مناسبتها
16. حضرت زینب علیها السلام
16.1. حضرت زینب علیها السلام از نشانه ای بر بارگاه امام حسین علیه السلام خبر میدهند که ...
حضرت سجاد علیه السلام فرمودند ....وقتی در طفّ آن مصائب بر سر ما آمد و پدرم – علیه السلام - و همراهان و پسران و برادران و دیگر اهل بیتش به شهادت رسیدند و اهل حرم و زنانش را سوار بر شتر کرده و به سمت کوفه حرکت دادند، من شروع به نگاه کردن به آنان کردم که بر زمین افتاده بودند و دفن نشده بودند و خیلی بر من گران آمد و چنان از دیدن ایشان اندوه گین شدم که نزدیک بود روحم از بدنم خارج شود. عمهام زینب، دختر بزرگ علی - علیه السلام - به حالم پی برد و گفت: ای تنها باز مانده جد و پدر و برادرانم! چرا این قدر بی تابی و داری خود را به کشتن میدهی؟ گفتم: چطور بی قرار نباشم و جزع نکنم، و حال آن که میبینم که آقایم و برادرانم و عموهایم و پسر عموهایم و خانوادهام در خون خود غلتیده و بر ریگهای بیابان، غارت شده اند کفن نشده و دفن نشده اند و کسی بر بالای سرشان نیست و هیچ کس به آنها نزدیک نمی شود، و گویا اینان خانواده ای از دیلم و خزر هستند. عمهام گفت: آن چه که میبینی بی تابت نکند که به خدا سوگند که رسول خدا - صلی الله علیه و آله - این اتفاقات را از پیش به جد و پدر و عمویت خبر داده بود. خداوند از عده ای از افراد این امت، که فرعونهای زمین آنان را نمی شناسند، ولی در نزد اهل آسمانها شناخته شده هستند، پیمان گرفته و آنان این اعضای پراکنده و این بدنهای خونین را جمع میکنند و دفن مینمایند و در این بیابان، نشانه ای بر آرامگاه پدرت سید الشهداء - علیه السلام - نصب میکنند که با گذشتن روزگاران اثر آن کهنه نمی شود و بر نشانه اش خاک نمی نشیند و هر چه ائمه کفر و پیروان ضلالت هر تلاش میکنند که آن را محو و نابود کنند، اثرش واضح تر میشود و کارش بالاتر میگیرد.
گفتم: آن عهد چیست و آن خبر کدام است؟ فرمود: أمّ أیمن به من گفت که روزی از روزها رسول خدا - صلی الله علیه و آله - به زیارت خانه فاطمه - علیها السلام - آمد. فاطمه برای ایشان حریره ای درست کرد و علی - علیه السلام - بشقابی از خرما برای ایشان آورد. من نیز کاسه ای از شیر و سرشیر برای آنها آوردم. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - و علی و فاطمه و حسن و حسین - علیهم السلام - از آن حریره خوردند و بعد ابتدا رسول خدا و بعد آنها از آن شیر نوشیدند و سپس اول ایشان و بعد آنها از آن خرما و سرشیر خوردند. سپس رسول خدا - صلی الله علیه و آله - دست خود را با آبی که علی - علیه السلام - میریختند شستند.
وقتی ایشان از شستن دست فارغ شدند، به علی و فاطمه و حسن و حسین - علیهم السلام - نگاهی که خوشحالی از آن معلوم بود انداختند. سپس مدتی به طرف آسمان چشم دوختند و بعد روی خود را به سمت قبله کرده و دستان شان را گشودند و دعا نمودند. سپس هق هق کنان به سجده افتادند و مدتی طولانی در همین حال بودند و با صدای بلند نالهها کردند و اشکشان سرازیر شد. سپس سر از سجده بلند کرده و در حالی که اشک هایشان همچون قطرات باران فرو میریخت، سرشان را پایین انداختند. فاطمه و علی و حسن و حسین علیهم السلام و من نیز به همراه ایشان، از دیدن این حالات رسول خدا صلی الله علیه و آله اندوه گین شدیم و نتوانستیم از ایشان چیزی بپرسیم. تا این که این حالت طولانی شد. علی و فاطمه به ایشان عرض کردند: ای رسول خدا! خداوند چشمانتان را گریان نکند! چرا گریه میکنید؟ دل هایمان از این حال شما جریحه دار شد.
پیامبر فرمودند: ای برادرم از حضور شما چنان دلشاد شدم که تا به حال این چنین دلشاد نشده بودم؛ داشتم به شما مینگریستم و خدا را بر این نعمت که شما را به من داده سپاس مینمودم که جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: ای محمد! خداوند متعال از دل تو آگاه شد و خشنودی تو از برادر و دختر و نوه هایت را فهمید و نعمت خود را بر تو کامل گردانید و به تو هدیه ای عطا کرد که ایشان و ذریّه و محبان و شعییان شان را در بهشت با تو قرار دهد و شما را از هم دیگر جدا نکند و آنها را مانند تو متنعم کند و مانند تو عطا نماید تا این که راضی شوی و حتی بالاتر از رضایت. در مقابل در دنیا بلاهای زیادی به آنها میرسد و به دست مردمی که خود را پیرو آیین تو میدانند و گمان میکنند که از امت تو هستند، مصیبتها به آنها میرسد، حال آن که با تک تک خطاها و قتل هایشان از خدا و تو دور میشوند. قتل گاه هایشان [اهل بیت] از هم جدا و قبرهایشان از یک دیگر دور بوده و خداوند این سرانجام را برای آن ها، و تو نیز در میان آنها اختیار نموده است. پس خداوند عزوجل را به سبب اختیارش سپاس گزار باش و به قضای او رضایت ده. من نیز خدا را سپاس نمودم و به قضای او در مورد آن چه که برای شما اختیار کرده راضی گشتم.
جبرئیل سپس گفت: ای محمد! برادرت پس از تو مورد جفا واقع میشود و به دست امتت مغلوب میگردد و از جانب دشمنانت رنج میبیند و سپس به دست شرورترین مخلوقات و شقی ترین فرد بشر، مانند کسی که شتر ذبح میکند و در سرزمینی که به آن هجرت میکند و محل رشد شیعیانش و شیعیان فرزندانش خواهد بود و آنها در آن جا زیاد مورد امتحان قرار میگیرند و مصیبتهای بزرگی میبینند، به شهادت میرسد.
این نوه ات - با دستش به امام حسین - علیه السلام - اشاره کرد - به همراه گروهی از ذرّیه و اهل بیتت و عده ای از برگزیدگان امتت در کنار رود فرات، به شهادت میرسند؛ در سرزمینی که کربلا نامیده میشود و به همین جهت بر دشمنان تو و دشمنان ذرّیه تو کرب و بلای فراوانی وارد میشود، و در روزی که کرب و سختی اش تمام نشود و حسرتش پایان نپذیرد. و آن سرزمین پاک ترین مکان زمین و باحرمت ترین آنها است و یکی از دشتهای بهشت است. وقتی روزی که نوه تو و خانواده ش در آن به شهادت میرسند فرا برسد و لشگریان کفر و لعنت آنها را محاصره کنند، همه گوشه و کنار زمین به لرزه درمی آید و کوهها با تکانهای زیاد به حرکت در میآیند و امواج دریاها به خروش میآید و اهل آسمان آشفته میشوند؛ و این نیست جز به سبب خشم از مصیبتی که بر تو ای محمد و خاندان تو رفته است و گران آمدن هتک حرمتی که نسبت به تو شده و زشتی کاری که با خاندان و عترت تو شده است، البته وضع به همان منوال باقی نمی ماند و خداوند عزّ و جلّ، نصرت و یاری خانواده مستضعف و مظلوم تو را اعلام میدارد؛ همان کسانی که بعد از تو حجت خدا بر آفریدگان هستند. سپس خداوند به آسمانها و زمین و کوهها و دریاها و هر موجودی که در آنها هست، وحی میکند که:
من آن خداوند فرمان روا و قادری هستم که هیچ گریزنده ای از او نگریزد و هیچ مانعی بر سر راهش نباشد، و من قادرترین کس بر نصرت ایشان و انتقام از دشمنانشان هستم؛ به عزت و جلالم سوگند که کسانی که با فرستاده و برگزیدهام عداوت کردند و حرمت او را زیر پا گذاشتند و و خاندان او را کشتند و پیمان وی را شکستند و به اهل بیتش ظلم نمودند را چنان عذاب میکنم که هیچ یک از جهانیان را آن گونه عذاب نکرده باشم.
در آن زمان هر چه در آسمانها و زمین هست به ضجّه در آمده و به کسانی که به عترت تو ظلم کرده و حرمت تو را زیر پا گذاشته اند لعنت میفرستند. هنگامی که آن گروه شهید میشوند، خداوند عزّ و جلّ خودش آنها را قبض روح میکند و فرشتگانی از آسمان هفتم بر زمین فرود میآیند که همراهشان ظرفهایی از یاقوت و زمرد است که پر از آب زندگانی و حلههای بهشتی و عطرهای بهشتی میباشد و پیکرهایشان را با آن آب غسل داده و آن حلهها را به آنها میپوشانند و با آن عطرها حنوط میکنند و فرشتگان صف به صف بر ایشان نماز میگذارند.
سپس خداوند قومی را که نه با سخن و نه با عمل و نه با نیت در این جنایت شرکت نداشته اند و کفار آنها را نمی شناسند را از میان امتت بر میانگیزد که پیکرهای آنها را دفن میکنند و بر آرام گاه سیدالشهداء در آن دشت نشانه ای قرار میدهند که علامتی برای اهل حق و سببی برای رستگاری مؤمنان باشد، و در هر شبانه روز صد هزار فرشته از هر آسمان به گرد آن جمع میشوند و بر او درود میفرستند و خدا را در نزد او تسبیح میکنند و از خدا برای زائران او طلب مغفرت مینمایند و نام کسانی از امت تو را که برای تقرب به خدا و تو به زیارت او میآیند را به همراه نام پدران و خویشاوندان و سرزمینشان مینویسند و در چهره هایشان این نشانه از نور عرش الهی را قرار میدهند که: \\"این زائر قبر بهترین شهید و فرزند بهترین پیامبر است\\". وقتی روز قیامت برسد، بر اثر آن نشانه، نوری از چهرههای آنها ساطع میشود که چشمها را خیره میکند و آنها با آن نور مشخص میشوند و از دیگران بازشناخته میشوند.
ای محمد! گویی تو را میبینم که بین من و میکائیل هستی و علی در مقابل ماست و فرشتگانی که تعدادشان قابل شمارش نیست، همراه ما هستند و با هم زائرانی که این نشانه در چهره آنان وجود دارد را از بین سایرین برمی گیریم تا خداوند آنها را از هول و سختیهای آن روز نجات دهد. این است حکم و عطای خداوند به کسانی که قبر تو را ای محمد، یا قبر برادرت و یا قبر دو نوه ات را فقط به نیت خداوند عزّ و جلّ زیارت کنند. به زودی برخی از مردم - که لعنت و غضب خدا بر آنها حتمی گشته است - پیدا میشوند که میخواهند نشانه آن قبر را نابود و اثرش را محو کنند، ولی خداوند تبارک و تعالی آنان راهی برای این مقصودشان قرار نمی دهد...
باب۲مجلد ۲۸ بحارالنوار حدیث ۲۲ و بیان