2. امیر المومنین علیه السلام

2.16. معجزات امیرالمومنین علیه السلام ۲.استجابت دعا

حدیث اول : روایت شده است که یک زن و مرد برای قضاوت نزد او رفتند، مرد صدایش را برای زن بالا برد، علی علیه السلام فرمود: ساکت شو – و او از خوارج بود –ناگهان سرش تبدیل به سر سگ شد. مردی گفت: ای امیرالمؤمنین بر سر این خارجی فریاد زدی و سرش تبدیل به سر سگ شد، چرا اینکار را با معاویه نمی کنی؟ فرمود: وای بر تو اگربخواهم معاویه را با تختش اینجا بیاورم ازخدا می‌خواستم که چنین کند اما ما خزانه دار خدا هستیم، نه خزانه دار طلا و نقره و نه انکار، بلکه خزانه دار اسرار تدبیر خدا هستیم، آیا نخوانده ای: « بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ » -. انبیاء / ۲۶ – ۲۷ - { بلکه [فرشتگان] بندگانی ارجمندند که در سخن بر او پیشی نمی گیرند و خود به دستور او کار می‌کنند} و در روایتی فرمود: آنها را فقط برای اقامه حجت و إکمالِ آزمون فرا می‌خوانم و اگر به من اذن داده شود که برای هلاکت معاویه دعا کنم تأخیر نمی شود -. الخرائج و الجرائح: ۱۶ – ۱۷ -.

باب ۱۱۰ مجلد۴۱بحارالانوار حدیث ۱.

  حدیث دوم : از علی بن حمزه از علی بن حسین از پدرش علیهما السلام روایت شده است: علی علیه السلام ندا سر می‌داد هر کس که دِین یا وعده ای نزد رسول الله صلی الله علیه و آله دارد نزد من بیاید، هر کس که نزد او می‌آمد و دین یا وعده را طلب می‌کرد سجاده اش را بلند می‌کرد و آن را همانطور می‌یافت و به او پرداخت می‌کرد، دومی به اولی گفت: او با این کار شرف دنیا را از ما ربوده، چاره چیست؟ گفت: شاید تو هم مانند او ندا سر دهی آن را چنان که او یافت بیابی، و اگر چنین شد تو فقط از طرف رسول الله ادا می‌کنی، ابوبکر همانطور ندا سر داد، امیرالمؤمنین باخبر شد و فرمود: او از کارش پشیمان می‌شود، وقتی فردا شد یک اعرابی نزد او آمد و او در میان گروهی از مهاجرین و انصار نشسته بود، گفت: کدام یک از شما وصی رسول الله است؟ به ابوبکر اشاره شد، گفت: تو وصی رسول الله و جانشینش هستی؟ گفت: بله چه می‌خواهی؟ گفت: هشتاد شتری را که رسول الله برای من ضمانت کرده بود بده، گفت: این شترها چیست؟ گفت: رسول الله صلی الله علیه و آله هشتاد شتر سرخِ سرمه کشیده را برای ضمانت کرد، به عمر گفت: حالا چکار کنیم؟ گفت: بادیه نشینان نادانند، از او بپرس آیا شاهدی برای گفته ات داری؟ از او شاهد خواست، گفت: کسی مثل من برای رسول الله در آنچه که ضمانت می‌دهد شاهد می‌گیرد؟ به خدا تو وصی و جانشین رسول الله نیستی، سلمان به طرف او برخاست و گفت: ای بادیه نشین دنبال من بیا تا تو را به سوی وصی رسول الله صلی الله علیه و آله راهنمایی کنم، بادیه نشین او را دنبال کرد تا یه علی علیه السلام رسید گفت: تو وصی رسول الله صلی الله علیه و آله هستی؟ فرمود: بله چه می‌خواهی؟ گفت: رسول الله هشتاد شتر سرخ سرمه کشیده برای من ضمانت کرده، آنها را بده، علی علیه السلام فرمود: تو و خانواده ات اسلام آوردید؟ بادیه نشین بر دستانش افتاد و بوسه زد در حالی که می‌گفت: شهادت می‌دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و اینکه تو وصی و جانشین رسول الله هستی، شرط میان ما این بود و همه ما اسلام آوردیم، علی علیه السلام فرمود: ای حسن تو و سلمان همراه این بادیه نشین بروید به فلان وادی و ندا سر بده: ای صالح ای صالح، وقتی به تو پاسخ داد، بگو: امیرالمؤمنین به تو سلام می‌رساند و می‌گوید: هشتاد شتری را رسول الله صلی الله علیه و آله برای این بادیه نشین ضمانت کرده بیاور، سلمان گفت: به آن وادی رفتیم و حسن ندا سر داد و پاسخ داد: لبیّک ای پسر رسول الله، پیام امیرالمؤمنین علیه السلام را به او رساند، گفت: بله اطاعت، طولی نکشید که افسار شتری از زمین خارج شد حسن علیه السلام افسار را گرفت و به بادیه نشین داد و گفت: بگیر: و شترها پیوسته خارج می‌شدند تا اینکه هشتاد شتر کامل بیرون آمدند -. الخرائج و الحرائج: ۱۷ -.

باب۱۱۰ مجلد۴۱بحارالانوار حدیث۴

https://islamiccourse.net/