مناسبتها
23. محرم
23.2. چرا خداوند مانع دشمنان خود نشد تا بر ولیش امام حسین علیه السلام قاهر نشوند؟!
اکمال الدین، احتجاج، علل الشرائع: از محمّد بن ابراهیم نقل میکند که گفت: من نزد حسین بن روح بودم که شخصی برخاست و گفت: میخواهم از تو در مورد موضوعی سؤال بپرسم. فرمود: هر چه در نظر داری بپرس. گفت: به من بگو آیا امام حسین علیه السّلام ولی خدا بود یا نه؟ فرمود: بله، گفت: آیا قاتل امام حسین دشمن خدا بود یا نه؟ فرمود: بله، گفت: آیا جایز است که خدا دشمن خود را بر دوست خویشتن مسلط نماید؟
حسین بن روح در جوابش فرمود: جوابی را که به تو میگویم درک کن، بدان که خدای عز و جل علناً با مردم سخن نمی گوید، بلکه پیامبرانی را از جنس و صنف بشر نظیر خودشان برای آنان فرستاد. اگر خدا پیامبرانی را برای بشر میفرستاد که هم جنس و هم شکل آنان نبودند، مردم از ایشان متنفر میشدند و سخن آنان را قبول نمی کردند. اما هنگامی که پیامبرانی از جنس بشر برای ایشان آمدند و غذا خوردند و در بازارها راه رفتند، به پیامبران خود گفتند: شما هم مثل خود ما هستید، ما سخن شما را نمی پذیریم مگر این که معجزه ای بکنید که ما از آوردن مانند آن عاجز هستیم. در این صورت ما متوجه میشویم که آوردن معجزه به شما اختصاص دارد و ما قادر به آن نیستیم. لذا خداوند عز و جل معجزاتی به انبیا علیهم السّلام عطا کرد که مردم از آوردن آنها عاجز بودند. یکی از انبیا بعد از اینکه مردم را از عذاب خدا بیم دادند، طوفان را از باب معجزه آوردند و کلیه افرادی که طغیان کردند و متمرد بودند غرق شدند. یکی از پیامبران را در آتش انداختند و آتش بر او از باب معجزه سرد و سلامت شد. یکی از پیامبران از سنگ سخت شتر درآورد و در پستان آن شیر جاری نمود. برای یکی از انبیا دریا شکافته شد و از میان سنگ چشمه آب جاری گردید و عصای او که از چوب خشک بود تبدیل به اژدها گردید و سحر و جادوی ساحران را باطل نمود. یکی از پیامبران شخص کور و مرض پیسی را شفا میداد و اموات را به اجازه خدا زنده میکرد و به آنان از آنچه میخوردند و در خانههای خود ذخیره میکردند خبر میداد. یکی از پیغمبران شق القمر کرد و حیواناتی از قبیل شتر و گرگ و غیره با او سخن میگفتند.
هنگامی که انبیا از این قبیل معجزات آوردند و امتهای ایشان از اظهار این گونه معجزات عاجز شدند، خدا به خاطر تقدیرات و لطف و حکمتی که نسبت به بندگان خود داشت، پیامبران را با این معجزاتی که داشتند، گاهی غالب و گاهی مغلوب، گاهی مسلط و قاهر و گاهی مقهور میساخت. اگر خداوند عز و جل انبیا را در همه حال غالب و قاهر میگردانید و آنان را مبتلا و مورد آزمایش قرار نمی داد، مردم ایشان به جای خدا میپرستیدند و از طرفی هم فضیلت و ارزش صبر بر بلا و محنت و امتحانات آنان شناخته نمی شد.
لذا خداوند عز و جل حال پیامبران را از این لحاظ نظیر حال دیگران قرار داد تا در هنگام محنت و بلا صبور و در هنگام عافیت و غلبه بر دشمنان سپاس گزار و در همه احوال فروتن باشند، متکبر و جبار نباشند، و از جهتی هم مردم بدانند که پیامبران خدایی دارند که او خالق و مدبر آنان است. سپس مردم خدا را پرستش کرده و از پیامبران او اطاعت نمایند و بدین وسیله بر افرادی که سرکشی کرده و مدعی خدایی پیامبران میشوند یا نسبت به دستور انبیا عناد و مخالفت و نافرمانی و انکار میکنند، اتمام حجت شود.
و از جهتی هم، آن کس که با دلیل و برهان هلاک شده، هلاک شود و آن شخصی که با دلیل و برهان زنده گردیده، زنده شود.
محمّد بن ابراهیم میگوید: من فردای آن روز نزد حسین بن روح برگشتم و با خود میگفتم: جوابهایی که دیروز حسین بن روح به من داد، از پیش خودش بود. وقتی نزد او رفتم وی پیش دستی کرد و به من گفت: ای محمّد بن ابراهیم! اگر من از آسمان فرود آیم و پرنده ای مرا برباید یا باد مرا در مکان بسیار دوری پرتاب نماید برایم بهتر است از اینکه مطلبی را از دین خدا به رأی و از پیش خود بگویم. جوابهایی که من به تو دادم از اصل یعنی حضرت حجت عجل اللّه تعالی فرجه الشریف شنیده شده است - ۱. احتجاج: ۲۴۳، علل الشرائع ۱: ۲۳۰، باب ۱۷۷ ذیل شماره ۱، کمال الدین ۲: ۱۸۴ -.
باب۳۳ مجلد۴۴ بحارالانوار حدیث۱