4. امام حسن مجتبی علیه السلام
4.2. برخی از فضائل و معجزات امام حسن مجتبی علیه السلام
حدیث اول : علل الشرائع و امالی صدوق: به نقل از حضرت امام زین العابدین علیه السّلام روایت میکند که فرمود: «وقتی فاطمه اطهر حضرت امام حسن علیه السّلام را به دنیا آورد، به حضرت امیر گفت: «نامی برای این نوزاد انتخاب کن. » امیرالمؤمنین فرمود که من در نامگذاری وی بر پیغمبر خدا سبقت نخواهم گرفت. هنگامی که پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم آمد، آن مولود مسعود را در حالی به حضور آن حضرت آوردند که پارچه زردی دور آن حضرت پیچیده بودند. پیامبر خدا فرمود: «مگر نگفتم پارچه زرد دور او نپیچید؟ » آنگاه آن بزرگوار پارچه را باز کرده و به دور انداخت و پارچه سفیدی را دور او پیچید. سپس به حضرت امیر فرمود: «آیا برای این کودک نامی برگزیده اید؟ » گفت: «در نامگذاری وی بر تو سبقت نخواهم گرفت. » رسول اعظم فرمود: «من هم در این باره بر خدای خود سبقت نمی گیرم. »
خدای علیم به جبرئیل وحی کرد: «برای حضرت محمّد نوزادی متولد شده. به زمین هبوط کن و پس از اینکه سلام مرا بر آن حضرت رساندی و تبریک گفتی، به وی بگو چون علی بن ابی طالب از برای تو نظیر هارون است برای موسی، لذا نام پسر هارون را برای این پسر برگزین. » جبرئیل پس از نزول به زمین و تهنیت به رسول خدا به آن حضرت گفت: «خدای سبحان تو را مأمور کرده که این کودک را همنام پسر هارون قرار دهی. » پیغمبر خدا فرمود: «نام پسر هارون چه بود؟ » گفت شبر. فرمود: «زبان من عربی است. » گفت: «پس نام او را حسن بگذار. » ..
باب۱۱ مجلد ۴۳ بحارالانوار حدیث۳
حدیث دوم :از صفوان بن سلیمان روایت میکند که گفت: «فاطمه اطهر به رسول خدا گفت که این حسنین فرزندان تو هستند، یک چیزی به آنها عطا بفرما! پیغمبر خدا فرمود: «من هیبت و حلم خود را به حسن و بخشش و رحمت خود را به حسین عطا کردم. »
باب ۱۲ مجلد ۴۳ بحارالانوار حدیث۱۲
حدیث سوم : خرائج و جرائح: روایت شده است که حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام در رحبه بود. مردی برخاست و به آن حضرت گفت: «من یکی از رعیتها و اهالی شهرهای تو هستم. » حضرت امیر فرمود: «تو از رعیتها و اهالی شهرهای ما نیستی. بلکه پادشاه روم کسی فرستاده تا برخی مسائل را از معاویه بپرسد و چون معاویه از جواب آنها عاجز مانده، لذا تو را برای گرفتن پاسخ آن مسائل نزد من فرستاده است» آن مرد گفت: «راست گفتی یا امیرالمؤمنین! معاویه مرا مخفیانه نزد تو فرستاد، ولی تو از این موضوع آگاه شدی، در صورتی که غیر از خدای علیم کسی از این راز آگاه نبود. » حضرت امیر فرمود: «پرسشت را از هر یک از این دو فرزندم که میخواهی بپرس. »
مرد گفت که از حسن میپرسم. اما امام حسن رو به وی کرد و فرمود: «تو آمده ای بپرسی که: بین حق و باطل چقدر است؛ بین آسمان و زمین چقدر است؛ بین مشرق و مغرب چقدر است؛ قوس و قزح چیست؛ مؤنث (مرد شبیه به زن) چیست؛ آن ده چیز که هر کدام از دیگری شدیدتر است چیست. » مرد پاسخ داد آری. امام حسن علیه السّلام فرمود: «بین حق و باطل به اندازه چهار انگشت است. زیرا آنچه را که به چشم خود میبینی، حق و گاهی آنچه را که به گوش خود میشنوی، باطل است. فاصله بین آسمان و زمین، نفرین شخص مظلوم است و آنچه که چشم ببیند. فاصله بین مشرق و مغرب یک روز راه است برای آفتاب. قزح نام شیطان است و منظور از قوس، همین قوس خدایی است که علامت فراوانی نعمت و امان از غرق شدن از برای اهل زمین است. مؤنث آن است که معلوم نشود مرد است یا زن. باید در نظر داشت که اگر محتلم شود مرد است و اگر حیض شود یا پستان هایش ظاهر شوند زن است، اگر از این طریق معلوم نشد باید به وی گفته شود که بول کند، اگر ادرار او جستن کند و به دیوار برسد مرد است. ولی اگر بول او نظیر شتر به طرف پاهایش برگردد، زن خواهد بود.
اما آن ده چیزی که بعضی از آنها از دیگری شدیدتر است: شدیدترین چیزی که خدا آفریده سنگ است. شدیدتر و سفت تر از سنگ، آهن است که سنگ به وسیله آن قطع میشود. شدیدتر از آهن، آتش است که آهن را ذوب میکند. سخت تر از آتش، آب است و شدیدتر از آب، ابر است. سخت تر از ابر، باد است که ابر را حمل و نقل یا پراکنده میکند. شدیدتر و قوی تر از باد، آن ملکی است که باد را برمی گرداند. قوی تر از آن ملک، ملک الموت است که وی را میمیراند. قوی تر از ملک الموت، خود موت است که وی را میمیراند و شدید و قوی تر از موت، امر الهی است که موت را دفع میگرداند. »
باب ۱۵ مجلد ۴۳ بحارالانوار حدیث۵