15. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
15.10. دجال و بعضی از اوصاف او و کشته شدن او به دست صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
حدیث اول : محاسن برقی: حضرت صادق علیه السلام فرمود: پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «هر کس ما اهل بیت را دشمن بدارد، خداوند او را یهودی برانگیخته گرداند. » عرضکردند: «یا رسول اللَّه! هر چند که او کلمه شهادتین را هم بگوید؟ » فرمود: «آری، زیرا او خود را با ادای این دو کلمه، در موقع ریختن خونش پنهان میسازد، یا با خواری جزیه میدهد. » باز فرمود: «هر کس ما اهل بیت را دشمن بدارد، خداوند او را یهودی برانگیخته گرداند. » عرض شد: «یا رسول اللَّه! برای چه؟ » فرمود: «برای اینکه چنین کسی اگر دجال را ببیند، به وی میگرود. » -. محاسن برقی: ۱۷۳ -
باب ۲۵ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث ۲۵
حدیث دوم : کمال الدین: نزال بن سبره گفت: علی بن ابی طالب علیه السلام برای ما خطبه خواند و پس از حمد و ثنای الهی سه بار فرمود: «ای مردم! پیش از آنکه مرا از دست بدهید، هر چه میخواهید از من بپرسید! » در این وقت صعصعة بن صوحان از جا برخاست و گفت: «یا امیرالمؤمنین! دجال کی خواهد آمد؟ » فرمود: «بنشین! خداوند سخن تو را شنید و دانست که مقصودت چیست. به خدا قسم در این باره، سائل و مسئول (تو و من) یکسان هستیم (یعنی این از اسراری است که فقط خداوند میداند). ولی این را بدان که آمدن دجال علاماتی دارد که طابق النعل بالنعل متعاقب هم به وقوع میپیوندد. اگر خواسته باشی اطلاع میدهم. » عرضکرد: «یا امیرالمؤمنین، بفرمایید! »
فرمود: «آنچه میگویم را از بر کن! علامات آن این است: (زمانی دجال میآید که) مردم نماز را بمیرانند، امانت را ضایع کنند، دروغ گفتن را حلال شمارند، ربا بخورند، رشوه بگیرند، ساختمانها را محکم بسازند و دین را به دنیا بفروشند؛زمانیکه سفیهان را به کار گماشتند، با زنان مشورت کردند، پیوند خویشان را پاره کردند، هواپرستی پیشه ساختند و خون یکدیگر را بی ارزش دانستند. حلم و بردباری در میان آنها نشانه ضعف و ناتوانی باشد و ظلم و ستم باعث فخر گردد؛ امرا فاجر، وزرا ظالم و سرکردگان دانا، خائن و قاریان (قرآن)، فاسق باشند. شهادت باطل آشکار باشد، و اعمال زشت و گفتار بهتان آمیز و گناه و طغیان و تجاوز علنی گردد. قرآنها زینت شود، مسجدها نقاشی و رنگ آمیزی شوند و منارهها بلند گردند؛ اشرار مورد عنایت قرار گیرند وصفها در هم بسته شود. خواهشها مختلف باشد و پیمانها نقض گردد، و وعده ای که داده شد نزدیک شود. زنها به واسطه میل شایانی که به امور دنیا دارند، در امر تجارت با شوهران خود شرکت جویند. صداهای فاسقان بلند گردد و از آنها شنیده شود! بزرگ قوم، رذل ترین آنهاست، از شخص فاجر به ملاحظه شرش تقیه شود؛ دروغگو تصدیق و خائن امین گردد؛ زنان نوازنده، آلات طرب و موسیقی به دست گرفته و نوازندگی کنند! مردم پیشینیان خود را لعنت کنند؛ و زنان بر زینها سوار شوند. و زنان به مردان و مردان به زنان شباهت پیدا کنند؛ شاهد (در محکمه) بدون این که از وی درخواست شود، شهادت میدهدو دیگری به خاطر دوست خود، بر خلاف حق گواهی دهد؛ احکام دین را برای غیر دین بیاموزند و کار دنیا را بر آخرت مقدم دارند؛ پوست میش را بر دلهای گرگها بپوشند، در حالی که دلهای آنها از مردار متعفن تر و از صبر تلخ تر است. در آن موقع شتاب و تعجیل کنید. بهترین جاها در آن روز بیت المقدس(1) است. روزی خواهد آمد که هر کسی آرزو کند که از ساکنان آنجا باشد. »
در این وقت اصبغ بن نباته برخاست و عرضکرد: «یا امیرالمؤمنین! دجال کیست؟ » فرمود: «بدان که دجال «صائد بن صید» است. شقی کسی است که ادعای او را تصدیق کند و سعادتمند کسی است که او را تکذیب کند. از شهری که آن را اصفهان میگویند و قریه ای که معروف به «یهودیه» است بیرون میآید. چشم راست ندارد و چشم دیگرش در پیشانی اوست و مانند ستاره صبح میدرخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است. بر پیشانی وی نوشته است «این کافر است» و هر شخص باسواد و بی سواد آن را میخواند. داخل دریاها میشود و آفتاب با او میگردد. در جلوی رویش کوهی از دود است و پشت سرش کوه سفیدی است که مردم آن را طعام (گندم) میبینند. وی در یک قحطی سخت میآید و بر الاغ سفیدی سوار است که هر یک گام الاغش، یک میل راه است! زمین در زیر پای او نوردیده میشود. از هر آبی که بگذرد، آن آب تا روز قیامت خشکیده میشود. با صدای بلند خود چنان ندا در میدهد که از مشرق تا مغرب، جن و انس و شیاطین صدای او را میشنوند. اومی گوید: «ای دوستان من! بیایید به سوی من! منم آن کسی که بشر را آفریدم و اندام او را معتدل و متناسب گرداندم و روزی هر کسی را تقدیر کرده و همه را به یافتن آن راهنماییمی کنم. من آن خدای بزرگ شما هستم! » دجال دشمن خدا دروغ میگوید. او یک چشم دارد، غذا میخورد و در بازارها راه میرود.
در صورتی که خداوند شما نه یک چشمی است و نه غذا میخورد و نه در بازارها راه میرود، و فناپذیر هم نیست. خداوند از آن چه گفته متعالی است، بسیار بسیارمتعالی.
غالب پیروان او در آن روز اولاد زنا هستند و چیز سبزی بر سر و دوش دارند. خداوند او را در شام، در تلی معروف به «تل افیق» سه ساعت از روز جمعه برآمده، به دست کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز میگزارد، میکشد. بدانید که بعد از آن، حادثه بزرگی روی میدهد. » عرض کردیم: «یا امیرالمؤمنین! آن حادثه چیست؟ » فرمود: «آمدن «دابة الارض»از سمت صفا است. انگشتر سلیمان و عصای موسی با اوست و آن انگشتر را بر روی هر مؤمنی که میگذارد، در جای آن نوشته میشود: «این مؤمن حقیقی است» و بر روی هر کافری که بگذارد، نوشته میشود «این کافر حقیقی است. » تا جایی که مؤمن صدا میزند «ای کافر، وای بر تو! » و کافر صدا میزند«ای مؤمن، خوش به حالت! دوست داشتم من هم امروز مثل تو بودم و به چنین سعادتی میرسیدم! » سپس دابة الارض سر خود را بلند میکند و مردمی که در بین مشرق و مغرب هستند، بعد از طلوع خورشید از جانب مغرب به اذن خدا او را میبینند. در آن وقت دیگر توبه برداشته میشود. نه توبه ای قبول میشود و نه عملی به سوی خدا بالا میرود، و ایمان کسی که پیشتر ایمان نیاورده یا در حال ایمان خیری کسب نکرده بود، به حال صاحبش سودی ندارد. »
آنگاه حضرت فرمود: «از آنچه بعد از آن روی میدهد از من نپرسید، زیرا حبیبم رسول خدا با من عهد بسته که جز به عترت خود اطلاع ندهم. » نزال بن سبره از صعصعه پرسید: «مقصود امیرالمؤمنین از این حرف چه بود؟ » صعصعه پاسخ گفت: «ای پسر سبره! آن کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز میگزارد، دوازدهمین از عترت، و نهمی از اولاد حسین بن علی علیه السلام است؛ اوست خورشیدی که از مغرب خود (یعنی محلی که ناپدید شده) طلوع میکند و در بین رکن و مقام ظاهر میشود، زمین را پاک میکند و ترازوی عدل را برقرار میگرداند. به طوری که هیچ کس به دیگری ظلم نمی کند. امیرالمؤمنین علیه السلام هم فرمود که حبیبش پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله از وی پیمان گرفته است که آنچه بعد از آن روی خواهد داد را جز به عترت وی، ائمه طاهرین علیهم السلام، به کسی اطلاع ندهد. » -. کمال الدین: ۴۷۶ -
این روایت در کمال الدین از پیغمبر صلی الله علیه و آله هم روایت شده است.
باب ۲۵ مجلد۵۲ بحارالانوار حدیث ۲۶
1. بیت المقدس در احادیث :
امام صادق عليه السلام فرمود: كربـلا از خاك بيت المقدّس است.
[كامل الزيارات، ص269، باب88، ح7]
از امام صادق(ع) در مورد مساجدی که خداوند آنها را فضیلت داده است، پرسیدم؟ امام(ع) فرمود: «مسجد الحرام و مسجد النبی». گفتم: مسجد الاقصی در این مساجد نیست؟ امام: «مسجد الاقصی که پیامبر به آنجا رفت، در آسمان است». راوی: مردم میگویند این مسجد که پیامبر بدانجا رفت، همان بیت المقدس است. امام: «مسجد کوفه از آن مسجد برتر و بالاتر است.
تفسیر عیاشی، ج 2، ص 279،
اسماعیل جعفی: در مسجد الحرام نشسته بودیم و امام باقر(ع) نیز در مسجد بود. ایشان، سر خود را به سمت آسمان بلند کرده و به آسمان مینگریست و بعد به کعبه نگاه میکرد. سپس این آیه را میخواند: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ...». این آیه را سه بار خواند. بعد متوجه من شد و پرسید: اهل عراق در مورد این آیه چه میگویند: گفتم: از مسجد الحرام به بیت المقدس رفت. امام: «اینگونه نیست، بلکه از اینجا به آنجا رفت». و با دست به آسمان اشاره میکرد.
تفسیرقمی، ج 2، ص 243،
تفسیر البرهان، ج 4، ص 682،