22. عید غدیر
22.9. علت طمع معاویه برخلافت عدم انجام عهد عید غدیر
امام علی بن الحسین علیه السّلام فرمود: موقعی که امام حسن علیه السّلام با معاویه صلح کرد، از محل خود خارج شد تا با هم رو به رو شدند. معاویه به پا خاست و به منبر رفت و به امام حسن گفت که شما یک پله پایین تر بایستید. بعد شروع به سخنرانی کرد و گفت: مردم! اینک حسن بن علی و فرزند فاطمه علیهما السّلام ما را شایسته خلافت دانست و خود را لایق آن نمی دانست. به همین جهت آمده تا با ما بیعت کند. بعد گفت: از جای حرکت کن و بگو! امام حسن علیه السّلام از جای حرکت کرد و شروع به سخنرانی کرد و فرمود:
....معاویه فرزند صخر خیال میکند من او را شایسته خلافت میدانم و خود را شایسته آن نمی دانم، دروغ میگوید! به خدا سوگند به دستور قرآن و بیان پیامبر صلی الله علیه و آله من از جان مردم بر آنها مقدم ترم، جز این که ما خانواده پیوسته مظلوم و مقهور و ستم کشیده و بیمناک از دست ستمگرانیم. از زمان درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله، خداوند بین ما و ستمگرانمان حاکم خواهد بود. آنها که بار گران خود را بر دوش ما نهادند و مردم را علیه ما شورانیدند و سهم و بهره ما را از خمس و غنائم جلوگیری نمودند و مادرمان فاطمه علیها السلام را از ارث پدرش محروم کردند. من نام کسی را نمی برم، ولی به خدا سوگند قاطع میخورم که اگر مردم گوش به حرف خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله داده بودند، آسمان بارانش را میبارید و زمین برکتش را میداد و هیچ اختلافی به وجود نمی آمد و تا روز قیامت از مرغزار سبز و خرم زمین استفاده میکردند و دیگر مثل تو ای معاویه طمع به خلافت پیدا نمی کرد. اما وقتی پیشینیان خلافت را از جایگاهش خارج نمودند و پایههای آن را واژگون کردند و قریش بر سر آن به جست و خیز افتادند، مانند توپی که از این دست به آن دست میکنند، تا آنجا که تو نیز ای معاویه در آن طمع پیدا کردی و اصحابت نیز بعد از تو.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: مردم اختیار خویش را به دست فردی نمی دهند که در میان آنها داناتر از او باشد، جز این که زندگی شان تباه میشود، مگر دست از کار خود بردارند (و حق را به مستحق آن بدهند). بنی اسرائیل هارون برادر و وزیر و جانشین موسی را رها کردند و روی به گوساله آوردند و مطیع سامری شدند، با این که میدانستند هارون خلیفه موسی است. این امت نیز شنیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله به پدرم فرمود: «تو نسبت به من چون هارونی نسبت به موسی، جز این که پیامبری پس از من نیست. » دیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر خم او را به خلافت برگزیده و با صدای بلند او را ولی مؤمنین نمود و فرمود حاضران به غایبان برسانند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از ترس قوم خود، وقتی تصمیم داشتند شبانه او را بکشند، با این که مردم را دعوت به حق میکرد، به کفار پناهنده شد. علت فرار از آنها این بود که یاور نداشت. اگر یاور و کمک کننده داشت با آنها به نبرد میپرداخت. پدرم نیز دست از خلافتبرداشت، با این که آنها را قسم داد و از یاران خود کمک خواست، اما او را کمک و یاری نکردند. اگر یاور میداشت، از آنها نمی پذیرفت. دیگر برایش مانعی نبود که گوشه نشینی را اختیار نماید. چنان چه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اجازه فرار یافت. مرا نیز امت خوار نمودند که با تو بیعت کردم ای پسر حرب! اگر یاوران باوفایی داشتم هرگز بیعت نمی کردم. خداوند هارون را نیز در وسعت قرار داد، موقعی که قوم موسی او را خوار و ضعیف شمردند. من و پدرم نیز در کشاکشیم، وقتی امت رهایمان کردند و با دیگری بیعت نمودند و یاوری نیافتیم، اینها روش و سنتهایی است که تابع یکدیگرند.
مردم! اگر شما در فاصله مشرق و مغرب جستجو کنید که شخصی را بیابید جد او رسول اکرم صلی الله علیه و آله و پدرش وصی رسول الله باشد، جز من و برادرم نخواهید یافت.
بعد از این توضیحات از خدا بپرهیزید و گمراهی را نپذیرید. چه میکنید و کجا خواهید رفت؟! بدانید ما با این شخص (اشاره به معاویه کرد) بیعت کردیم «وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ» -. انبیاء / ۱۱۱ - {و نمی دانم، شاید آن برای شما آزمایشی و تا چندگاهی [وسیله] برخورداری باشد. }
مردم! کسی را نمی توان سرزنش کرد به واگذاردن حق خویش. و اما سرزنش برای کسی است که حق دیگری را بستاند. هر راست و درستی سودمند است و هر خطا و نادرستی زیان آور. مثلا مسأله قضاوت سلیمان که حکم را خداوند به سلیمان آموخت و از آن سود برد، اما برای داود زیانی نداشت (منظور شاید این باشد که انبیاء و اوصیاء مأمور به دستور خدایند و بر آنها عیب و ایرادی نمی توان گرفت که چرا داود ندانست. )قرابت و خویشاوندی با پیامبر صلی الله علیه و آله برای مشرک سودمنداست. به خدا قسم برای مؤمن سودمندتر است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به عموی خود ابی طالب هنگام مرگ فرمود بگو «لا اله الا الله» تا از تو در روز قیامت شفاعت کنم. هرگز پیامبر به او چنین حرفی نمی زد و چنین وعده ای نمی داد، مگر این که یقین داشت که او این مقام را دارد (شاید برای الزام مردم بود که مدعی بودند ابی طالب مشرک است تا آشکارا ایمان او را ببینند. ) چنین مقامی هیچ کس را نیست جز جد ما ابی طالب. خداوند میفرماید: «وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَ لَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً» -. نساء / ۱۸ - {و توبه کسانی که گناه میکنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان دررسد، میگوید: «اکنون توبه کردم»، پذیرفته نیست؛ و [نیز توبه] کسانی که در حال کفر میمیرند، پذیرفته نخواهد بود، آنانند که برایشان عذابی دردناک آماده کرده ایم. }
مردم! بشنوید و حفظ کنید. از خدا بترسید و برگردید! اما هیهات! شما هرگز به واقعیت برنگردید. شما در نبرد مغلوب باطل شده اید و همگام با طغیان و سرکشی و انکارید. حالا که میل ندارید، ما شما را به زور وادار نمی کنیم. و السلام عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی.
معاویه گفت: به خدا قسم امام حسن از منبر پایین نیامد، مگر این که زمین برایم تاریک شد. نزدیک بود به او حمله کنم، اما فهمیدم چشم پوشی و شکیبایی سودمندتر است برایم. -. امالی طوسی: ۵۷۲ - ۵۷۸ -
باب۹ مجلد۱۰ بحارالانوار حدیث۵