمد؛ یا علی! هر که قبور شما را معمور و آبادان دارد و تعاهد آن کند، چنان باشد که حضرت سلیمان بن داود را بر بنای بیت المقدس یاری کرده باشد و هر که قبور شما را زیارت کند چنان است که بعد از حج اسلام، هفتاد حج کرده باشد و چون از زیارت برگردد از گناهان پاک شده باشد مانند روزی که از مادر متولّد شده بود؛ پس خوشحال باش و محبّان و دوستان خود را به نعمتهای بسیار بشارت ده و به چیزی چند که چشم ایشان را روشن کند که نه چشمها دیده باشد و نه گوشها شنیده باشد و نه در خاطر کسی خطور کرده باشد؛ و جمعی از اراذل مردمان و بدترین خلق خدا زیارت کنندگان شما را به سبب زیارت سرزنش کنند، چنان که زناکاران را به زنا سرزنش میکنند؛ این جماعت بدترین امّت منند؛ ایشان را شفاعت نخواهم کرد و در حوض کوثر بر من وارد نخواهند شد. -. فرحة الغری: ۳۱ -
باب ۲ مجلد ۹۷ بحارالانوار حدیث۲۲
حدیث سوم : کامل الزیارات: از عیسی بن راشد روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: فدایت گردم، ثواب کسی که قبر امام حسین علیه السلام را زیارت کند و در آنجا دو رکعت نماز بگزارد چیست؟ فرمود: یک حج و یک عمره برای او نوشته شود. گفت: به حضرت عرض کردم: فدایت گردم، آیا ثواب هر کسی که به زیارت آرامگاه امامی برود که اطاعت از او واجب است، نیز چنین است؟ فرمود: همین طور است در مورد هر کسی که به زیارت قبر امامی برود که اطاعت از او واجب است. -. کامل الزیارات: ۱۶۰
باب ۲ مجلد۹۷ بحارالانوار حدیث۱۸
20. دحوا الارض
حدیث اول : اسحاق بن عبد اللَّه علوی عریضی (عریض دهی است در چهار میلی مدینه) گفت: پدرم با عموهایم سوار شده خدمت حضرت علی بن محمّد علیهما السلام رسیدند و در آن چهار روزی که در سال روزه (مستحبی) گرفته میشود اختلاف داشتند در آن موقع امام علیه السّلام در صریا ساکن بود و هنوز به سامرا نرفته بود. فرمود: آمده اید سؤال کنید از روزهایی که در سال روزه گرفته میشود؟ عرض کردند: فقط برای همین آمده بودیم! فرمود: روز هفدهم ربیع الاول که روزی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله متولد شده و روز بیست و هفتم رجب، روزی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به نبوت مبعوث گردید و روز بیست و پنجم ذی قعده که روز گسترده شدن زمین است و روز هجدهم ذیحجه که روز عید غدیر است. -. مناقب آل ابی طالب ۴: ۴۱۷ -
باب۳ مجلد ۵۰ بحارالانوار حدیث ۴۷
حدیث دوم : امام رضا علیه السلام فرمود: در ۲۵ ذی القعده رحمت همه جا را فرا گرفت و در آن روز زمین گسترده شد و کعبه بنا شد و آدم فرود آمد. -. در نسخه ای که در نزد ما بود این حدیث را نیافتیم. -
باب۴ مجلد۱۱ بحارالانوار حدیث۲۹
حدیث سوم : از امام رضا علیه السلام روایت شده که فرمود: ابراهیم علیه السلام و عیسی بن مریم علیهما السلام در شب بیست و پنجم ماه ذی القعده به دنیا آمدند. حدیث -. مَن لا یخضره الفقیه: ۱۷۲ -.
باب۱۷ مجلد۱۴ بحارالانوار حدیث۱۳
حدیث چهارم: امام باقر علیه السّلام فرمود: خدای تبارک و تعالی چنان بود که خود را توصیف کرده. عرشش بر آب بود و آب بر هوا، و هوا جریان نداشت، و غیر آب چیزی نیافریده بود، و آن روز آب شیرین و خوش گوار بود. و چون خدا خواست زمین را بیافریند، به چهار باد فرمان داد تا آب را به هم زدند و موج شد و کفی برآورد، و آن را در محل خانه (کعبه) گرد آورد و خداوند به او امر کرد تا خشک شد و کوهی از کف شد و زمین را از زیرش گسترانید، سپس فرمود: «إنّ أول بیت وضع للنّاس ببکۀ مبارکاً و هدی للعالمین»، -. آل عمران / ۹۶ - {در حقیقت نخستین خانه ای که برای [عبادت] مردم نهاده شده، همان است که در مکه است و مبارک و برای جهانیان [مایه] هدایت است. }
باب۱ مجلد۵۴ بحارالانوار حدیث ۷۱
21. روز عرفه
حدیث اول : علی بن بلال با سندی از سلمان فارسی رحمۀ الله علیه آورده است که رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله در روز عرفه بیرون آمده و فرمود: ای مردم، خداوند در این روز به شما مباهات کرده تا شما را به طور عام و علی را به طور خاص بیامرزد، سپس فرمود: ای علی، به من نزدیک شو! پس علی علیه السّلام به آن حضرت نزدیک شده آن گاه پیامبر صَلی الله علیهِ و آله دست وی را گرفته سپس فرمود: به راستی خوشبخت، خوشبخت واقعی و آنکه حقیقتاً خوشبخت است کسی است که پس از من ولایت تو را پذیرفته و فرمانبردارت باشد؛ و شقی، شقی واقعی و حقیقتاً شقی کسی است که بعد از من فرمانت نَبَرد و با تو به دشمنی برخیزد. -. امالی مفید: ۹۵ -
باب۸۷ مجلد۳۹ بحارالانوار حدیث ۳۹
حدیث دوم : از امام علی علیه السلام برای ما روایت کرده اند که ایشان روز عرفه غسل میکرد. -. دعائم الاسلام ۱: ۳۱۹ -
باب۴۶ مجلد۹۶ بحارالانوار حدیث ۵
حدیث سوم : تفسیر علی بن ابراهیم: امام صادق علیه السلام فرمود: مردی از پدرم پس از بازگشتن از موقف سؤال کرد: آیا به نظر تو خداوند تمامی این آفریدگان خود را ناامید میسازد؟ پدرم فرمود: هیچ یک از مردم از مؤمن گرفته تا کافر در این مکان وقوف نکرد، مگر این که گناهش بخشوده شد، اما آنان در بخشش خود در سه منزل جای میگیرند: مؤمنی که خداوند گناهان گذشته و پیش روی وی را بخشوده و از آتش نجات میدهد و همان گفته خداوند است که فرمود: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار» -. بقره / ۲۰۱ - {و
برخی از آنان میگویند: پروردگارا! در این دنیا به ما نیکی و در آخرت نیز نیکی عطا کن و ما را از عذاب آتش دور نگه دار. } و دسته دیگر مؤمنی است که خداوند گناهان گذشته وی را بخشوده است و به وی گفته میشود: در عمر باقیمانده ات نیکی کن و همان گفته خداوند است که فرمود: «فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ لِمَنِ اتَّقی» -. بقره / ۲۰۳ - {پس هر که شتاب کند و اعمال را در دو روز انجام دهد،، گناهی بر او نیست و هر که تاخیر کند و اعمال را در سه روز انجام دهد گناهی بر وی نیست،. این اختیار برای کسی است که از محرمات پرهیز کرده باشد. } یعنی گناهان بزرگ؛ و اما عامه میگویند: {پس هر که شتاب کند و اعمال را در دو روز انجام دهد، گناهی بر او نیست و هر که تاخیر کند و اعمال را در سه روز انجام دهد، گناهی بر وی نیست. این اختیار برای کسی است که از محرمات پرهیز کرده باشد. } یعنی از شکار. آیا نمی بینی که خداوند تبارک و تعالی شکار را پس از این که حلال کرده بود حرام کرد؟ چنان که فرمود: «وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا»{چون از احرام بیرون آمدید شکار کنید. } و طبق تفسیر عامه میفرماید: زمانی که از احرام بیرون آمدید از شکار پرهیز کنید. و اما اگر فرد کافری در این موقف بایستد، به عنوان زیبایی حیات دنیا، خداوند در صورتی که از شرک توبه کند، گناهان پیشین او را میبخشد و اگر توبه نکند، خداوند در دنیا اجر و پاداش آن را به وی میدهد و از ثواب این موقف وی را محروم نمی کند و این همان گفته خداوند است که فرمود: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ أُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُون»{کسانی که زیور حیات دنیا و زیور آن را بخواهند، جزای کارهایشان را در آنجا به طور کامل به آنان میدهیم و در آنجا به آنان کم داده نخواهد شد. اینان کسانی هستند که در آخرت جز آتش برایشان نخواهد بود و آنچه در آنجا کرده اند به هدر رفته و آنچه انجام میداده اند باطل گردیده است. } -. تفسیر علی بن ابراهیم القمی: ۶۰، هود / ۱۵-
باب ۴۷ مجلد ۹۶ بحارالانوار حدیث ۲
22. عید غدیر
22.1. ایات قران درمورد واقعه غدیر الف) رعد آیه ۱۹
ابو الورد از حضرت باقر علیه السّلام در باره آیه «أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُ» {پس آیا کسی که میداند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده حقیقت دارد} فرمود: یعنی امیر المؤمنین علی بن ابی طالب؛ و اعمی و کور در آیه دشمن اوست و اولو الالباب (خردمندان) شیعیان علی هستند که چنین توصیف شده اند: «الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمِیثاقَ» -. رعد / ۱۹ و ۲۰ -، {همانان که به پیمان خدا وفادارند و عهد [او] را نمی شکنند. } میثاقی که در عالم ذر و در روز غدیر نسبت به ولایت علی از آنها گرفته شده. -. کنز الفوائد: ۱۱۷ -
باب۶۷ مجلد۲۴ بحارالانوار حدیث۱۳۰
22.2. بیعت شکنان غدیر در قرآن ب) سوره بقره آیه ۹
امام عسکری علیه السلام در تفسیر آیه« یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ» -. بقره / ۹ - { میخواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند؛ در حالی که جز خودشان را فریب نمی دهند؛ (اما) نمی فهمند. } فرمود: موسی بن جعفر علیهما السلام فرمود: وقتی پیامبر (صلی الله علیه و اله )علی علیه السلام را روز غذیر خم به امامت منصوب کرد و به عمر و همه نُه نفر از رؤسای مهاجرین و انصار امر فرمود که با علی علیه السلام به عنوان« امیر المؤمنین» بیعت کنند، آنان چنین کردند و بین خود توطئه کردند که امر امامت را از علی علیه السلام بردارند و پیامبر و علی صلوات الله علیهما را نابود کنند؛ و از جمله دسیسه هایشان این بود که اولین نفرشان گفت: تاکنون به هیچ بیعتی همچون این بیعت اطمینان نداشته ام. امید دارم که خداوند به خاطر آن دری از قصرهای بهشت را به روی من بگشاید و مرا از برترین ساکنان و مقیمان آن قرار دهد. نفر دوم عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا! تنها پس از این بیعت بود که از راه یافتن خود به بهشت و نجات یافتن از دوزخ اطمینان یافتم و به خدا سوگند در ازای سرباز زدن و روی بر تافتن از این بیعت هیچ عطا و پاداشی مرا خوشحال نمی کند، حتی اگر برایم سرتاسر زمین و آسمان را آکنده از مرواریدهای تر و گوهرهای درخشان کنند. سومی عرض کرد: ای رسول خدا! به خدا سوگند پس از این بیعت، شادمانی در جانم، جای هراس را گرفت و امید به بهشت خداوند متعال در دلم پر گشود و اطمینان یافتم که اگر بار گناه تمامی اهل زمین بر دوش من باشد، با این بیعت از همه ی آن پاک شده ام. سپس بر راستی گفته خود سوگند خورد؛ سپس دیگر ستمگران و سرکشان نیز پس از این سه تن، پوزش خواستند و چنین سخنانی گفتند. خداوند عز و جل به محمّد صلی الله علیه و آله فرمود: «یُخَادِعُونَ اللّهَ»
یعنی با سوگند خوردن بر آن چه که خلاف باورشان است، قصد دارند رسول خدا را فریب دهند «وَالَّذِینَ آمَنُوا» و نیز فریب دهند آنان را که علی بن ابی طالب علیه السلام سرور و مهترشان است. سپس فرمود: «وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم» یعنی نیرنگ آنها تنها به خودشان زیان میرساند؛ چرا که خداوند تبارک و تعالی از آنها و یاریشان بی نیاز است و اگر نبود فرصتی که حق تعالی به آنها داده است، هرگز یارای گستاخی و گردن کشی نداشتند. «وَمَا یَشْعُرُونَ» درک نکردند که ماجرا این گونه است و خداوند پیامبرش را از دورویی و کفرورزی و دروغ گویی آنها آگاه ساخت و فرمان داد تا آنان را در جرگه ی ستمکاران و عهد شکنان لعنت گوید؛ لعنتی که در دنیا از آنها جدا نشود و بر زبان بندگان برگزیده ی خداوند جاری شود و در آخرت به سخت ترین عذاب خداوند گرفتار آیند. -. تفسیر امام عسکری: ۱۱۳-
باب۲۱ مجلد۶ بحارالانوار حدیث۲
22.3. سه دسته مردم در روز غدیر در آیات ج) سوره نجم
فضل بن عبد الملک از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که فرمود: وقتی پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله، علی بن ابی طالب را در روز غدیر خم بلند نمود، مردم سه دسته شدند. گروهی گفتند محمّد گمراه شده و بعضی مدعی شدند به باطل گراییده و دسته دیگری گفتند، این از روی خواست دل خود او در باره اهل بیت و پسر عمویش است. خداوند این آیه را نازل نمود: «وَ النَّجْمِ إِذا هَوی» تا آخر آیات. -.
باب۶۷ مجلد۲۴ بحارالانوار حدیث ۳۵
22.4. آیات قران درمورد واقعه غدیر د)مائده ۵۵ و ۶۷
حدیث اول: تفسیر عیاشی: یکی از معصومین علیهم السلام میفرماید: چون آیه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ... » نازل شد، ابلاغ آن به مردم برای رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله دشوار بود زیرا بیم آن داشت که قریش وی را تکذیب کنند. پس آیه: «یَأَیهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهَْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِین» -. مائده/۶۷ - {ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اکر نکنی پیامش را نرسانده ای. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه میدارد. آری، خدا گروه کافران را هدایت نمی کند. } نازل گردید، پس رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله این مأموریت را در روز عید غدیر خم به انجام رسانید. -. تفسیر عیاشی، نسخه خطی. تفسیر برهان ۱: ۴۸۴
باب۵ مجلد ۳۵ بحارالانوار حدیث ۱۰
حدیث دوم: امام باقر علیه السّلام میفرماید: مقصود از آیه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ» امامان هستند. -. تفسیر عیاشی، نسخه خطی. تفسیر برهان ۱: ۴۸۴ -
باب۵ مجلد۳۵ بحارالانوار حدیث۱۱
حدیث سوم : امام معصوم علیه السّلام میفرماید: رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله فرمود: خداوند به من وحی فرمود که چهار کس را دوست داشته باشم: علی، ابوذر، سلمان و مقداد. عرض شد: فقط همین چهار نفر؟! پس این همه مردم چه؟ آیا کسی از این موضوع آگاهی دارد؟ فرمود: چرا، ۳ نفر، عرض شد: این آیاتی که نازل شد: آیه: «إنَّما وَلیُّکُم اللهُ وَ رَسُولَهُ والّذینَ آمَنوُا» و آیه: «اَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلیِ الْأَمْرِ»، آیا کسی نمی پرسید درباره چه کسی نازل شده اند؟ فرمود: از همین جا دچار شدند. اینان نمی پرسیدند.
باب۵ مجلد۳۵ بحارالانوار حدیث۱۲
22.5. آیات قرآن درباره امیرالمومنین علیه السلام ه)زخرف ۵۷_۶۱
عبدالرحمن بن أبی لیلی گفت: علی علیه السّلام به من فرمود: مَثَل من در این اُمت مَثَل عیسی بن مریم است که عده ای در محبت او غلوّ کرده و به همین سبب هلاک شدند و عده ای دیگر با او دشمنی کردند و آنها هم هلاک شدند و جمعی راه اعتدال درباره او پیش گرفتند و رستگار شدند.
باز امام باقر علیه السّلام و او از پدران بزرگوارش علیه السّلام روایت میکند که: در حالی که پیامبر صَلی الله علیهِ و آله در جمع صحابه بود و علی علیه السّلام از دور میآمد، فرمود: به راستی که شباهتهایی با عیسی بن مریم داری و اگر بیم نداشتم که قومی از امت من همان سخنان نصاری را که درباره عیسی بن مریم گفتند درباره تو بگویند، سخنی درباره تو میگفتم که بر هر جمعی از مردم که بگذری، خاک پایت را به عنوان تبرّک با خود ببرند. جمعی از حاضران مجلس از این سخن رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله به خشم آمده و با خود به رایزنی پرداخته سپس میگفتند: محمد تا پسرعمویش را مَثَلی برای بنی اسرائیل قرار ندهد، دست بردار نیست! سپس این آیه نازل گردید. ...
مولف: ابن بطریق در«المستدرک» با سند الحافظ ابو نعیم تا ربیعۀ بن ناجد گفت: علی را شنیدم که میگوید: این آیه در حقّ من نازل شده است: «وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّون».
تفسیر فرات: سعید بن الحسین بن مالک با سند خود از ربیعۀ، نظیر این حدیث را نقل کرده است. -. تفسیر فرات: ۱۵۱ -
مولف: سیّد حیدر در «الغرر» از کتاب «منقبۀ المطهّرین» ابو نعیم با دو سند از ربیعه مانند این حدیث را روایت کرده است
باب۱۰ مجلد۳۵ بحارالانوار حدیث۴.
22.6. آیات قرآن درباره امیرالمومنین علیه السلام ه)زخرف۵۷_۶۱
حدیث اول :با سند خود از عامر بن واثله در احتجاج امیرالمؤمنین در روز شورا آورده است که آن حضرت فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا در جمع شما کسی غیر از من هست که رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله به او گفته باشد: بر در خانه بایست که فرشتگانی به دیدار من میآیند و به کسی اجازه ورود مده. پس عمر آمد و سه بار او را باز گردانده و به او اطلاع دادم که رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله را مهمانانی از فرشتگان آمده اند و تعدادشان فلان تعداد است. پس برای او کسب اجازه کردم و او وارد شد و به پیامبر گفت: یا رسول الله، چند بار نزد شما آمدم لیکن علی به بهانه اینکه پیامبر اجازه ملاقات نمی دهد و فلان تعداد فرشته مهمان دارد. او از کجا دریافت چند فرشته هستند؟ آیا آنها را دیده است؟ پیامبر صَلی الله علیهِ و آله به او فرمود: یا علی، راست میگوید: چگونه تعداد آنها را دانستی؟ گفتم: از تعداد سلامهایی که رد و بدل میشد فهمیدم چند فرشته هستند. پیامبر صَلی الله علیهِ و آله فرمود: راست گفتی، تو شباهتهایی با برادرم عیسی داری. پس عمر بیرون رفت در حالی که با خود میگفت: «پسر مریم را در مورد او مثال زد! » و سپس خداوند آیه: «وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّون» یَصِدُّون: یضجّون (سرو صدا راه میاندازد) «وَ قَالُواْ ءَ أَلِهَتُنَا خَیرٌْ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلَا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ* إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِّبَنیِ إِسْرَءِیلَ* وَ لَوْ نَشَاءُ لجََعَلْنَا مِنکمُ مَّلَئکَةً فیِ الْأَرْضِ یخَْلُفُونَ. » جز من؟ نازل فرمود؟ گفتند: نه به خدا، جز این نیست. -. الخصال ۲: ۱۲۲
باب ۱۰ مجلد ۳۵ بحارالانوار حدیث۱۱
حدیث دوم : سلمان فارسی گفت: رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله در حالی که میان صحابه خود بود ناگاه فرمود: اکنون شبیه عیسی بن مریم وارد میشود. پس یکی از حاضران در مجلس بیرون رفته تا دوباره وارد شود و مصداق کلام رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله گردد. اما ناگاه علی بن ابی طالب علیه السّلام وارد شد. پس آن مرد به یکی از دوستانش گفت: محمد به برتری دادن علی بر ما بسنده نکرد اکنون او را به عیسی بن مریم تشبیه میکند. به خدا سوگند الهه ای که در جاهلیت میپرستیدیم، از او بهتر است. پس خداوند در همان مجلس آیه: «وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّون» سپس آن را تحریف کرده به جای «یَضجّون»، «یصدّون» گذاشتند و گفتند «ءَ أَالِهَتُنَا خَیرٌْ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلَا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ إن» علیّ «إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِّبَنیِ إِسْرَ ءِیلَ» سپس نام او را از جایی که در آیه داشت خط زده و محو کردند و آنگاه خداوند متعال عظمت و شرف امیرالمؤمنین علیه السّلام را متذکر شده و میفرماید: «وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْترَُنَّ بهَِا وَ اتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ» و منظورش امیرالمؤمنین علیه السّلام است. -. تفسیر قمی: ۶۱۱ -
باب۱۰ مجلد۳۵ بحارالانوار حدیث۱۶
22.7. جشن ساکنان آسمان در روز غدیر
از احمد بن محمد بن ابی نصر، گفت: نزد امام رضا علیه السلام نشسته بودیم و سرتاسر مجلس را مردم فرا گرفته بودند -. یعنی پر شد و بر آنان تنگ شد. -،
پس یادی از روز غدیر به میان آمد و بعضی از مردم آن را نشناختند. امام علیه السلام فرمود: پدرم از پدرش نقل کرد و فرمود: به راستی روز غدیر در میان ساکنان آسمان شناخته شده تر است تا در میان مردم روی زمین، همانا خداوند در فردوس قصری دارد که یک آجر آن از نقره و دیگری از طلا است و در آن صدهزار قبه از یاقوت سرخ و صدهزار خیمه از یاقوت سبز قرار دارد که خاک آن از مشک تیزبوی و عنبر است. در آن چهار رود است که یکی از آنها شراب است و دیگری از آب و رودی دیگر از شیر و رودی هم از عسل است. پیرامون آن درختانی از همه میوهها قرار دارد و پرندگانی بر فراز آنها هستند که بدن هایشان از مروارید و بال هایشان از یاقوت است و آوازهای مختلفی میخوانند. پس هنگامی که روز غدیر فرا میرسد اهل آسمان وارد آن قصر میشوند و به تسبیح و تقدیس و تهلیل خداوند مشغول میشوند. آن پرندگان در آسمان پراکنده میشوند و خود را در آن آب میافکنند و خود را با مشک و عنبر آغشته میسازند. پس هنگامی که فرشتگان جمع شوند و به پرواز درآیند بر روی ایشان افشانده میشود
و در این روز آنها را به عنوان نثار فاطمه سلام الله علیها میان خود رد و بدل میکنند. پس هنگامی که روز به پایان رسد ندا میدهند: به جایگاههای خویش بازگردید که به راستی از لغزش و خطا در برابر چنین روزی در امان هستید، این بزرگداشتی برای محمد و علی صلوات الله علیهما است. تا پایان حدیث.
باب۲۳ مجلد۸ بحارالانوار حدیث۱۴۴
22.8. بشارت امیرالمومنین علیه السلام به پذیرندگان حدیث(واقعه) غدیر
صالح بن میثم از پدرش روایت کرده است که روزی در بازار بودم، اصبغ بن نباته نزدم آمد و گفت: وای بر تو ای میثم، از امیرالمومنین علیه السلام حدیث سختی را شنیدم، کدام ما چنین هستیم؟ گفتم: حدیث چه بود؟ گفت: شنیدم میفرمود: حدیث ما اهل بیت دشوار و سخت است که جز فرشته مقرب یا پیامبر مرسل یا بنده ای که خدا قلبش را برای ایمان امتحان کرده باشد، کس دیگری طاقت تحمل آن را ندارد. از جایم بلند شدم و نزد امیرالمؤمنین آمدم. گفتم: یا امیرالمؤمنین! اصبغ بن نباته از شما برایم حدیثی نقل کرد که حوصلهام تنگ شد، فرمود: آن حدیث چه بود؟ حدیث را نقل کردم. آن حضرت تبسم کرد و فرمود: ای میثم بنشین، آیا هر علمی را عالم میتواند تحمل کند؟ خدای تعالی به فرشتگانش فرمود: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون»، -. بقره / ۳۰ - {وچون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمین جانشینی خواهم گماشت»، [فرشتگان] گفتند: «آیا در آن کسی را میگماری که در آن فساد انگیزد، و خونها بریزد؟ و حال آنکه ما با ستایش تو، [تو را] تنزیه میکنیم؛ و به تقدیست میپردازیم. » فرمود: «من چیزی میدانم که شما نمی دانید. »} آیا فرشتگان طاقت تحمل آن علم را داشتند؟ گفتم: به خدا قسم این حدیث سخت تر از حدیث اصبغ بن نباته است. - فرمود: - دیگر آن که خدای تعالی وقتی تورات را برای حضرت موسی علیه السلام نازل کرد، وی گمان کرد که هیچ کس از او داناتر نیست و خدای متعال به خاطر آن که از عُجب به پیامبرش ترسید، به او خبر داد که در میان مخلوقاتم کسی داناتر از تو است. - آن حضرت فرمود: - موسی دعا کرد که به آن عالم راهنمایی شود و خداوند او را به حضرت خضر نبی رسانید و خضر کشتی را سوراخ کرد و موسی نتوانست آن را تحمل کند، و حضرت خضر پسر بچه را کشت و موسی نتوانست تاب بیاورد، و حضرت خضر دیوار را به پا کرد و موسی نتوانست تحمل کند. اما مؤمنان؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله روز غدیر دستم را گرفت و فرمود: بار خدایا، هرکسی من مولای اویم، علی مولای او است، آیا مردم آن را تحمل کردند - جز آن که خدا او را حفظ کند - بشارت باد بر شما و بشارت باد بر شما! خدای تعالی شما را بر امر رسول و دانش آن حضرت اختصاص داد که آن را پذیرفتید و حتی ملائکه و پیامبران و رسولان را به آن اختصاص نداد. -. کتاب سلیم بن قیس: ۶۷ -
باب۲۶ مجلد۲ بحارالانوار حدیث۱۰۶
22.9. علت طمع معاویه برخلافت عدم انجام عهد عید غدیر
امام علی بن الحسین علیه السّلام فرمود: موقعی که امام حسن علیه السّلام با معاویه صلح کرد، از محل خود خارج شد تا با هم رو به رو شدند. معاویه به پا خاست و به منبر رفت و به امام حسن گفت که شما یک پله پایین تر بایستید. بعد شروع به سخنرانی کرد و گفت: مردم! اینک حسن بن علی و فرزند فاطمه علیهما السّلام ما را شایسته خلافت دانست و خود را لایق آن نمی دانست. به همین جهت آمده تا با ما بیعت کند. بعد گفت: از جای حرکت کن و بگو! امام حسن علیه السّلام از جای حرکت کرد و شروع به سخنرانی کرد و فرمود:
....معاویه فرزند صخر خیال میکند من او را شایسته خلافت میدانم و خود را شایسته آن نمی دانم، دروغ میگوید! به خدا سوگند به دستور قرآن و بیان پیامبر صلی الله علیه و آله من از جان مردم بر آنها مقدم ترم، جز این که ما خانواده پیوسته مظلوم و مقهور و ستم کشیده و بیمناک از دست ستمگرانیم. از زمان درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله، خداوند بین ما و ستمگرانمان حاکم خواهد بود. آنها که بار گران خود را بر دوش ما نهادند و مردم را علیه ما شورانیدند و سهم و بهره ما را از خمس و غنائم جلوگیری نمودند و مادرمان فاطمه علیها السلام را از ارث پدرش محروم کردند. من نام کسی را نمی برم، ولی به خدا سوگند قاطع میخورم که اگر مردم گوش به حرف خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله داده بودند، آسمان بارانش را میبارید و زمین برکتش را میداد و هیچ اختلافی به وجود نمی آمد و تا روز قیامت از مرغزار سبز و خرم زمین استفاده میکردند و دیگر مثل تو ای معاویه طمع به خلافت پیدا نمی کرد. اما وقتی پیشینیان خلافت را از جایگاهش خارج نمودند و پایههای آن را واژگون کردند و قریش بر سر آن به جست و خیز افتادند، مانند توپی که از این دست به آن دست میکنند، تا آنجا که تو نیز ای معاویه در آن طمع پیدا کردی و اصحابت نیز بعد از تو.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: مردم اختیار خویش را به دست فردی نمی دهند که در میان آنها داناتر از او باشد، جز این که زندگی شان تباه میشود، مگر دست از کار خود بردارند (و حق را به مستحق آن بدهند). بنی اسرائیل هارون برادر و وزیر و جانشین موسی را رها کردند و روی به گوساله آوردند و مطیع سامری شدند، با این که میدانستند هارون خلیفه موسی است. این امت نیز شنیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله به پدرم فرمود: «تو نسبت به من چون هارونی نسبت به موسی، جز این که پیامبری پس از من نیست. » دیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر خم او را به خلافت برگزیده و با صدای بلند او را ولی مؤمنین نمود و فرمود حاضران به غایبان برسانند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از ترس قوم خود، وقتی تصمیم داشتند شبانه او را بکشند، با این که مردم را دعوت به حق میکرد، به کفار پناهنده شد. علت فرار از آنها این بود که یاور نداشت. اگر یاور و کمک کننده داشت با آنها به نبرد میپرداخت. پدرم نیز دست از خلافتبرداشت، با این که آنها را قسم داد و از یاران خود کمک خواست، اما او را کمک و یاری نکردند. اگر یاور میداشت، از آنها نمی پذیرفت. دیگر برایش مانعی نبود که گوشه نشینی را اختیار نماید. چنان چه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اجازه فرار یافت. مرا نیز امت خوار نمودند که با تو بیعت کردم ای پسر حرب! اگر یاوران باوفایی داشتم هرگز بیعت نمی کردم. خداوند هارون را نیز در وسعت قرار داد، موقعی که قوم موسی او را خوار و ضعیف شمردند. من و پدرم نیز در کشاکشیم، وقتی امت رهایمان کردند و با دیگری بیعت نمودند و یاوری نیافتیم، اینها روش و سنتهایی است که تابع یکدیگرند.
مردم! اگر شما در فاصله مشرق و مغرب جستجو کنید که شخصی را بیابید جد او رسول اکرم صلی الله علیه و آله و پدرش وصی رسول الله باشد، جز من و برادرم نخواهید یافت.
بعد از این توضیحات از خدا بپرهیزید و گمراهی را نپذیرید. چه میکنید و کجا خواهید رفت؟! بدانید ما با این شخص (اشاره به معاویه کرد) بیعت کردیم «وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ» -. انبیاء / ۱۱۱ - {و نمی دانم، شاید آن برای شما آزمایشی و تا چندگاهی [وسیله] برخورداری باشد. }
مردم! کسی را نمی توان سرزنش کرد به واگذاردن حق خویش. و اما سرزنش برای کسی است که حق دیگری را بستاند. هر راست و درستی سودمند است و هر خطا و نادرستی زیان آور. مثلا مسأله قضاوت سلیمان که حکم را خداوند به سلیمان آموخت و از آن سود برد، اما برای داود زیانی نداشت (منظور شاید این باشد که انبیاء و اوصیاء مأمور به دستور خدایند و بر آنها عیب و ایرادی نمی توان گرفت که چرا داود ندانست. )قرابت و خویشاوندی با پیامبر صلی الله علیه و آله برای مشرک سودمنداست. به خدا قسم برای مؤمن سودمندتر است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به عموی خود ابی طالب هنگام مرگ فرمود بگو «لا اله الا الله» تا از تو در روز قیامت شفاعت کنم. هرگز پیامبر به او چنین حرفی نمی زد و چنین وعده ای نمی داد، مگر این که یقین داشت که او این مقام را دارد (شاید برای الزام مردم بود که مدعی بودند ابی طالب مشرک است تا آشکارا ایمان او را ببینند. ) چنین مقامی هیچ کس را نیست جز جد ما ابی طالب. خداوند میفرماید: «وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَ لَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً» -. نساء / ۱۸ - {و توبه کسانی که گناه میکنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان دررسد، میگوید: «اکنون توبه کردم»، پذیرفته نیست؛ و [نیز توبه] کسانی که در حال کفر میمیرند، پذیرفته نخواهد بود، آنانند که برایشان عذابی دردناک آماده کرده ایم. }
مردم! بشنوید و حفظ کنید. از خدا بترسید و برگردید! اما هیهات! شما هرگز به واقعیت برنگردید. شما در نبرد مغلوب باطل شده اید و همگام با طغیان و سرکشی و انکارید. حالا که میل ندارید، ما شما را به زور وادار نمی کنیم. و السلام عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی.
معاویه گفت: به خدا قسم امام حسن از منبر پایین نیامد، مگر این که زمین برایم تاریک شد. نزدیک بود به او حمله کنم، اما فهمیدم چشم پوشی و شکیبایی سودمندتر است برایم. -. امالی طوسی: ۵۷۲ - ۵۷۸ -
باب۹ مجلد۱۰ بحارالانوار حدیث۵
22.10. مردم قبل از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله خود را درباره واقعه غدیر به غفلت زدند
صدوق در کتاب فضایل شیعه به اسناد خود از محمّد قبطی، از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که فرمودند: مردم خود را نسبت به فرمایش پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم درباره علی در روز غدیر خم به غفلت زدند، چنان چه از فرمایش آن جناب در روز مشربهام ابراهیم غافل شدند. مردم به عیادت آن جناب آمدند. علی علیه السّلام آمد تا نزدیک پیغمبر شود، اما جا نیافت. وقتی حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله و سلم مشاهده کرد که برای علی جا باز نمی کنند، فرمود: مردم! اینها اهل بیت من هستند، احترام آنها را نمی دارید در صورتی که هنوز زنده هستم! بدانید که اگر من از میان شما بروم، خدا هست. روح و راحت و خشنودی و بشارت و دوستی و محبت به پیرو و دوستدار و مطیع علی و اوصیای بعد از او اختصاص دارد. بر من لازم است که آنها را مشمول شفاعت خود کنم، چون پیرو منند و هر که پیرو من شد، از خودم محسوب میشود، مانند پیروان ابراهیم. چون من از ابراهیم هستم و ابراهیم از من، دین من دین او و سنتم سنت او و فضل او فضل من است، ولی من از او افضل هستم و فضل من فضل اوست. اینک سخن مرا تصدیق میکند آیه قرآن که میفرماید: «ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» -. آل عمران / ۳۴ - {فرزندانی که بعضی از آنان از [نسل] بعضی دیگرند و خداوند شنوای داناست. } -. فضایل شیعه: ۱۵۴ -
باب۷ مجلد۲۳ بحارالانوار حدیث ۱۱۸
22.11. تاکید مجدد پیامبر صلی الله علیه و آله بر عهد غدیر ۱۹ روز پیش از رحلتشان
سید بن طاووس رضی الله عنه گفت: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: رسول خدا به من امر کرد که به میان مردم بروم و بانگ برآورم و اعلام کنم: آگاه باشید هرکس در حق اجیر خود ظلم کند و هرکس از غیر مولی و سرپرست خود تبعیت کند لعنت خدا بر او باد. آگاه باشید هرکس به پدر و مادرش نفرین نماید او ملعون است. علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: رفتم و آنچه پیامبر مرا به آن امر کرده بود در میان مردم اعلام کردم. عمر بن خطاب به من گفت: تفسیر این جملات چیست؟ گفتم: خدا و رسول خدا بهتر میدانند. عمر و گروهی از صحابه پیامبر بر پیامبر وارد شدند.
عمر گفت: ای رسول خدا! آیا جملاتی که علی اعلام کرد تفسیر و شرحی دارند؟ پیامبر فرمود: بله به او امر کردم که ندا دهد: «هرکس به اجیر خود ظلم کند ملعون است» خداوند در قرآن میفرماید: «لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» -. شوری / ۲۳ -{بگو: «به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم مگر دوستی درباره خویشاوندان. } بنابراین هر کس به ما ظلم کند ملعون است. به او امر کردم که ندا دهد: «هرکس از غیر مولی و سرپرست خود تبعیت کند ملعون است. » خداوند در قرآن میفرماید: «النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ» -. احزاب / ۶ - {پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزدیک تر] است. } بنابراین هر کس من مولا و سرپرست او هستم علی بن ابی طالب نیز مولا و سرپرست اوست. هر کس از غیر علی تبعیت کند لعنت خدا بر او باد. و به او امر کردم که ندا دهد: «هرکس پدر و مادرش را نفرین کند ملعون است. » من خدا و شما را شاهد میگیرم که من و علی پدر این امت هستیم. هرکس به من یا علی ناسزا بگوید لعنت خدا بر او باد. چون بیرون رفتند عمر گفت: ای صحابه پیامبر! رسول خدا در مورد ولایت علی نه در غدیر خم و نه در جای دیگر به این اندازه تأکید نکرده بود. خبّاب بن أرتّ میگوید: این قضیه نوزده روز قبل از وفات پیامبر اتفاق افتاد. -. الطرف: ۳۸ و ۳۷ -
باب۱ مجلد۲۲ بحارالانوار حدیث۳۵
22.12. عید غدیر بزرگترین عید مسلمانان
حدیث اول : تفسیر فرات بن ابراهیم: فرات بن احنف گوید: به امام صادق عرض کردم: قربانت گردم، آیا مسلمانان عیدی بر تر از فطر، قربان و روز عرفه دارند؟ گوید: پس به من فرمود: آری، افضل و اعظم و اشرف اعیاد به جهت منزلت نزد خدا، روزی است که خداوند در آن دین را کامل کرد و بر پیامبرش محمّد، آیه: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتمَْمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتیِ وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاسْلَامَ دِینًا» را نازل فرمود. گوید: عرض کردم: این روز چه روزی است؟ گوید: سپس به من فرمود: دأب انبیای بنی اسرائیل این بود که چون یکی از آنها میخواست وصیّت و امامت را برای بعد از خود منعقد کند، این کار را انجام میداد و آن روز را روز عید قرار میدادند. و این روز روزی است که رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله علی علیه السلام را به امامت مردم منصوب نمود و آیات قرآنی درباره آن نازل گشت و کار دین به کمال، و نعمت بر مؤمنان به تمام رسید. گوید: عرض کردم: این روز چه روزی از سال است؟ به من فرمود: روزها پس و پیش میشوند، شاید شنبه، یکشنبه، دوشنبه تا آخر ایام هفته بوده است. گوید: عرض کردم: مردم در آن روز باید چه کنند؟ فرمود: این روز روز عبادت است و نماز شکر به درگاه خدا و حمد و سپاس او، و شادمانی برای کسانی که خداوند بر ایشان منّت نهاده، ولایت ما را پذیرفته اند، و من دوست دارم شما این روز را روزه بگیرید. -. تفسیر فرات: ۱۲ -
باب۵۲ مجلد ۳۷بحارالانوار حدیث ۴۶
حدیث دوم : عیّاشی از امام صادق علیه السّلام: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» با منصوب کردن پاسدار دین و «وَ أَتمَْمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتیِ » با ولایت ما، « رَضِیتُ لَکُمُ الْاسْلَامَ دِینًا» یعنی خود را تسلیم ولایت ما کردن است.
امام باقر و امام صادق علیهما السّلام: این آیه در روز غدیر نازل شده است. و یک یهودی به عمر گفت: اگر این روز (غدیر) متعلّق به ما بود، آن را عید قرار میدادیم، پس ابن عباس گفت: و چه روزی کامل تر از این عید است؟! ابن عباس: پیامبر صَلی الله علیهِ و آله هشتاد و یک روز پس از نزول این آیه وفات یافت. -. مناقب آل ابی طالب ۱: ۵۲۷-۵۲۶ -
باب۵۲مجلد۳۷ بحارالانوار حدیث۳۹
23. محرم
عیون اخبار رضا و کتاب امالی: امام رضا علیه السلام فرمود: ای ابن شبیب، اگر از اینکه به همراه پیامبر صلی الله علیه و آله در غرفههای ساخته شده در بهشتی ساکن شوی خوشحال میشوی، قاتلان حسین را لعنت کن. ای ابن شبیب، اگر از اینکه ثوابی همچون ثواب کسانی که با امام حسین علیه السلام شهید شدند نصیب تو شود خوشحال میشوی، هر گاه او را به یاد آوردی بگو «یا لیتنی کنت معهم فأفوز فوزا عظیما» ای کاش همراه آنان بودم و پیروزی بزرگ نصیبم میشد - ۱. امالی صدوق، مجلس ۲۷، شماره ۵ -
باب۳۶ مجلد۴۴ بحارالانوار حدیث۱.
23.1. روز شهادت امام حسین علیه السّلام از سایر روزها بزرگ تر است.
علل الشرایع: از عبد اللّه بن فضل روایت میکند که گفت: به امام جعفر صادق علیه السّلام گفتم: یا ابن رسول اللّه! چرا روز عاشورا روز مصیبت و غم و اندوه و گریه است ولی روز رحلت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و روز شهادت حضرت زهرای اطهر و روز شهادت امیر المؤمنین و روز شهادت امام حسن علیهم السّلام این طور نیست؟ فرمود: روز شهادت امام حسین علیه السّلام از سایر روزها بزرگ تر است. زیرا اصحاب کساء که گرامی ترین خلق خدا به شمار میرفتند پنج نفر بودند. هنگامی که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله از میان ایشان رفت، حضرت علی با فاطمه زهرا و حسن و حسین علیهم السّلام باقی ماندند، دل مردم از دیدن ایشان تسلی و تسکین پیدا میکرد. هنگامی که حضرت زهرا را شهید کردند قلب مردم با دیدار حضرت علی و حسن و حسین علیهم السّلام تسلی مییافت. وقتی حضرت علی را شهید نمودند دل مردم به دیدن حسنین علیهما السّلام خوش بود. وقتی که امام حسن را شهید کردند دل مردم با وجود امام حسین تسلی مییافت. اما هنگامی که امام حسین را شهید نمودند، کسی از اصحاب کساء علیهم السّلام باقی نمانده بود که مردم به وی دل خوش کنند. پس شهید شدن امام حسین مثل این بود که همه اصحاب کسا شهید شده باشند، همچنان که زنده بودن آن حضرت نظیر این بود که همه ایشان زنده هستند. بدین لحاظ است که مصیبت روز عاشورا از مصیبت همه روزها عظیم تر است.
عبد اللّه بن فضل میگوید: به امام جعفر صادق علیه السّلام گفتم: یا ابن رسول اللّه! چه مانعی داشت که بعد از امام حسین علیه السلام، مردم با وجود حضرت امام زین العابدین علیه السّلام تسلی یابند، همان طور که به پدران آن بزرگوار تسلی مییافتند؟ فرمود: آری، امام سجاد علیه السّلام بعد از پدران خود بزرگ عابدین و امام و حجت بر خلق بود. ولی در عین حال پیامبر اکرم اسلام را ندیده بود و چیزی از آن حضرت نشنیده بود. امام زین العابدین علیه السّلام علم و دانش را از پدر خود و از جد بزرگوارش از پیغمبر خدا به ارث برده بود. ولی مردم حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام را پیوسته با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مشاهده کردهرسول اللّه! چه مانعی داشت که بعد از امام حسین علیه السلام، مردم با وجود حضرت امام زین العابدین علیه السّلام تسلی یابند، همان طور که به پدران آن بزرگوار تسلی مییافتند؟ فرمود: آری، امام سجاد علیه السّلام بعد از پدران خود بزرگ عابدین و امام و حجت بر خلق بود. ولی در عین حال پیامبر اکرم اسلام را ندیده بود و چیزی از آن حضرت نشنیده بود. امام زین العابدین علیه السّلام علم و دانش را از پدر خود و از جد بزرگوارش از پیغمبر خدا به ارث برده بود. ولی مردم حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام را پیوسته با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مشاهده کرده بودند و هر گاه به یکی از آنان نظر میکردند به یاد آن زمانی میافتادند که وی با پیامبر خدا بود و رسول خدا درباره او چه توصیه و سفارشاتی میفرمود. هنگامی که همه ایشان شهید شدند، مردم از مشاهده این گونه افرادی که نزد رسول خدا بودند محروم و بی بهره شدند. در شهید شدن هیچ یک از آنان این مصیبت نبود که همه شهید شده باشند، غیر از شهادت امام حسین علیه السّلام؛ زیرا آن حضرت بعد از همه آنها شهید شد. بدین علت است که مصیبت روز شهادت امام حسین از همه روزها بزرگ تر است.
عبد اللّه بن فضل هاشمی میگوید: به امام جعفر صادق علیه السّلام گفتم: یا ابن رسول اللّه! پس چرا اهل تسنن روز عاشورا را روز برکت نامیدند؟ ناگاه دیدم آن بزرگوار گریان شد و فرمود: موقعی که امام حسین شهید شد، مردم در شهر شام به یزید تقرب میجستند، لذا اخبار و احادیث جعلی و ساختگی را برای یزید نقل میکردند و از او جایزه میگرفتند. از جمله اخبار ساختگی این بود که روز عاشورا را روز خیر و برکت نامیدند تا مردم در این روز از جزع و گریه و مصیبت و حزن منصرف شوند و به خوشحالی، سرور و تبرک جستن بپردازند، خدا بین ما و آنان داوری خواهد کرد.
باب۳۲ مجلد۴۴ بحارالانوار حدیث ۱
23.2. چرا خداوند مانع دشمنان خود نشد تا بر ولیش امام حسین علیه السلام قاهر نشوند؟!
اکمال الدین، احتجاج، علل الشرائع: از محمّد بن ابراهیم نقل میکند که گفت: من نزد حسین بن روح بودم که شخصی برخاست و گفت: میخواهم از تو در مورد موضوعی سؤال بپرسم. فرمود: هر چه در نظر داری بپرس. گفت: به من بگو آیا امام حسین علیه السّلام ولی خدا بود یا نه؟ فرمود: بله، گفت: آیا قاتل امام حسین دشمن خدا بود یا نه؟ فرمود: بله، گفت: آیا جایز است که خدا دشمن خود را بر دوست خویشتن مسلط نماید؟
حسین بن روح در جوابش فرمود: جوابی را که به تو میگویم درک کن، بدان که خدای عز و جل علناً با مردم سخن نمی گوید، بلکه پیامبرانی را از جنس و صنف بشر نظیر خودشان برای آنان فرستاد. اگر خدا پیامبرانی را برای بشر میفرستاد که هم جنس و هم شکل آنان نبودند، مردم از ایشان متنفر میشدند و سخن آنان را قبول نمی کردند. اما هنگامی که پیامبرانی از جنس بشر برای ایشان آمدند و غذا خوردند و در بازارها راه رفتند، به پیامبران خود گفتند: شما هم مثل خود ما هستید، ما سخن شما را نمی پذیریم مگر این که معجزه ای بکنید که ما از آوردن مانند آن عاجز هستیم. در این صورت ما متوجه میشویم که آوردن معجزه به شما اختصاص دارد و ما قادر به آن نیستیم. لذا خداوند عز و جل معجزاتی به انبیا علیهم السّلام عطا کرد که مردم از آوردن آنها عاجز بودند. یکی از انبیا بعد از اینکه مردم را از عذاب خدا بیم دادند، طوفان را از باب معجزه آوردند و کلیه افرادی که طغیان کردند و متمرد بودند غرق شدند. یکی از پیامبران را در آتش انداختند و آتش بر او از باب معجزه سرد و سلامت شد. یکی از پیامبران از سنگ سخت شتر درآورد و در پستان آن شیر جاری نمود. برای یکی از انبیا دریا شکافته شد و از میان سنگ چشمه آب جاری گردید و عصای او که از چوب خشک بود تبدیل به اژدها گردید و سحر و جادوی ساحران را باطل نمود. یکی از پیامبران شخص کور و مرض پیسی را شفا میداد و اموات را به اجازه خدا زنده میکرد و به آنان از آنچه میخوردند و در خانههای خود ذخیره میکردند خبر میداد. یکی از پیغمبران شق القمر کرد و حیواناتی از قبیل شتر و گرگ و غیره با او سخن میگفتند.
هنگامی که انبیا از این قبیل معجزات آوردند و امتهای ایشان از اظهار این گونه معجزات عاجز شدند، خدا به خاطر تقدیرات و لطف و حکمتی که نسبت به بندگان خود داشت، پیامبران را با این معجزاتی که داشتند، گاهی غالب و گاهی مغلوب، گاهی مسلط و قاهر و گاهی مقهور میساخت. اگر خداوند عز و جل انبیا را در همه حال غالب و قاهر میگردانید و آنان را مبتلا و مورد آزمایش قرار نمی داد، مردم ایشان به جای خدا میپرستیدند و از طرفی هم فضیلت و ارزش صبر بر بلا و محنت و امتحانات آنان شناخته نمی شد.
لذا خداوند عز و جل حال پیامبران را از این لحاظ نظیر حال دیگران قرار داد تا در هنگام محنت و بلا صبور و در هنگام عافیت و غلبه بر دشمنان سپاس گزار و در همه احوال فروتن باشند، متکبر و جبار نباشند، و از جهتی هم مردم بدانند که پیامبران خدایی دارند که او خالق و مدبر آنان است. سپس مردم خدا را پرستش کرده و از پیامبران او اطاعت نمایند و بدین وسیله بر افرادی که سرکشی کرده و مدعی خدایی پیامبران میشوند یا نسبت به دستور انبیا عناد و مخالفت و نافرمانی و انکار میکنند، اتمام حجت شود.
و از جهتی هم، آن کس که با دلیل و برهان هلاک شده، هلاک شود و آن شخصی که با دلیل و برهان زنده گردیده، زنده شود.
محمّد بن ابراهیم میگوید: من فردای آن روز نزد حسین بن روح برگشتم و با خود میگفتم: جوابهایی که دیروز حسین بن روح به من داد، از پیش خودش بود. وقتی نزد او رفتم وی پیش دستی کرد و به من گفت: ای محمّد بن ابراهیم! اگر من از آسمان فرود آیم و پرنده ای مرا برباید یا باد مرا در مکان بسیار دوری پرتاب نماید برایم بهتر است از اینکه مطلبی را از دین خدا به رأی و از پیش خود بگویم. جوابهایی که من به تو دادم از اصل یعنی حضرت حجت عجل اللّه تعالی فرجه الشریف شنیده شده است - ۱. احتجاج: ۲۴۳، علل الشرائع ۱: ۲۳۰، باب ۱۷۷ ذیل شماره ۱، کمال الدین ۲: ۱۸۴ -.
باب۳۳ مجلد۴۴ بحارالانوار حدیث۱
23.3. خداوند گناهان گریه کننده بر مصائب کربلا را قبل از ریزش اشکش می آمرزد.
از مسمع کردین نقل میکند که گفت: امام جعفر صادق علیه السّلام به من فرمود: تو اهل عراق هستی، آیا به زیارت قبر امام حسین علیه السّلام میروی؟ گفتم: نه زیرا من مردی مشهور از اهل بصره هستم، نزد ما گروهی هستند که طرفدار خلیفه میباشند. دشمنان ما که ناصبیها و اهل قبایل و دیگران هستند زیادند. من از اینکه شکایت مرا به خلیفه بکنند و ضرری به من برسانند در امان نیستم.
امام صادق فرمود: آیا مصیبت امام حسین را به خاطر نمی آوری؟ گفتم: بله. فرمود: از مصیبت آن حضرت ناراحت میشوی؟ گفتم: آری، به خدا قسم به قدری حال گریه به من دست میدهد که اهل و عیالم اثر آن را بر من مشاهده میکنند و من به نحوی از غذا خوردن بیزار میشوم که اثر آن در صورتم معلوم میگردد.
امام صادق فرمود: خدا اشکهای تو را رحمت کند، بدان که تو در ردیف افرادی خواهی بود که برای مصیبت ما جزع و فزع میکنند، برای ترس ما میترسند و برای امنیت ما ایمن خواهند بود. تو به زودی در هنگام مردن خود خواهی دید که پدرانم نزد تو حاضر میشوند و توصیه تو را به فرشته مرگ میکنند، بشاراتی به تو خواهند داد که قبل از مرگ چشم تو روشن خواهد شد و فرشته مرگ در آن هنگام از مادری که نسبت به فرزند خود مهربان است، با تو مهربان تر خواهد بود.
مسمع میگوید: سپس امام صادق گریان شد و من هم گریان شدم آن گاه آن حضرت فرمود: سپاس مخصوص آن خدایی است که ما را با رحمت خود، بر خلق خویش فضیلت و برتری داد و رحمت خود را به ما اهل بیت اختصاص داد. ای مسمع، از آن زمان که امیر المؤمنین علی شهید شده است، زمین و آسمان برای ما گریه میکنند و ملائکه بیشتر برای ما گریه کردند. گریه ملائکه برای ما، از آن هنگام که مردان ما شهید شدند، خاتمه نیافته است. هیچ شخصی بر مصائب ما گریه نمی کند مگر اینکه قبل از ریزش اشک چشمش خدا او را میآمرزد، هنگامی که اشک وی بر گونههای صورتش جاری شود، اگر یک قطره از آن در آتش جهنم بچکد به نحوی حرارت آن را خاموش میکند که حرارتی باقی نخواهد ماند.
کسی که دلش برای ما بسوزد، در هنگام جان دادن به قدری خوشحال میشود که تا وقتی نزد حوض کوثر بر ما وارد شود، آن خوشحالی در قلبش خواهد بود. حوض کوثر از ورود او برای محبتی که به ما دارد خوشحال میشود و به قدری از انواع و اقسام غذا به وی میدهد که دوست ندارد از آنجا خارج شود.
ای مسمع! کسی که یک شربت آب حوض کوثر را بیاشامد، بعد از آن هرگز تشنه نخواهد شد و مشقتی نخواهد دید. آب کوثر دارای خنکی کافور، بوی مشک، طعم زنجبیل، شیرین تر از عسل، نرم تر از کره، صاف تر از اشک، خوشبوتر از عنبر است. از چشمه تسنیم خارج میشود و از نهرهای بهشت عبور میکند و بر درّ و یاقوت جاری میگردد. تعداد پیالههایی که در میان حوض کوثر است از تعداد ستارگان بیشتر میباشد. بوی حوض کوثر از هزار سال راه به مشام میرسد، پیالههای آن از طلا و نقره و گوهرهای رنگارنگ است. تمام بوهای خوش را به مشام کسی که آن را میآشامد میرساند. کسی که آب کوثر را مینوشد میگوید: کاش من همین جا میماندم و عوض و بدلی انتخاب نمی کردم و از اینجا به جای دیگری نمی رفتم.
ای مسمع! بدان که از آن حوض سیراب خواهی شد. هیچ چشمی برای ما گریان نمی شود مگر اینکه با نظر کردن به حوض کوثر شاد خواهد شد. هر کس که محب ما باشد از آب کوثر میآشامد.
حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام در حالی نزد حوض کوثر ایستاده که عصایی از چوب عوسج به دست دارد و دشمنان ما را با آن دور میکند. آن گاه مردی از دشمنان میگوید: من در دنیا به یگانگی خدا و نبوت پیامبر اکرم شهادت داده ام، حضرت علی میفرماید: نزد فلانی که امام تو بوده برو و از او بخواه تا برای تو شفاعت کند! وی میگوید: آن امامی که تو میگویی از من بیزاری میجوید. حضرت علی علیه السلام میفرماید: برگرد و از آن شخصی که او را دوست و بر همه خلق مقدم میداشتی و او را بهترین خلق میدانستی تقاضا کن تا شفیع تو شود. زیرا کسی که نزد تو بهترین خلق بود، سزاوارتر است که شفاعتش رد نشود.
وی خواهد گفت: من از سوز عطش خواهم مرد. حضرت علی میفرماید: خدا تشنگی و عطش تو را زیاد کند!
مسمع گفت: فدایت شوم، چگونه آن شخص میتواند نزدیک حوض کوثر بیاید در حالی که غیر از امیر المؤمنین (و شیعه او) کسی نمی تواند نزد آن حوض بیاید؟ فرمود: برای اینکه او کارهای زشت انجام نمی داده و هر گاه کسی به ما ناسزا میگفته جلوگیری میکرده و از امور خطرناکی که دیگران انجام میدادند اجتناب مینموده است. این اعمال را به خاطر محبتی که به ما داشته یا از روی هوا و هوس انجام نمی داده، بلکه به خاطر جدیت و تلاشی که درباره عبادت و تدین خود داشته و از بدگویی مردم خودداری میکرده انجام داده است. ولی قلبش منافق و دارای مذهب ناصبی و تابع ناصبیهای گذشته و دوستی آنان بوده و ایشان را بر هر کسی مقدم میداشته است - ۱. کامل الزیارات: ۱۰۱ -.
باب۳۴ مجلد۴۴ بحارالانوار حدیث۳۱
23.4. لعن یزید سبب بخشش گناهان فراوان است.
در بخش وقایع شام از قول حضرت علی بن موسی الرضا علیه السّلام نوشتیم که فرمود: هر کس که به فقاع (آب جو) و شطرنج نگاه کند و یادآور امام حسین شود و یزید را لعنت کند، خدا گناهان وی را محو میکند و لو اینکه به تعداد ستارگان باشند.
عیون أخبار الرضا ۶: ۲۲، باب ۳۰، شماره ۵۰ ؛ باب۳۶ مجلد۴۴ بحارالانوار حدیث۲.
23.5. جایگاه قاتلین امام حسین علیه السلام در جهنم
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: قاتل حسین بن علی علیه السّلام در تابوتی است از آتش، و عذاب نصف اهل دنیا نصیب او خواهد بود. دست و پای او با زنجیرهای آتشین بسته شده و در جهنم سرازیر میشود تا اینکه به قعر جهنم میرسد. او بوی متعفنی خواهد داشت که اهل جهنم از بوی تعفن او به پروردگار خود پناهنده خواهند شد. او با همه افرادی که در قتل امام حسین دخالت داشتند، در جهنم دچار عذابی دردناک خواهند بود. هر گاه پوست بدن آنان بریان شود، خداوند عز و جل پوست دیگری برای بدن ایشان میآفریند تا دوباره عذاب دردناک را بچشند و حتی یک ساعت از آن عذاب آزاد نباشند. آنان از آب جوش جهنم سیراب میشوند، وای بر ایشان از عذاب آتش - ۱. عیون أخبار الرضا ۲: ۴۷ -.
صحیفة الرضا علیه السلام: از قول پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مانند این حدیث را روایت کرده است.
باب۳۶ مجلد۴۴ بحارالانوار حدیث۳
https://islamiccourse.net/
23.6. اولین کس از مردم که قاتل امام حسین را لعنت کرد
اولین کس از مردم که قاتل امام حسین را لعنت کرد حضرت ابراهیم خلیل علیه السّلام بود. آن حضرت از فرزندان خود نیز تعهد گرفت که قاتل حسین را لعنت کنند. پس از حضرت ابراهیم، حضرت موسی قاتل امام حسین را لعنت کرد و به امت خود دستور داد تا او را لعنت کنند. سپس حضرت داود این کار را انجام داد و به بنی اسرائیل فرمود: قاتل امام حسین را لعنت کنند.
پس از داود، حضرت عیسی بن مریم قاتل حسین علیه السّلام را لعنت کرد و به بنی اسرائیل دستور داد تا قاتل حسین را لعنت کنند. آنگاه به آنان فرمود: اگر روزگار امام حسین را درک کردید از یاری کردن آن بزرگوار کوتاهی نکنید، زیرا کسی که در رکاب حسین شهید شود، مثل شخصی است که در رکاب پیامبران در حالی شهید شده که به جنگ روی آورده و پشت به دشمن نکرده است. گویا من به مقبره امام حسین مینگرم، هیچ پیامبری نیست مگر اینکه کربلا را زیارت کرده و در آنجا توقف نموده است و فرمود: تو مقبره ای پر خیر و برکت هستی که ماه درخشنده ای در تو دفن خواهد شد - ۱. کامل الزیارات: ۶۷ -.
باب۳۶ مجلد۴۴ بحارالانوار حدیث۱۰
23.7. ثواب لعن قاتل امام حسین علیه السلام پس از نوشیدن آب
از داود رقی نقل میکند که گفت: من در حضور امام جعفر صادق علیه السّلام بودم که امام آب خواست. هنگامی که آب را آشامید، حالت گریه به آن حضرت دست داد و چشمانش پر از اشک شد. سپس به من فرمود: خدا قاتل امام حسین علیه السّلام را لعنت کرده است، هیچ بنده ای نیست که آب بیاشامد و قاتل امام حسین را لعنت کند، مگر اینکه خدا صد هزار حسنه در نامه عملش مینویسد و صد هزار گناه او را محو کرده و صد هزار درجه برایش بالا میبرد و گویا چنین شخصی صد هزار غلام آزاد کرده است و خداوند فردای قیامت او را در حالی محشور میکند که قلبش مطمئن و آسوده است - ۲. کامل الزیارات: ۱۰۶ -.
باب۳۶ مجلد۴۴ بحارالانوار حدیث۱۶
23.8. خطبه امام سجاد علیه السلام در مجلس یزید لعنت الله علیه
هنگامی که حضرت امام زین العابدین علیه السّلام با فرزندان اسیر امام حسین علیه السّلام که به شام برده شدند، نزد یزید بن معاویه لعنه الله وارد شدند. یزید به امام سجاد علیه السّلام گفت: ای علی! سپاس مخصوص آن خدایی است که پدرت را کشت. حضرت سجاد فرمود: مردم پدر مرا کشتند. یزید گفت: حمد مخصوص آن خدایی که پدرت را کشت و مرا از دست او کفایت داد. امام سجاد علیه السّلام فرمود: لعنت خدا بر آن کسی باد که پدرم را کشت! آیا میپنداری که من خدای عزوجل را لعنت میکنم؟ یزید به امام سجاد علیه السّلام گفت: ای علی! بر فراز منبر برو، مردم را از جریان این فتنه و این پیروزی که خدا نصیب امیرالمؤمنین یزید کرد آگاه کن. امام سجاد علیه السّلام فرمود: من نمی دانم منظور تو چیست. وقتی آن حضرت بر فراز منبر رفت، پس از حمد و ثنای پروردگار و درود بر پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: ایها الناس! هر که مرا میشناسد چه بهتر. هر که مرا نمی شناسد، من خویشتن را معرفی مینمایم: من فرزند مکه و منی، پسر مروه و صفا، پسر محمّد مصطفی هستم؛ من فرزند آن کسی که مخفی نیست میباشم؛ من پسر آن شخصیتی هستم که به مقام عالی رسید و از سدرة المنتهی گذشت و نزد پروردگار خود به نزدیکی دو کمان یا نزدیک تر رسید.
صدای مردم شام به ضجه و گریه بلند شد. چون یزید لعنه الله ترسید از جایگاهش پایین کشیده شود، دستور داد تا مؤذن شروع به اذان کرد. وقتی مؤذن گفت: «اللَّه اکبر، اللَّه اکبر»، حضرت سجاد علیه السّلام بالای منبر نشست. هنگامی که مؤذن گفت: «اشهد ان لا اله الا اللَّه، اشهد ان محمدا رسول اللَّه»، امام سجاد علیه السّلام گریست و سپس متوجه یزید شد و فرمود: ای یزید! این محمّد پدر من است یا پدر تو؟ یزید گفت: پدر توست. پایین بیا!
حضرت پایین آمد و به سمت در مسجد رفت. مکحول، صحابی پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم حضرت را دید و به ایشان عرض کرد: چگونه شب کردی ای پسر رسول خدا؟ فرمود: مابین شما مانند بنی اسرائیل بین آل فرعون شب کردیم که فرزندانشان را سر میبریدند و زنانشان را زنده نگاه میداشتند و در این امر ابتلای عظیمی از پروردگار شما وجود دارد. وقتی یزید به سمت منزلش رفت، علی بن الحسین علیهما السّلام را خواست و گفت: ای علی! آیا با پسرم خالد کشتی میگیری؟ فرمود: تو را به کشتی گرفتن من با او چه کار؟ یک چاقو به من و یکی به او بده تا قوی تر از ما ضعیف تر را بکشد! یزید حضرت را به سینه چسباند و گفت: مار جز مار نمی زاید! گواهی میدهم که تو پسر علی بن ابی طالب هستی!
سپس علی بن الحسین علیهما السّلام به او فرمود: ای یزید! به من خبر رسیده که تو میخواهی مرا بکشی! اگر گریزی از این امر نداری، کسی را بفرست که همراه این زنان برود و آنان را به حرم رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم برساند. یزید لعنه الله به حضرت گفت: جز تو کسی آنان را نمی برد! خدا پسر مرجانه را لعنت کند. به خدا قسم من امرش نکردم که پدرت را بکشد. اگر خود من متولی جنگ با او بودم، او را نمی کشتم. سپس به حضرت جایزه نیکو داد و او را با زنان به مدینه فرستاد. -. احتجاج: ۱۵۹ -
باب۳۹ مجلد۴۵ بحارالانوار حدیث۶
23.9. خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه
حذیم بن شریک اسدی میگوید: وقتی علی بن الحسین زین العابدین علیهما السّلام زنان را از کربلا آورد و بیمار بود، و وقتی زنان اهل کوفه با دریدن گریبان هایشان ندبه میکردند و مردان نیز با آنان میگریستند، زین العابدین علیه السّلام با صدایی ضعیف در حالی که بیماری او را نحیف کرده بود فرمود: اینان میگریند! پس چه کسی جز همینها ما را کشت؟ پس زینب دختر علی علیهما السّلام به مردم اشاره کرد که ساکت شوند. حذیم اسدی میگوید: به خدا قسم زنی با حیاتر از او ندیدم که گویی از زبان امیرالمؤمنین علیه السّلام سخن میگفت و به مردم اشاره کرد که سکوت کنید! نفسها برگشت و زنگ اشتران ساکن شد. سپس بعد از حمد و ستایش خدا و درود بر رسول او فرمود:
اما بعد؛ ای اهل کوفه! ای اهل خیانت و مکر و ظلم! هشیار باشید که اشک چشمتان خشک نشود و اندوه سینه هاتان آرام نگیرد. مثل شما مانند آن [زنی] است {که رشته خود را پس از محکم بافتن، [یکی یکی] از هم میگسست که سوگندهای خود را میان خویش وسیله [فریب و] تقلب سازید. } آیا در شما جز ادعا و خودپسندی و کینه و دروغ و تملق کنیزان و اشاره با چشم به دشمنان چیز دیگری هم هست؟ مانند چراگاهی هستید که بر کثافات شتران است یا مانند موی بافته شده بر زن مدفون میباشید! آگاه باشد که چه بد بر خود کردید که خدا بر شما غضب کرد و در عذاب خدا جاودان خواهید بود!
آیا بر برادر من میگریید؟ بله! به خدا قسم باید بگریید! به خدا قسم شما به گریه سزاوارترید. پس بسیار بگریید و کمی بخندید که مبتلا به ننگ کشتن او شدید و با عیب آن مُردید و هرگز آن ننگ را نخواهید شست! کجا خواهید توانست قتل سلاله نبوت و معدن رسالت و آقای جوانان اهل بهشت و پناهگاه جنگها و ملجأ حزب و محل استقرار صلح و طبیب جراحات شما و محل فزع شما در مصیبات شما و محل رجوعتان هنگام گفتگویتان و بزرگ حجت هایتان و عَلَم دلیل هایتان را خواهید شست؟ هان که چه بد چیزی نفس هایتان برای شما پیش فرستادند و بد است آنچه برای روز سختی خود وزر و وبال خود کرده اید. پس هلاکت و هلاکت و بازگشت امراض نصیبتان باد که سعی تان نومیدی است و دستتان بریده باد و معامله تان پر زیان و به غضب خدا برگشتید و خواری و بیچارگی برایتان مقدر شده است.
وای بر شما! میدانید چه جگری از محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم پاره کردید و کدام پیمان را شکستید و چه دخترانی از او را آشکارا به کوچه و بازار کشاندید و چه حرمتی از او هتک کردید و چه خونی از او ریختید؟ کار زشتی کردید که نزدیک است آسمان از آن پاره شود و زمین منشق شود و کوهها به شدت فروریزد! این عمل را با نهایت زشتی مرتکب شدید و مصیبت بزرگی به بار آوردید و بد کردید و کژی به بار آوردید و شکاف ایجاد کردید به اندازه پری زمین و آسمان. آیا از این که آسمان خون نمی بارد تعجب نمی کنید؟ و عذاب آخرت رسواکننده تر است و آنان یاری نمی شوند. پس آرامش، شما را سبکسر نکند که خدای عزوجل کسی است که اقدام شما او را به عجله وا نمی دارد و ترس از دست رفتن خون مظلوم از خدا نمی رود؛ هرگز! پروردگار تو در کمینگاه ما و توست. سپس این شعر را سرود:
چه میگویید وقتی پیامبر شما به شما بگوید: چه کردید شما که آخرین امتها هستید
با اهل بیت و اولاد من و حق کرامت من؟ که برخی از آنان را اسیر کردید و برخی را به خون کشیدید و کشتید؟
من که خیرخواه شما بودم این جزای من نبود که در خصوص خویشان نزدیک من این بدرفتاری را مرتکب شوید
من بر شما میترسم که بر شما عذابی مثل عذابی که اهل ارم را هلاک کرد نازل شود!
سپس حضرت زینب سلام الله علیها از آنان روی گرداند.
حذیم میگوید: من مردم را دیدم که حیرت زده اند و دست بر دهان گرفته اند! متوجه پیرمردی در کنار خود شدم که میگریست و ریشش از گریه اش تر شده بود و دستش را به آسمان بلند کرده بود و میگفت: پدر و مادرم فدایشان! پیرانشان بهترین پیران و جوانانشان بهترین جوانان بودند و نسلشان نسلی کریم و فضلشان فضلی عظیم بود. سپس سرود:
پیرانشان بهترین پیران و نسلشان وقتی نسلها را بشمرند هلاک و خوار نمی شوند
پس علی بن الحسین علیهما السّلام فرمود: ای عمه! سکوت بفرما که در باقی مانده از رفتگان ما درس عبرت است و تو به حمد خدا عالمی هستی که تعلیم ندیده ای و فهمیده ای هستی بدون این که کسی چیزی به تو تفهیم کند! گریه و زاری کسی را که روزگار او را برده بر نمی گرداند. پس بی بی ساکت شد. سپس امام سجاد علیه السّلام از مرکب فرود آمد و خیمه اش را بر پا کرد و زنان را پایین آورد و داخل خیمه شد.
باب۳۹ مجلد۴۵ بحارالانوار حدیث۷
https://islamiccourse.net/
23.10. این امت خوشحالی را نخواهند دید تا قائم شما قیام کند
امام صادق علیه السّلام فرمود: وقتی امام حسین علیه السّلام شهید شد، اهل بیت ما شنیدند که گوینده ای در مدینه میگفت: امروز بلا به این امت نازل شد. ای امت! خوشحالی را نخواهید دید تا قائم شما قیام کند و سینههای شما را شفا دهد (یعنی به فریاد شما برسد) و دشمنان شما را به قتل برساند و تقاص خونها را بکند. مردم از شنیدن این سخن جزع و فزع کردند و گفتند: این سخن تازه ای است که ما آن را نشنیده ایم. پس از این جریان بود که خبر قتل امام حسین علیه السّلام به مردم مدینه رسید. وقتی حساب کردند دیدند همان شبی که آن گوینده این سخن را گفته بود، حضرت امام حسین علیه السّلام شهید شده بود.
راوی میگوید: به حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام گفتم: فدایت شوم! تا چه موقع شما و ما دچار یک چنین قتل و خوف و شدت باشیم!؟ فرمود: تا آن موقعی که هفتاد جوجه ای که برادران یک پدرند بمیرند و وقت هفتاد فرا رسد. موقعی که هفتاد رسید، علامتهایی پی در پی مینمایند که گویا نظام هستند. چشم آن کسی که آن زمان را درک نماید روشن خواهد شد.
هنگامی که امام حسین علیه السّلام شهید شد، شخصی در لشکرگاه آن گروه آمد و فریاد زد. وقتی از فریاد زدن او جلوگیری شد به آنان گفت: چگونه فریاد نزنم در صورتی که پیامبر اسلام ایستاده و گاهی به زمین نگاه میکند و گاهی به جنگیدن شما نظر مینماید. من خائفم از این که پیغمبر خدا بر اهل زمین نفرین کند و آنان هلاک شوند. بعضی از آن گروه به دیگری میگفت: این شخص انسانی است مجنون.
گروه توابین میگفتند: به خدا قسم ما عمل نیکویی با خویشتن انجام ندادیم، زیرا ما بزرگ جوانان اهل بهشت را برای خاطر پسر سمیه (یعنی ابن زیاد) شهید کردیم. لذا بر ابن زیاد خروج کردند و کار آنان آن طور شد که شد.
راوی میگوید: به امام صادق علیه السّلام گفتم: فدایت شوم! آن شخصی که فریاد زد که بود؟ فرمود: ما او را غیر از جبرئیل نمی بینیم. آیا نه چنین است که اگر به او اجازه داده میشد صیحه ای بر آنان میزد که روح ایشان از بدن هاشان گرفته و داخل جهنم میشد؟ ولی بدین جهت به ایشان مهلت داده شد که گناه آنان زیاد شود و دچار عذابی دردناک گردند.
گفتم: فدایت شوم! درباره کسی که زیارت امام حسین علیه السّلام را ترک کند در صورتی که قادر بر آن است چه میفرمایی؟ فرمود: وی در حق پیغمبر خدا و ما جفا کرده و امری را که بر له او بوده سبک شمرده است. کسی که امام حسین علیه السّلام را زیارت نماید، خدا حوائج او را روا خواهد کرد و امور مهم دنیوی وی را کفایت مینماید. زیارت امام حسین علیه السّلام رزق و روزی انسان را جلب میکند؛ آنچه را که در راه زیارت مصرف کرده باشد ذخیره آخرت مینماید؛ گناه پنجاه ساله انسان را میآمرزد؛ وی در حالی به سوی اهل و عیال خود باز میگردد که گناه و خطیئه او از نامه عملش محو میشود؛ اگر در مسافرت بمیرد ملائکه نازل میشوند و جنازه اش را غسل میدهند و دری از بهشت به روی او باز خواهد شد؛ روح و ریحان بهشت نصیب او میشود تا آن روزی که محشور گردد. اگر به سلامت باز گردد، در رزق و روزی به روی وی باز خواهد شد؛ در عوض هر یک درهمی که در راه زیارت امام حسین علیه السّلام مصرف کند، مبلغ ده هزار درهم برایش داده میشود و آنها ذخیره وی قرار داده میشوند؛ هنگامی که محشور شود به او گفته میشود: در عوض هر یک درهم ده هزار درهم به تو عطا شده است. خدای مهربان نظر مرحمت به تو افکنده و این پولها را برایت ذخیره نموده است.
باب۳۹ مجلد۴۵ بحارالانوار حدیث۲۱
23.11. مطاعن معاویه لعنت الله علیه
حدیث اول : و نصر بن مزاحم از حکم بن ظهیر از اسماعیل بن حسن روایت کرده است.
گوید: رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: هرگاه دیدید که معاویه بن ابوسفیان بر روی منبر من خطبه ایراد میکند گردنش را بزنید. پس حسن فرمود: به خدا سوگند چنین نکردند و رستگار نشدند.
باب۱۷ مجلد۳۳ بحارالانوار حدیث۴۹۱
حدیث دوم : معانی الأخبار -. شیخ صدوق آن را در باب معنی القعیس از کتاب معانی الأخبار، ج۲، ص ۳۲۷ چاپ نجف روایت کرده است. -: براء بن عازب گوید: ابوسفیان آمد درحالی که معاویه به دنبال او بود پس رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: خدایا تابع و متبوع را نفرین کن اللهم أقیعس را بگیر، ابن براء به پدرش گفت أقعیس کیست: گفت معاویه.
باب۱۷ مجلد۳۳ بحارالانوار حدیث ۴۳۱
حدیث سوم : از حماد بن عیسی العبسی از بلال بن یحیی از حذیفه بن یمان گوید: رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: هرگاه معاویه بن ابوسفیان را بر منبر دیدید او را با شمشیر بزنید و هرگاه حکم بن ابی العاص را دیدید هر چند زیر پردههای کعبه، او را بکشید.
باب ۱۷ مجلد۳۳ بحارالانوار حدیث۴۸۱
حدیث چهارم : احمد بن محمد بن الصقر با سندی به نقل از عبدالله بن عمرو روایت میکند:
روزی ابوسفیان بر شتری سوار بود و معاویه افسارش را گرفته بود و آن را پیش میبرد و یزید از پشت شتر را هی میکرد و پیامبر در این هنگام سوار، ساربان و پیش ران را لعن کرد.
باب ۳۱ مجلد۳۱ بحارالانوار حدیث۲۱
24. حضرت حمزه سیدالشهدا
حدیث اول : سعید بن جبیر از ابن عباس نقل میکند که گفت: روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بیرون آمد در حالی که دست علی علیه السلام را گرفته بود و میفرمود: ای گروه انصار، ای گروه بنی هاشم، ای گروه فرزندان عبد المطلب، من محمد و من پیامبر خدا هستم. آگاه باشید که من و چهار تن از اهل بیت من از یک سرشت رحمت شده آفریده شده ایم، من و علی و حمزه و جعفر. گوینده ای گفت: یا رسول اللَّه اینان همراه تو در قیامت سواره اند؟ پیامبر فرمود: مادرت به عزایت نشیند، در آن روز جز چهار تن سواره نیستند، من و علی و فاطمه و صالح پیامبر خدا، من سوار براق هستم و دخترم فاطمه سوار شتر غضبان من است و صالح سوار بر ناقه ای است که آن را پی کردند و اما علی سوار بر ناقه ای از ناقههای بهشت است که مهار آن از یاقوت و بر تن آن دو جامه سبز است و میان بهشت و جهنم میایستد در حالی که عرق بدنهای مردم به هم پیوسته است، پس بادی از جانب عرش میوزد و عرقهای آنان را خشک میکند، فرشتگان و پیامبران و صدّیقان میگویند: او نیست جز فرشته ای مقرب یا پیامبر مرسل، منادی ندا میکند که او نه فرشته مقرب است و نه پیامبر مرسل، بلکه علی بن ابی طالب علیه السلام برادر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دنیا و آخرت است. -. خصال: ۲۰۴، امالی صدوق: ۱۷۲ -
باب۸ مجلد۷ بحارالانوار حدیث۲
حدیث دوم : یوسف بن ابی سعید گوید: روزی در محضر امام صادق علیه السّلام بودم و آن حضرت به من فرمود: چون روز قیامت شود، و خدای تبارک و تعالی خلائق را گرد آورد نخستین کسی را که بخوانند نوح علیه السّلام است پس به او گویند: آیا تبلیغ رسالت کردی؟ در پاسخ گوید: آری به او گویند: کیست که برای تو گواهی دهد؟ پاسخ دهد: محمد بن عبد اللَّه صلی الله علیه و آله فرمود: پس نوح علیه السّلام بیاید و پا بر دوش مردم گذارد تا به نزد محمد صلی الله علیه و آله که روی تلی از مشک قرار دارد و علی علیه السّلام نیز با او است برسد، و این است گفتار خدای عز و جل: « فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سیئَتْ وُجُوهُ الَّذینَ کَفَرُوا. » -. ملک / ۲۷ - یعنی { و چون او را (بر این تفسیر یعنی علی علیه السّلام را) نزدیک (و مقرب درگاه خدا و رسول) بینند چهره کسانی که کفر ورزیدند بدریخت (و سیه گون) گردد} پس نوح (نزدیک آید و) به محمد صلی الله علیه و آله گوید: ای محمد همانا خدای تبارک و تعالی از من پرسید که آیا تبلیغ رسالت کردی؟ و من پاسخ دادم آری، پس فرمود: کیست که برای تو گواهی دهد؟ من گفتم محمد (ص)، پیغمبر صلی الله علیه و آله (به جعفر بن ابی طالب و حمزة بن عبد المطلب) فرماید: ای جعفر و ای حمزه بروید و برای نوح گواهی دهید که او تبلیغ رسالت کرد، امام صادق علیه السّلام فرمود: پس جعفر و حمزه گواهان تبلیغ رسالت پیغمبرانند، من عرض کردم: قربانت پس علی علیه السّلام کجاست؟ فرمود: مقام آن حضرت بالاتر از این است. -. کافی ۸: ۲۶۷ -
باب ۱۲ مجلد۷ بحارالانوار حدیث ۴
25. احادیث مهدویت که حضرت عبد العظیم حسنی راوی هستند
حدیث اول : حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام از حضرت امام باقر ( علیه السلام) روایت کرده که آن جناب فرمود: کسی که در انتظار «امر» ما باشد زیانی به او نخواهد رسید، و این شخص مانند این است که در وسط خیمه ی حضرت مهدی و در میان لشگر آن جناب مرده باشد.
الکافي،جلد اول کتاب الحجه، صفحه۳۷۲
حدیث دوم : عبدالعظیم حسنی از حضرت جواد ( علیه السلام) و او از آباء گرامش از امیرالمؤمنین روایت نموده که آن بزرگوار فرمودند: برای قائم ما غیبتی است که زمان آن بطول خواهد انجامید، من شیعیان را می بینم در غیبت او مانند گوسفندان که در جستجوی چرا گاه این طرف و آن طرف می روند سرگردان خواهند شد، درحالی که بوجود شریف آن حضرت راه پیدا نخواهند کرد . اکنون متوجه باشید هر کس از شیعیان ما در زمان غیبت بر دین و عقیده ی خود ثابت بماند، و دلش از طول غیبت خسته نگردد، وی در روز قیامت در نزد ما و هم درجه ما قرار خواهد گرفت .
بعد از آن حضرت فرمود: قائم ما هر گاه قیام نماید تحت تبعیت احدی نخواهد بود، و برای این است که ولادت او از مردم مخفی می ماند، و وجود مقدسش از انظار غایب می گردد .
کمال الدین، ج 1، ص303