7. امام سجاد علیه السلام

7.2. رجوع دشمنان امام سجاد علیه السلام به ایشان در حل مسائل که در آنها درمانده میشدند

حدیث اول از کافی: ابان بن تغلب می‌گوید: وقتی حجاج کعبه را خراب کرد، مردم خاک آن را جمع نموده و بردند. همین که تصمیم به ساختمان گرفتند ماری آشکار گردید و مانع ساختمان مجدد شد. مردم فرار کرده پیش حجاج رفتند. حجاج ترسید از اینکه اجازه ساختمان کعبه به او داده نشود، لذا بر فراز منبر رفت و به مردم گفت: خدا رحمت کند هر کسی را که در خصوص این گرفتاری ما اطلاعی دارد و ما را مطلع گرداند. پیرمردی گفت: اگر اطلاعی باشد، در نزد مردی است که کنار کعبه آمد و مقداری از خاک آن برداشته و رفت. سؤال کرد، آن شخص که بود؟ گفت: علی بن الحسین علیهما السلام. حجاج گفت: صحیح است، او گنجینه اطلاع است. از پی علی بن الحسین علیهما السلام فرستاد. امام آمد و حجاج جریان جلوگیری از ساختمان کعبه را شرح داد. علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: حجاج! تو ساختمانی را که ابراهیم و اسماعیل ساخته بودند ویران کردی و به غارت بردی! گویا خیال کردی میراث توست. به منبر برو و مردم را سوگند ده که آنچه برده اند بازگردانند، حجاج همین کار را کرد. تمام آنچه برده بودند، باز آوردند. 

پس از جمع آوری خاک کعبه، امام علیه السلام محل خانه را تعیین نمود و دستور داد زمین را حفر کنند. دیگر مار دیده نشد. زمین را کندند تا به پایه‌های سابق خانه رسیدند. در این موقع علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: شما دور شوید. مردم کنار رفتند. آنگاه نزدیک آمد و با جامه خود آن محل را پوشانید و اشک ریخت. بعد با دست خویش خاک ریخت، آنگاه کارگران را پیش خواند و فرمود: شروع به ساختن کنید. پس از آنکه پایه‌ها مقداری بالا آمد، امام علیه السلام دستور داد داخل آن را پر از خاک کنند، به دستور امام داخل آن را خاک ریختند. به همین جهت کف خانه خدا بالا رفت و جز با پله و نردبان نمی توان داخل خانه شد. -. کافی ۴: ۲۲۲

باب۸ مجلد۴۶ بحارالانوار حدیث ۱ 

حدیث دوم : عقد الفرید: پادشاه روم برای عبد الملک نامه ای بدین مضمون نوشت: من گوشت شتری را که پدرت سوار آن شد و از مدینه فرار کرد خورده ام. با سپاهی که بالغ بر هزار هزار هزار نفر است با تو جنگ خواهم کرد. عبد الملک به حجاج بن یوسف نامه نوشت و از او خواست که نامه را بخواند و نامه ای به زین العابدین علیه السلام بنویسد و با همان جملاتی که عبد الملک نوشته، او را تهدید نماید و هر چه آن جناب جواب داد، برایش بنویسد. حجاج همین کار را کرد. زین العابدین علیه السلام در جواب گفت: خداوند لوح محفوظی دارد که در هر روز سیصد مرتبه در آن نگاه می‌کند و در هر نگاهی، هر که را بخواهد می‌میراند، زنده می‌کند، عزیز می‌نماید، ذلیل می‌کند و هر چه اراده کند انجام می‌دهد؛ من امیدوارم که یکی از آن نگاهها کلک تو را بکند. حجاج همین جواب را برای عبد الملک نوشت. عبد الملک نیز آن را برای پادشاه روم فرستاد. همین که پادشاه روم نامه را خواند گفت: این سخن از خاندان نبوت خارج شده. -. مناقب آل ابی طالب ۳: ۲۹۹ -

باب۸ مجلد۴۶ بحارالانوار حدیث۲۲

https://islamiccourse.net/