مناسبتها
2. امیر المومنین علیه السلام
2.9. فضیلت لیلة المبیت دربیان امیر المومنین علیه السلام
ابن کوّاء به امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: وقتی خداوند از ابوبکر یاد کرده و فرمود: «ثانیِ َ اثْنَینْ ِ إِذْ هُمَا فیِ الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تحَْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»، -. توبه/ ۴۰ - {و او نفر دوم از دو تن بود، آن گاه که در غار [ثَور] بودند، وقتی به همراه خود میگفت: «اندوه مدار که خدا با ماست». } تو کجا بودی؟ أمیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: وای بر تو ابن کوّاء! آن زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله بُرد خود را بر روی من انداخته و من در بستر وی خوابیده بودم که مردان قریش با گرزهای خاردار خود به من حمله آوردند لیکن پیامبر صلی الله علیه و آله را نیافتند چون آن حضرت توانسته بود با این ترفند از خانه خارج شود؛ لذا به من حمله ور شدند و آنقدر با چوب هایشان مرا زدند که تمام بدنم زخمی و کبود شد، سپس قصد جانم را کردند که یکی از ایشان گفت:
امشب او را نکشید زیرا بعداً به او خواهیم پرداخت، اکنون محمد را پیش از آنکه از چنگ ما خارج شود، دریابید. لذا مرا با [زنجیر]آهن بسته و در اتاقی حبس کرده و در اتاق را قفل زدند و بدین ترتیب خیالشان از بابت من آسوده گشت و آن گاه در پی پیامبر صلی الله علیه و آله رفتند. در این هنگام صدایی از گوشه خانه شنیدم که میگفت: یا علی! پس درد بدنم آرام گرفت و ورمها خوابیده و از بین رفتند. سپس صدای دیگری شنیدم که میگفت: یا علی! که ناگاه متوجه بُریده شدن آهنی شدم که به پایم بسته بودند. آن گاه صدای دیگری به گوشم رسید که میگفت: یا علی! که ناگهان شاهد افتادن در اتاق بر اثر فرو ریختن آوار بالای آن شدم و بدین ترتیب در باز شد و من بیرون رفتم و این در حالی بود که آنها پیرزنی را پشت در گذاشته بودند که چشم از در بر نمی داشت و خواب نداشت، اما وقتی من از کنار او رد شدم، چنان به خواب سنگینی رفته بود که متوجه چیزی نمی شد.
باب۳۲ مجلد۳۶ بحارالانوار حدیث۷