2. امیر المومنین علیه السلام

2.18. معجزات امیرالمومنین علیه السلام ۴.قدرت بدنی عجیب

حدیث اول:ابوسعید خدری، جابر انصاری و عبدالله بن عباس در خبری طولانی آورده اند که خالد بن ولید گفت: زمان بازگشت از جنگ اهل ردّه همراه سپاهم نزد أصلع یعنی علی علیه السلام آمدم و او در زمینش بود. سخن در گلویش همچون غرّش شیر و ناله رعد جمع شده بود، به من فرمود: وای بر تو آیا انجام دادی؟ گفتم: آری، چشمانش سرخ شد و فرمود: ای حرام زاده! آیا همچون تویی پیش روی من می‌ایستد یا جسارت می‌کند که نام مرا بر زبانش آورد؟ - در میان سخنانش – سپس گفت: به خدا که مرا از روی اسبم واژگون ساخت و نتوانستم مانع او شوم، مرا به آسیاب حارث بن کلده می‌برد، سپس از میله وسط آسیاب گرفت – آهن محکمی که آسیاب دور آن می‌چرخد – آن را با دو دستش کشید و دور گردن من پیچید، همان طور که پوست پیچانده می‌شود و یارانم گویی به ملک الموت می‌نگریستند. او را قسم دادم به حق خدا و رسولش، شرم کرد و مرا رها کرد. گفتند: ابوبکر جماعت آهنگران را فراخواند، گفتند: باز کردن این آهن امکان ندارد مگر این که آن را با آتش داغ کنیم. چندی روزی در آن حال باقی ماند و مردم به او می‌خندیدند. گفته شد: علی علیه السلام از سفرش آمد. ابوبکر خالد را نزد علی علیه السلام آورد تا شفاعت کند آهن را باز کند. علی علیه السلام فرمود: او وقتی فراوانی سربازان و کثرت افرادش را دید خواست مرا تحقیر کند و وقتی چنین چیزی به ذهنش خطور کرد من او را تحقیر کردم و او بر جانش بیمناک شد. سپس گفت: و اما آهنی که بر گردن اوست، هم اکنون نمی توانم آن را جدا کنم. همگی برخاستند و او را قسم دادند، سر آهن را گرفت و با دست راستش یک وجب یک وجب آن را میپیچاند و می‌انداخت و این گونه است کلام خدای تعالی: « وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ » -. سباء / ۱۱ - {و آهن را برای او نرم گردانیدیم[که] زره‌های فراخ بساز و حلقه‌ها را درست اندازه گیری کن}.

باب ۱۱۳ مجلد۴۱بحارالانوار حدیث۳

حدیث دوم: علی علیه السلام دست کسی را نمی گرفت مگر اینکه نفسش را قطع می‌کرد و نمی توانست نفس بکشد. و آنچه بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله از او ظاهر شد کندن هفده میل -. مناره ای که در بلندی‌ها برای مسافران نصب می‌شد تا به وسیله آن مسیر را بیابند.و حمل کردن آن‌ها تا مسیر بود که برای حرکت دادن یکی از آن‌ها به افراد نیرومند نیاز بود. به تنهایی آن را کند، حمل و نصب کرد و بر روی آن‌ها نوشت: این میل علی است. گفته می‌شود: او دو میل را زیر بغل می‌گرفت و یکی را با پا می‌غلتاند.

باب ۱۱۳ مجلد۴۱بحارالانوار حدیث ۲

حدیث سوم: در الإرشاد آمده است که جابر گفت: علی علیه السلام روز خیبر در را نگه داشت تا این که مسلمانان از آن بالا رفتند و قلعه را فتح کردند. آن‌ها بعد از آن در را آزمودند و چهل مرد نتوانست آن را بردارد. این روایت را ابوالحسن ورّاق معروف به غلام مصری از ابن جریر طبری نقل کرده است. در روایت گروهی آمده است: پنجاه مرد. و در روایت أحمد بن حنبل: هفتاد مرد. 

ابن جریر طبری صاحب کتاب المسترشد گفته است: او در را فقط با دست چپش حمل کرد – و آن چهار ذراع در پنج وجب بود و چهار انگشت ضخامت داشت و همچون سنگی سخت بود –و جای انگشتانش برروی آن باقی ماند. آن را بدون اینکه دست گیره ای داشته باشد حمل کرد، سپس در را سپر قرا داد. با هماوردان جنگید و بر آن‌ها هجوم آورد و بعد از آن در را چهل ذراع پشت سرش پرتاب کرد.

باب ۱۱۳ مجلد۴۱بحارالانوار حدیث۴

https://islamiccourse.net/